بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 341

صفحه 341

پس از من زخمهای کینه سر وا می کند بهرت

برو خود را مهیای بلا کن ای علی جانم

به دستت می سپارم هستی خود را گل خود را

ز جان و دل غم او را دوا کن ای علی جانم

مقرر گشته بر تو صبر و غربت ور نه می گفتم

که اول میخ را از در جدا کن ای علی جانم

بگو آید حسن تا من زنم بوسه به لبهایش

تو پاک اشک از عذار مجتبی کن ای علی جانم

نهد بر سینه ام تا سر بگیرم بوسه از حنجر

تو عشقم را حسینم را صدا کن ای علی جانم

برای ماندن نهضت پس از خون حسین من

تو زینب را سفیر کربلا کن ای علی جانم

12- مریز اشک غم اینچنین به بر من

مشخصات

مناسبت رحلت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه