بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 4517

صفحه 4517

می زنم از درون دل بوسه به زخم حنجرت

می رسد از چهار سو کعب نی دوباره ام

در یم خون نظاره کن از سر نی اشاره کن

تشنه ی یک نظاره و کشته ی یک اشاره ام

یوسف من چه غم اگر مانده برهنه پیکرت

پیرهن تنت شده قلب هزار پاره ام

گریه ی دخترت برد صبر و قرار از کفم

خنده ی قاتلت زند بر دل و جان شرار ه ام

بی تو چگونه سر کنم با سر تو سفر کنم

من که اسیر عشق تو از دل گاهواره ام

ناشده طی زیارتم در سفر اسارتم

مانده هزار مشکل و رفته ز دست چاره ام

شعله ی شعر «میثمت» سوخته قلب سنگ را

او که هماره سوزد از سوز دل هماره ام

61- ای سر خونین که با ما هم جواری می کنی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه