بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 6296

صفحه 6296

بخوش می پیچید غرق اندوه و بلا

گاه می گفت جواد پسرم زود بیا

ناگهان از در بسته آمد ، نوگلی که به رخش شبنم داشت

سر بابای غریب خود را ، گریه کرد و روی زانو بگذاشت

*****

یاد داری پسرم اشک غم می سفتی

خط کشیدی به زمین زیر لب می گفتی

می کُشم آن دو پلیدی را که ، دست بابم علی را بستند

پیش چشم پدر مظلومم ، پهلوی مادر من بشکستند

*****

داستانی

1- یکی عجوزه ی اعمی به شهر نیشابور

مشخصات

مناسبت داستانی

سبک مرثیه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه