ولایت فقیه صفحه 74

صفحه 74

تصفيه حوزه‌ها

حوزه‌هاى روحانيت محل تدريس و تعليم و تبليغ و رهبرى مسلمانان است. جاى فقهاى عادل و فضلا و مدرسين و طلاب است. جاى آنهاست كه امانتدار و جانشين پيغمبران هستند. محل امانتدارى است؛ و بديهى است كه امانت الهى را نمى‌توان به دست هر كس داد. آن آدمى كه مى‌خواهد چنين منصب مهمى را به عهده بگيرد و ولىّ امر مسلمين و نايب امير المؤمنين باشد و در اعراض، اموال و نفوس مردم، مغانم، حدود و امثال آن، دخالت كند، بايد منزه بوده دنيا طلب نباشد. آن كسى كه براى دنيا دست و پا مى‌كند، هر چند در امر مباح باشد، امين اللَّه نيست، و نمى‌توان به او اطمينان كرد. آن فقيهى كه وارد دستگاه ظلمه مى‌گردد و از حاشيه‌نشينان دربارها مى‌شود و اوامرشان را اطاعت مى‌كند، امين نيست و نمى‌تواند امانتدار الهى باشد. خدا مى‌داند كه از صدر اسلام تا كنون از اين علماى سوء چه مصيبتهايى بر اسلام وارد شده است. ابو هريرة(240) يكى از فقهاست؛ ليكن خدا مى‌داند كه به نفع معاويه و امثال او چقدر احكام جعل كرد؛ و چه مصيبتهايى بر اسلام وارد ساخت. قضيه ورود علما در دستگاه ظلمه و سلاطين غير از ورود افراد عادى است. يك آدم عادى اگر وارد دستگاه شود فاسق است، و بيش از اين چيزى بر آن مترتب نيست؛ ليكن يك فقيه، يك قاضى، مثل ابو هريرة و شريح قاضى، وقتى كه در دستگاه ظلمه وارد شوند، دستگاه را عظمت مى‌دهند؛ اسلام را لكه‌دار مى‌كنند. يك نفر فقيه اگر وارد دستگاه ظلمه شد، مثل اين است كه يك امت وارد شده باشد، نه اينكه يك نفر آدم عادى وارد شده است؛ و لذا ائمه (ع) از ورود به اين دستگاهها شديداً تحذير كردند، و فرمودند اگر شماها وارد نمى‌شديد، كار به اينجاها نمى‌رسيد. (241)

تكاليفى كه براى فقهاى اسلام است بر ديگران نيست. فقهاى اسلام براى مقام فقاهتى كه دارند بايد بسيارى از مباحات را ترك كنند و از آن اعراض نمايند. فقهاى اسلام بايد در موردى كه براى ديگران تقيه است تقيه نكنند. تقيه براى حفظ اسلام و مذهب بود كه اگر تقيه نمى‌كردند مذهب را باقى نمى‌گذاشتند. تقيه مربوط به فروع است، مثلًا وضو را اين طور يا آن طور بگير؛ اما وقتى كه اصول اسلام، حيثيت اسلام، در خطر است، جاى تقيه و سكوت نيست. اگر يك فقيهى را وادار كنند كه برود منبر خلاف حكم خدا را بگويد، آيا مى‌تواند به عنوان التقيةُ دينى و دين آبائي‌(242) اطاعت كند؟ اينجا جاى تقيه نيست. اگر بنا باشد به واسطه ورود يك فقيه در دستگاه ظلمه بساط ظلم رواج پيدا كند و اسلام لكه‌دار گردد، نبايد وارد شود، هر چند او را بكشند. و هيچ عذرى از او پذيرفته نيست؛ مگر اينكه معلوم شود ورود او در آن دستگاه روى پايه و اساس عقلايى بوده است؛ مثل على بن يقطين (243) كه معلوم است براى چه وارد شده است؛ يا خواجه نصير، رضوان اللَّه عليه، كه معلوم است در ورود او چه فوايدى بود. البته فقهاى اسلام از اين حرفها منزه‌اند؛ وضعشان از صدر اسلام تا كنون روشن است؛ مثل نور پيش ما مى‌درخشند و لكه‌اى ندارند. آن آخوندهايى كه در آن زمان با دستگاه بودند، از مذهب ما نبودند. فقهاى اسلام نه تنها اطاعت آنها را نكردند، بلكه مخالفت كردند؛ حبسها رفتند؛ زجرها كشيدند، و اطاعت نكردند. كسى خيال نكند كه علماى اسلام در اين دستگاهها وارد بوده يا هستند. البته بعضى مواقع براى كنترل يا منقلب ساختن دستگاه وارد مى‌شدند كه اكنون هم اگر چنين كارى از ما ساخته باشد، واجب است كه وارد شويم. اين موضوع مورد صحبت نيست. اشكال سر آنهاست كه عمامه بر سر گذاشته و چهار كلمه هم اينجا يا جاى ديگر خوانده يا نخوانده، و براى شكم يا بسط رياست به اين دستگاهها پيوسته‌اند. با اينها بايد چه كنيم؟

آخوندهاى دربارى را طرد كنيد

اينها از فقهاى اسلام نيستند. و بسيارى از اينها را سازمان امنيت ايران معمم كرده تا دعا كنند. اگر در اعياد و ديگر مراسم نتوانست به زور و جبر ائمه جماعت را وادار كند كه حضور يابند، از خودشان داشته باشند تا جل جلالهُ بگويند! اخيراً لقب جل جلالهُ به او(244)داده‌اند! اينها فقها نيستند؛ شناخته شده اند! مردم اينها را مى‌شناسند. در اين روايت است كه از اين اشخاص بر دين بترسيد؛ اينها دين شما را از بين مى‌برند. اينها را بايد رسوا كرد تا اگر آبرو دارند در بين مردم رسوا شوند؛ ساقط شوند. اگر اينها در اجتماع ساقط نشوند، امام زمان را ساقط مى‌كنند؛ اسلام را ساقط مى‌كنند.

بايد جوانهاى ما عمامه اينها را بردارند. عمامه اين آخوندهايى كه به نام فقهاى اسلام، به اسم علماى اسلام، اين طور مفسده در جامعه مسلمين ايجاد مى‌كنند بايد برداشته شود.

من نمى‌دانم جوانهاى ما در ايران مرده‌اند؟ كجا هستند؟ ما كه بوديم اين طور نبود؟ چرا عمامه‌هاى اينها را بر نمى‌دارند؟ من نمى‌گويم بكشند؛ اينها قابل كشتن نيستند؛ لكن عمامه از سرشان بردارند. مردم موظف هستند، جوانهاى غيور ما در ايران موظف هستند كه نگذارند اين نوع آخوندها (جل جلاله گوها) معمم در جوامع ظاهر شوند و با عمامه در بين مردم بيايند. لازم نيست آنها را خيلى كتك بزنند؛ ليكن عمامه‌هايشان را بردارند؛ نگذارند معمم ظاهر شوند. اين لباس شريف است، نبايد بر تن هر كسى باشد. عرض كردم كه علماى اسلام از اين مطالب منزه‌اند، و در اين دستگاهها نبوده و نيستند. و آنهايى كه به اين دستگاه وابسته‌اند، مفتخورهايى هستند كه خود را به مذهب و علما بسته‌اند؛ و حسابشان اصلًا جداست و مردم آنها را مى‌شناسند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه