بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 9186

صفحه 9186

به دوش من سرش زین شانه بر آن شانه می افتد

که بی تاب است و نتواند نگه دارد سر خود را

زند بال و پر از سوز عطش چون بسملی، گویا

مهیا بهر پیکان می کند بال و پر خود را

ندارد چون که او تیغ زبان و دست تیغ آور

سپر سازد برای حفظ جانم حنجر خود را

خدایم در غم او تسلیت گفت و ندا آمد

حسین ما تو وابگذار بر ما اصغر خود را

نمی دانم که این امت چه عذر آرند در محشر

که می ریزند خون زاده پیغمبر خود را

کتاب سرخ عاشورای من تکمیل شد وقتی

به خون شیرخوارم مُهر کردم دفتر خود را

64- کسی چون من گل پرپر نبیند

مشخصات

مناسبت شهادت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه