بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 792

صفحه 792

عدو تا پهلویش از کینه بشکست

دو دست مرتضی را ریسمان بست

زمانی که علی را می کشیدند

همه فریاد زهرا را شنیدند

صدا زد بانویم «فضه خذینی»

بیا تا که ذبیحم را ببینی

بیا فضه که من مادر ندارم

به جز تو یک نفر یاور ندارم

زبانم لال گر گویم چه دیدم

من از احوال بانویم چه دیدم

فقط تا لحظه ای که زنده بودم

ز روی فاطمه شرمنده بودم

60- پرواز آسمانی او را ملک نداشت

مشخصات

مناسبت مدح و مرثیه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه