بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 3028

صفحه 3028

زهرای خود در حجله مهتاب می دید

سی سال را امشب علی در خواب می دید

زهرا صدایش می زند آقا کجایی

آورده محسن را برای دیدنایی

عمامه بست و سوی مسجد شد روانه

مانع نشد از رفتنش دهلیز خانه

تکبیر گفت و بست قامت تا خدا

رفت

از خاکدان کوفه با بال دعا رفت

از تیغ زهرآگین از در مهربانتر

خون علی پاشید بر محراب و منبر

فزت و رب الکعبه زهرا را صدا زد

افتاد در محراب خون و دست و پا زد

20- ای تیغ ، زمان ، زمانه نیرنگ است

مشخصات

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه