بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 2104

صفحه 2104

متن شعر

جانی برایم مانده اما ماندنی نیست

دل خوش مکن بر من که زهرا ماندنی نیست

حتی نفس هم قهر کرده با لبانم

یعنی که این افتاده از پا ماندنی نیست

دستی که آتش خورده نان پخته برایت

بیمار تو تا صبح فردا ماندنی نیست

وقتی که تابوت مرا می دید زینب

با چشمهایش گفت بابا، ماندنی نیست؟

با این جراحاتی که خون می ریزد از آن

بر قامت من این کفن ها ماندنی نیست

از سر به زیریّت کنارم خوب پیداست

در شهر پیچیده که زهرا ماندنی نیست

200- قلب منو پر شراره کردی

مشخصات

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه