بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 8390

صفحه 8390

من فدای آن دل غمگین تو

من فدای معجر خونین تو

من فدای چادر رنگین تو

*****

122- مجلس عبید ا.. بن زیاد 1

مشخصات

مناسبت ایام اسارت

سبک ولادتی

قالب نثر

شاعر ناشناس

منبع بایگانی

تعداد استفاده 0

متن شعر

راوی می گوید دیدم بین اسرا یکی خودش را پنهان می کند از بسکه لباسش پاره است از بس چادر و مقنعه اش مندرس و خاک آلوده است.

ناگهان دیدم ابن زیاد فریاد زد: آن زن کیست که خودش را اینگونه پنهان می کند همه بچه ها بر گشتند و یکصدا گفتند این عمه ی ما زینب است. (زخم زبان از هر درد بی درمانی دردش بشتر است) ملعون گفت: من اصلاً دنبال این شخص می گشتم. دیدی خدا حسینت را کشت؟ ناله ی زینب و بچه ها بلند شد. حضرت زینب فرمودند:تو حسینم را کشتی. ما آنچه می بینیم زیبا می بینیم تو جنایت کردی اما نمی فهمی «ما رأیت الا جمیلا». ناگهان ابن زیاد دید که جو بر علیه او شد دستور داد گردن این زن را بزنید.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه