بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 3267

صفحه 3267

*****

مه و مهر و فلک و ارض و سما، حور و ملک، جن و بشر، در شب میلاد حسن جشن گرفتند، که امشب شب بسیار عظیم است، همانا شب میلاد کریم ابن کریم است، رخش سوره ی نور است و قدش نخله ی طور است و سراپاش زبور است و نگه دوخته بر طلعت زیبای محمد، نگه ختم رسل نیز به ماه رخ آن حجت سرمد، همه احمد، همه حیدر، همه زهرای مطهّر، عجبا یوسف صدیق کجایی

که کنارش بنشینی و ز گلزار رخش با نگه دم به دمت لاله بچینی، به لبش جای گل بوسه ی پیغمبر اسلام ببینی و شوی یکسره ماتش، بستان فیض ز خُلق حسن و حُسن صفاتش، بفرست از سوی کنعان به قد و قامت و رخسار دل آرا صلواتش، عجبی نیست اگر ذات خداوند تبارک و تعالی به همه خلق دهد مژده ی آزادی از آتش، که ببخشد همه را بر گل رویش نه، به یک تار ز مویش نه، به یک گردش چشمش گنه و جرم و خطا را

*****

عجبا ختم رسل خواجه ی لولاک، نهاده است جبین را به روی خاک و از این سجده ی طولانی اش افتاده به حیرت همه افلاک، گمانم که حسن باز سوار است به دوشش، به خدا ای همه ی امت اسلام ببینید حسن کیست که بعد از پدر و مادر و جدش به جلال و ادب و حلم نظیرش به جهان نیست، یکی مرد عرب آمده از شام، ز کف باخته آرام و به زشتی برد از آن گهر بحر شرف نام، به تندی و به دشنام، به پاسخ گل لبخند گرامی پسر فاطمه شد باز، که ای دوست چرا خشم گرفتی و غم خویش نگفتی، تو اگر خانه نداری به سوی خانه ی ما آی، گرت قرض بود قرض تو سازیم ادا، گر ز کسی دیده ای آزار بگو تا که بگیریم رهش را، چه شده، کیست که رنجانده در این گردش ایام شما را؟

*****

مرد شامی که چنین دید بدان آتش قهر و غضب و کینه و خشمش، رخش از شرم گل انداخت به یکباره عرق ریخت

به پیشانی و بر چهره روان اشک خجالت شد و چشمش به ادب گفت که ای جان دو عالم به فدایت، زهی از خُلق خوش و حلم رسول دو سرایت، به کریمیت قسم اذن بده تا که بیفتم به روی خاک، زنم بوسه به پایت، منم و مدح و ثنایت، منم و ذکر و دعایت، منم و مِهر و ولایت، تو بزرگی تو کریمی تو همان خُلق عظیمی تو همان مظهر آیات خداوند رحیمی، تو شه عرش مقامی تو امامی تو امامی، تو همان فیض مدامی تو دعایی تو سلامی تو سجودی تو قیامی تو به خُلق و صفت و حلم رسولی، تو گل دامن زهرای بتولی، حسن بن علی امروز تو بردی ز کرامت دل ما را

*****

پسر فاطمه ای دم به دم از خلق خداوند سلامت، پدر و مادر و ابناء و تبارم به فدای پدر و مادر و ابناء و تبارت، زهی از عزت و جاه و شرف و عز و وقارت، به خدا دین خدا تا ابد الدهر بود در گرو صبر و قرارت، که بود صلح تو بنیادگر نهضت خونین حسینی، نه مگر جد تو فرمود حسین و حسنم چه، بنشینند و چه خیزند چه در صلح چه در جنگ امامند، تو توحید تمامی و تو در صلح و تو در جنگ امامی وَ کلامت همه نور است و پیامت همه شور است، خطا از تو به دور است، هر آن کس که تمرّد کند از حکم تو او خصم خداوند غفور است، نه بیناست که کور است، نپیموده به جز راه خطا را

*****

امامان همه مولا و کریمند، ولی نام تو

در بین امامان شده مشهور، کرم تا ابد الدهر رهین کرم توست، کرامت همه شب سائل باب الحرم توست، سخاوت نمی از موج یم توست، شرف سایه نشین علم توست، تویی آنکه بزرگی همه خاک قدم توست، مسیح دل بیمار همه فیض دم توست، ثناگوی تو خود ذات الهی است ثنای همه ی خلق کم توست، زهی از جاه رفیعت، ملک العرش مطیعت، رخ خورشید به خاک ره زوار بقیعت، به تو و رحمت و جود و کرم و فیض وسیعت، دل من پر زده در سینه و پرواز کند سوی مدینه، کرمی ای که شما را به کرم نیست قرینه، که دهی راه به سوی حرم چار امامم، تویی ای یوسف کنعان ولایت، ولی و صاحب و مولا و امامم، بطلب در حرمت «میثم» افتاده ز پا را

*****

27- جلوه گر طلعت ذوالمنن آمد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه