بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 1900

صفحه 1900

مناسبت قبل از شهادت

سبک ولادتی

قالب مثنوی

شاعر ناشناس

منبع بایگانی

تعداد استفاده 0

متن شعر

ز کوچه آمدی و چادرت با من سخن می گفت

چه رازی وحشت آور حرفها حال حسن می گفت

چرا از اینکه او را همرهت بردی پشیمان است

پیاپی می کشد آه و به رخسار تو حیران است

به من بغض حسن می گفت سیلی از کسی خوردی

تو را با خود که می آورد اگر او را نمی بردی

83- شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم

مشخصات

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه