ولایت فقیه صفحه 39

صفحه 39

سوم، اينكه بايد عادل باشد.

پس، قضا (دادرسى) براى كسى است كه اين سه شرط (يعنى رئيس و عالم و عادل بودن) را داشته باشد. بعد مى‌فرمايد كه اين شروط بر كسى جز نبى يا وصى نبى منطبق نيست.

قبلًا عرض كردم كه منصب قضا براى فقيه عادل است. و اين موضوع از ضروريات فقه است و در آن خلافى نيست. اكنون بايد ديد شرايط قضاوت در فقيه موجود است يا نه. بديهى است منظور فقيه عادل است، نه هر فقيهى. فقيه طبعاً عالم به قضاست، چون فقيه به كسى اطلاق مى‌شود كه نه فقط عالم به قوانين و آيين دادرسى اسلام، بلكه عالم به عقايد و قوانين و نظامات و اخلاق باشد، يعنى دين‌شناس به تمام معناى كلمه باشد. فقيه وقتى عادل هم شد دو شرط را دارد. شرط ديگر اين بود كه امام يعنى رئيس باشد. و گفتيم كه فقيه عادل مقام امامت و رياست را براى قضاوت- به حسب تعيين امام (ع)- داراست. آن گاه امام (ع) حصر فرموده كه اين شروط جز بر نبى يا وصى نبى بر ديگرى منطبق نيست. فقها چون نبى نيستند پس وصى نبى يعنى جانشين او هستند. بنا بر اين، آن مجهول از اين معلوم به دست مى‌آيد كه فقيه وصى رسول اكرم (ص) است و در عصر غيبت، امام المسلمين و رئيس المله مى‌باشد، و او بايد قاضى باشد، و جز او كسى حق قضاوت و دادرسى ندارد.

در رويدادهاى اجتماعى به كه رجوع كنيم‌

روايت سوم، توقيعى‌(128)است كه مورد استدلال واقع شده، و ما كيفيت استدلال را عرض مى‌كنيم: فى كتاب إكْمال الدين و إتْمام النِعْمَةِ (129) عَنْ محمد بن محمد بن عِصام، عن محمد بن يعقوب، عن إسحاقَ بن يعقوب، قال: سألت محمد بنَ عُثْمانَ العُمَري أن يوصل لي كتاباً قد سألتُ فيه عن مسائل اشكلَتْ علىَّ. فورد التوقيعُ بِخط مولانا صاحبِ الزمان (ع): امّا ما سَأَلْتَ عَنْهُ. أَرْشَدَكَ اللَّهُ و ثَبّتَكَ (الى ان قال) وَ أَمّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فيها الى رُواةِ حَديثِنا. فَإِنَّهُم حُجّتي عَلَيْكُم، و أَنا حُجَةُ اللَّه. و أَمّا مْحَمَّدُ بنُ عُثمان العُمَري، فَرَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبيهِ، فَإِنَّهُ ثِقَتي وَ كِتابُهُ كِتابي. (130)

اسحاق بن يعقوب‌(131) نامه‌اى براى حضرت ولى عصر (عج) مى‌نويسد، و از مشكلاتى كه برايش رخ داده سؤال مى‌كند. و محمد بن عثمان عمرى، نماينده آن حضرت، نامه را مى‌رساند. جواب نامه به خط مبارك صادر مى‌شود كه ... در حوادث و پيشامدها به راويان حديث ما رجوع كنيد، زيرا آنان حجت من بر شمايند، و من حجت خدايم ...

منظور از حوادث واقعه كه در اين روايت آمده مسائل و احكام شرعيه نيست. نويسنده نمى‌خواهد بپرسد درباره مسائل تازه‌اى كه براى ما رخ مى‌دهد چه كنيم. چون اين موضوع جزء واضحات مذهب شيعه بوده است و روايات متواتره دارد كه در مسائل بايد به فقها رجوع كنند (132). در زمان ائمه (ع) هم به فقها رجوع مى‌كردند و از آنان مى‌پرسيدند. كسى كه در زمان حضرت صاحب، سلام اللَّه عليه، باشد و با نواب اربعه (133) روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنويسد و جواب دريافت كند، به اين موضوع توجه دارد كه در فراگرفتن مسائل به چه اشخاص بايد رجوع كرد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه