بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 6455

صفحه 6455

تو مگر از من افتاده ز پا دست بگیری

تو مگر زنگ

ز آئینه ی قلبم بزدایی

ما همانا ز تو دوریم و تو نزدیک تر از جان

عجبا در دل مایی و ندانیم کجایی

بس که دنبال گدا دست عطای تو دراز است

مشتبه گشته به قومی که تو محتاج گدایی

تو که بر چشم همه پای نهی در دم مردن

خود در آن حجره ی در بسته دم مرگ چرایی؟

اشک بر غربت و مظلومی تو از چه نریزم؟

که غریب استی و فرزند غریب الغربایی

گر ببرند ز هم روز و شب اعضای تو «میثم»

بِه که یک لحظه فتد بین تو و یار ، جدایی

4- من مریدم مراد می خواهم

مشخصات

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه