بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 4543

صفحه 4543

هوا تیره و تار است زمین قله ی نار است فلک صاعقه بار است و شده چشمه ی خورشید پر از دود و در آن وادی خون گم شده یک مرکب بی صاحب و فریاد زند زینب و بالای بلندی نگهش جانب میدان و در آن سوز و در آن حال به تعجیل رود شمر ستمگر سوی گودال زده دامن خود بر کمر و در کف او خنجر و رو در روی او بر سر و بر سینه

زنان فاطمه ی اطهر و جبریل امین و حسن و حیدر کرار بیایید و بسوزید و بنالید و ببینید که با چکمه زند شمر ستمگر زره کینه بر آن سینه که انداخته گل از اثر بوسه ی پیغمبر اسلام الا خیل ملک فوج رسل خویش به مقتل برسانید که خنجر ز کف شمر ستمگر بستانید خدایا چه شده دم به دم از جانب گودال رسد ناله ی ای وای حسین وای حسینا به خدا خون زده فواره از آن حنجر صد پاره و قاتل به سر دست گرفته است سری را که شبیه است به پیغمبر و خونش چکد از حنجر رویش به روی مادر و چشمش به سوی خواهر و گردیده عیان واقعه ی محشر و دیدند سر نیزه همه شمس و ضحا را

74- رفتی و صبح محشر من خواهد آمد

مشخصات

مناسبت شام غریبان

سبک ولادتی

قالب رباعی

شاعر ناشناس

منبع محرمنامه 89

تعداد استفاده 0

متن شعر

رفتی و صبح محشر من خواهد آمد

بعد از تو غم دور و بر من خواهد آمد

آن کس که بر پیراهنت رحمی نکرده است

حتما سراغ معجر من خواهد آمد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه