بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 8939

صفحه 8939

عمه و من زائر رگ های خونین توایم

همچو او من هم شهامت آفریدم ای پدر

عمه رگ های تنت بوسید و من رگ های سر

ای غریب و تشنه، عریان و شهیدم ای پدر

در کلاس عشق تو شاگرد اول عمه شد

در مسیر کربلا از آنچه دیدم ای پدر

تا شنید از نیزه قرآن خواندنت را سر شکست

ورنه قرآنت به نی من هم شنیدم ای پدر

بردی اصغر را که آبش داده باز آری چه شد؟

آه که آن شش ماهه را دیگر ندیدم ای پدر

در میان کشتگانت هم نشان او نبود

هر چه گشتم بین یاران شهیدم ای پدر

یک دل کوچک کجا و سوز غم های بزرگ

جای خون آتش بجوشد در وریدم ای پدر

128- امشب چه خوب سر زدی از آشیانه ای

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه