بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 9199

صفحه 9199

شمشیر اوست آهش فریاد او تلظّی

جانش به لب رسیده تاب بیان

ندارد

منّت به من گذارید یک قطره آب آرید

بر کودکی که در تن جز نیمه جان ندارد

با من اگر بجنگید تا کشتنم بجنگید

این شیر خواره بر کف تیغ و سنان ندارد

مادر نشسته تنها در خیمه بین زنها

جز اشک خجلت خود آب روان ندارد

تا با خدنگ دشمن روحش زند پر از تن

جز شانه ی امامش دیگر مکان ندارد

«میثم»، به حشر نبود غیر از فغان و آهش

آنکو از این مصیبت آه و فغان ندارد

76- به تیر حرمله گفتم به صد فغان و خروش

مشخصات

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه