بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 9093

صفحه 9093

شیران کارزارم، رفتند از کنارم

باشد همه سپاهم این طفل شیرخواره

نه اشک تا بگرید، نه شیر تا بنوشد

نه نور یک نگاهش، نه تاب یک اشاره

امروز در نهادم، شد تازه داغ محسن

کآورده ام به همراه، یک محسن دوباره

دوش از عطش نخفته، با دوست راز گفته

احیا گرفته تا صبح در بین گاهواره

ای حرمله ندیدی، وقتی که زه کشیدی

جوشید خون قلبم، از این گلوی پاره

تنها نه چند روزی تا صبح روز محشر

بر این شهید گریند، ارض و سما هماره

«میثم» ز خون اصغر تکمیل شد شهادت

باید بر او گرفتن هر روز یادواره

26- ای مشعل محفل الستم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه