بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 10525

صفحه 10525

به جان عاشقان معشوق مظلوم است باور کن

مبدل کن به عشقی بی ریا عاشق نمایی را

ز پا افتادم و کاری ز دستم بر نمی آید

که خوبان می خرند از اهل دل بی دست و پایی را

چنان شمعی که شد نقش مزارش اشک تنهایی

به آتش می کشم تا صبح تو عصر جدایی را

تو می آیی و می گویند پیر می فروش آمد

به دست میگساران می دهی فرمانروائی را

تو می آیی و می بینم شهیدان باز می گردند

وَ آوینی روایت می کند فتح نهایی را

تو می آیی و مردم با نگاهت اُنس می گیرند

خدا آن روز معنا می کند مردم گرایی را

2- دوستان رفته من خسته جگر جا ماندم

مشخصات

مناسبت ***

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه