بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 3017

صفحه 3017

متن شعر

پلک سنگینت چرا با ناله ها وا نمی شه

می دونی برای دختر هیچ کی بابا

نمی شه

دست تو می لرزه و دلم کبابه بابا جون

هنوزم رو دست تو زخم طنابه بابا جون

نصف جونم می کنی چرا چشات تار می بینه

می دونم بجای من باز درو دیوار می بینه

تا سحر روضه برات با چشمای تر می گیرم

خون پیشونیتو با چادر مادر می گیرم

یادته روزایی که دل ماها رو نیش زدند

همگی اومدن و خونمونو آتیش زدند

دل آتیش زدمونو هیچ کسی خنک نکرد

زیر دست و پا کسی مادر مو کمک نکرد

14- خون سرم جاری شده به رخم ای خدا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه