بانک جامع اشعار مداحان - 15جلد صفحه 9829

صفحه 9829

آرزوی قلب قاسم آب بود

کوفیان بستند بر او راه را

غرقه خون کردند جسم ماه را

گاه سنگ و گاه شمشیرش زدند

آن گل بی خار

را تیرش زدند

یک نفر زد بر سر قاسم عمود

بر زمین افتاد و رویش شد کبود

برگ گل در خاک و خون افتاده بود

کاش یارب زودتر جان داده بود

کوفیان بر پیکر او تاختند

برگ گل را پاره پاره ساختند

باغبان آمد ولیکن دیر شد

در کنار پیکر گل پیر شد

57- نقابی زن به رخسارش که حسن او نهان گردد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه