بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 2011

صفحه 2011

دلش می سوزه می بینه همسرش و ما می زنیم

یکی

می گفت یه جور بزن چند وقت دیگه اون بمیره

که داغ مرگ فاطمه جون علی رو می گیره

یکی می گفت محکم بزن دقّ دلت رو خالی کن

بغضت و از علی با این زدن به زهرا خالی کن

یکی می گفت خوب نزدم شاید بهشتم نبرند

یکی می گفت با این زدن بچه هاشم دق می کنند

یکی می گفت که حاجتم با این زدن روا می شه

با فاطمه کُشی دلم از غم و غصه وا می شه

یکی نبود کمک کنه از اون میون به مادرم

کتک زدن تموم که شد دوید دوباره دلبرم

دنبال مرتضی می رفت تا در مسجد که رسید

یه شمشیر برهنه ای رو سر همسرش بدید

آهی ز سینه اش کشید می خواست که نفرین بکنه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه