بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 1716

صفحه 1716

به ره دید افسرده مقداد را

بگفتش که ای پیر افسرده حال

چرا سخت غرقی به بحر ملال

بگفتا بود چار روز تمام

که ماندند اطفال من بی طعام

علی گفت این غصه ی سینه سوز

تو را چار روز است و ما را سه روز

به این دِرهم ای یار نیکو سیر

تو هستی در این دم سزاوارتر

چو آن درهم خود به مقداد داد

به اندوه، رو سوی مسجد نهاد

رسول خداوند بعد از نماز

بفرمود کای خلق را چاره ساز

روا باشد امشب شوم میهمان

به بیت تو ای میزبان جهان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه