معصوم یازدهم محمد بن علی صفحه 1

صفحه 1

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم چون بنای نگارنده در تألیف این روایات عالیات بر اختصار قرار دارد و در آغاز این سلسله الذهب توضیح داده ایم شرح زندگانی پنج تن از معصومین علیهم السلام را در این جلد گنجانیده ایم. حاجتی به تکرار نیست زیرا گفته ایم که قلم های ضعیف و فکرهای کوتاه و حال آشفته ی ما از عهده ی شرح زندگانی معصومین علیهم السلام بر نخواهد آمد و در این راه ادعاها جز صرف ادعا معنی دیگری ندارند. معصومین اسلام. این چهارده شخصیت مشعشع و مقدس از آن اسم های عادی نیستند که در قلب ما بگنجند و بالغت ما تفسیر و بیان شوند. یک زبان خواهم به پهنای فلک تا بگویم شرح آن رشک ملک ولی کو آن زبان که مانند فلک پهناور باشد تا ما بتوانیم گفتنی ها را باز گوئیم و ائمه ی اطهار خود را آنطور که شایسته ی شأن و مقامشان است به دنیای خود بشناسانیم. موسی بن جعفر الکاظم و علی بن موسی الرضا و محمد بن علی الجواد و علی بن محمد النقی و حسن بن علی العسکری صلوات الله علیهم اجمعین در دوران زندگانی خود با روزگاری معاصر بوده اند که حکومت [ صفحه 2] اسلام در مشت مردمی فرومایه و دائم الخمر و فاسق و فاجر اداره می یافت. آل عباس بر کرسی خلافت قرار داشتند و ترک های برده و زر خرید به نام آنان امروز نهی می دادند. در حقیقت این غلامان گمنام و مجهول النسب که از آسیای صغیر به بغداد راه یافته بودند بر مسلمانان خلافت و امارت می راندند. هر چند که آل عباس خود در فکر و دانش و زهد

و صلاح امتیازی بر غلامان ترک نداشتند ولی این قدر بود که نسبتشان با خاندان نبوت مسلم بود. بنی عباس از بنی هاشم بودند ولی ترک های زر خرید که مخلوط مکروهی از اسلام و آریا را تشکیل می دادند زمام امور را به مشت گرفته بودند و بر مال و جان مردم حکومت می کردند. این گناه بنی عباس بود که بیگانه را به حریم حرم راه داده بودند و اگر حق بجوئیم و حق بگوئیم باید این مسخره ی دردناک را به حساب اولیای سیفه ی بنی ساعده بگذاریم. دستگاه امیرالمؤمنین سازی ابوحفض عمر بن خطاب کار خلافت مسلمانان را به جائی کشانیده که پس از انقراض آل عباس خلافت مسلمانان از خاک عربستان به قسطنطنیه و اسلامبول کشیده شد و آل عثمان با آن قبایح و فجایع که در زندگی داشتند خود را امام شمردند و به نام خلافت بر منبر رسول اکرم نشستند. موذننا ترکی و هندی خطیبنا تعالو علی السلام تبکی و نلطم این شاعر که به اذان گوئی ترک ها رضا نمی داد خوب بود امامت ترک ها را می دید و باب عالی اسلامبول را مقر امیرالمؤمنین های ترک می بافت. [ صفحه 3] ما در این کتاب خواهیم دید که ائمه ی بر حق اسلام «این پنج معصوم» در زمان بنی عباس از عهد هارون تا عهد معتمد چه ها کشیده اند چه فشارها و ظلم ها دیده اند و معهذا شعشه و درخشش خویش را در فروغ حقیقت خویش نگاه داشته اند. یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو کره المشرکون. و به همین دلیل عقیده ی ما بر حق و خلاف این عقیده هر چه باشد و از هر که باشد بر باطل است.

ربنا حکم بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الحاکمین در پایان این مقدمه سزاوار است که از درگاه پروردگار متعال توفیق مؤسسه ی سودمند علمی و مدیر محترمش آقای علی اکبر علمی را مسئلت بدارم زیرا ناشر این آثار آموزنده و هدایت کننده همین مؤسسه ی گرانمایه است. [ صفحه 142]

ابن الرضا

در روز جمعه. نوزدهم ماه رمضان سال صد و نود و پنج هجرت دختری مصری که «سبیکه» نامیده می شد و از (نوبه ی) آفریقا به مدینه. به خاندان نبوت آمده بود نخستین و آخرین فرزند امام علی الرضا را به دنیا آورد و امام هشتم اسلام پسر خود را «محمد» نامید. در آن شب که محمد بن علی الجواد به دنیا آمد امام رضا تا صبح بیدار ماند و کنار گهواره ی پسرش نشسته بود و برایش ذکر خواب می گفت و به اعتبار این که جد اعلای او محمد بن علی الباقر صلوات الله علیهما (ابوجعفر) کنیه می کرد این محمد بن علی الجواد را نیز ابوجعفر کنیه کردند. این کنیه ی شریف یک میراث مقدس بیش نبود زیرا در میان پسران امام جواد علیه السلام هیچ کدام جعفر نام نداشتند. امام محمد بن علی الجواد علاوه بر لقب های جواد و تقی و منتخب و مرتضی میان مردم به (ابن الرضا) معروف بود و عنوان (ابن الرضا) آن قدر مشعشع [ صفحه 143] و مشهور و محبوب بود که فرزندان امام جواد و امام علی نقی را نیز به همین عنوان می شناختند. مثلاً به امام علی نقی عوض آن که (ابن الجواد) گفته شود ابن الرضا گفته می شود و نیز به امام ابومحمد الحسن العسگری علیه السلام نیز (چنانکه خواهیم تعریف کرد) لقب

ابن الرضا داده بودند و عظمت مقام و شعشعه ی شخصیت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه آنقدر قوی و محیط و ثابت بود که نام او را همچون نام رسول اکرم در دودمان نبوت برقرار داشت. به همان ترتیب که به فرزندان رسول الله نسلا بعد نسل یابن رسول الله خطاب می دادند فرزندان رضا را هم (ابن الرضا) می خواندند. امام نهم و معصوم یازدهم اسلام ابوجعفر محمد النقی الجواد (ابن الرضا) پنج ساله بود که پدرش ابوالحسن علی الرضا صلوات الله علیه از عربستان به ایران نزول اجلال فرمود و به سال دویست و سوم هجرت که امام رضا علیه السلام در طوس به شهادت رسید امام جواد کودکی هفت ساله بود. وی هفت سال بیش نداشت که مقام امامت را دریافت. طایفه ی ناجیه ی امامیه اعلی الله کلمتها از حکومت تقدیر عجیب و بعید نمی داند که پسری هفت ساله را به امامت امت برگزیند آنچنان که یحیی مقدس را در کودکی به نبوت برگزید. و آیتناه الحکم صبیاء و نیز عیسی مسیح علی نبینا و آله و علیه الصلوات و السلام در آن لحظه که از مادر به دنیا آمد به روایت قرآن کریم چنین گفت: انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً و جعلنی مبارکاً اینما کنت و اوصانی بالصلات و الزکات مادمت حیاً. وبراً بوالدتی و لم یجعلنی جباراً شقیاً. و السلام علی یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیاً [ صفحه 144] این سخن سخن مسیح مقدس عیسی بن مریم علیهماالسلام است. در آنجا که به جای مادرش با بنی اسرائیل سخن می گوید و از مقام مقدس و مطهر مادرش مریم در برابر تهمت های

قوم دفاع می کند خویشتن را نبی صاحب کتاب می خواند. بنابراین طایفه ی امامیه ارشد اله امرها با گردن افراشته و اطمینان خاطر ابوجعفر محمد بن علی الرضا را امام نهم خویش می داند و تاریخ ولایت مطلقه ی او را از ماه ربیع الاول سال دویست و سوم هجرت به حساب می آورد. ضرورتی نیست که در اثبات امامت امام جواد سخنی به میان آید زیرا وی تنها فرزند پدرش ابوالحسن علی الرضا بود. برادری نداشت تا داعیه ای داشته باشد و در سایه ی این داعیه میان امامیه اختلاف پدید آید. اما نگارنده برای تبرک و میمنت کلمه ای چند از امام همام ابوالحسن علی الرضا در این یادداشت ایراد می کند تا آنان که عادت به استدلال و احتجاج کرده اند از این حقیر ناچیز رضا شوند. و اکنون... اصحاب ما سلام الله علیهم اجمعین در روایات خود از حکایتی تعریف می کنند که سید شریف علی بن جعفر (عموی امام رضا) با حسن بن حسین بن علی (زین العابدین) علیه السلام حکایتی به میان آورده بود. علی بن جعفر در آن حکایت سخن خود را به اینجا رسانیده که گفت: -... از جایم برخاستم و دست ابوجعفر محمد بن علی «نواده ی برادرم» را گرفتم و گفتم اشهد انک امامی عندالله عزوجل در این هنگام برادرزاده ام ابوالحسن علی الرضا به گریه افتاد و گفت: - یاد داری عموجان که پدرم از قول رسول اکرم صلی الله علیه و [ صفحه 145] آله و سلم چنین می گفت: بابی ابن خیره الاماء النوبیه الطبیه. رسول الله سبیکه ی مصری را (نوبیه ی پاک) می خواند و وی را به نام بهترین کنیزان یاد می کند و می گوید پدرم فدای پسرش باد. گفتم

راست می گوئی فدای تو شوم. و این محمد بن علی الجواد التقی همان پسر بهترین کنیزان است که از (نوبه) ی افریقا به حجاز آمد و فرزندی مانند محمد بر دامن خویش پرورش داد. و هم اوست که رسول الله پدر خود را قربان او می سازد. امام علی الرضا صلوات الله علیه تا سنین نزدیک به پنجاه فرزندی نداشت اصحاب امام احتمال می دادند که بعید نیست امام زمان عقیم باشد. هر چند در مذهب امامیه کمال در صورت و معنی از شرایط اساسی امامت است. به همان ترتیب که امام نمی تواند در خصائل معنوی ناقص باشد نمی تواند جسماً هم به نقصی آلوده گردد. به همین جهت جمعی از رجال اصحاب حضور امامت را دریافتند و در این میان «ابن النجاشی» که سخنگوی قوم بود گفت: من الامام بعدک یابن رسول الله؟ و این سؤال را باحدت محسوسی ادا کرد. امام در جواب با خونسردی فرمود: امام پس از من پسر من است. اصحاب خاموش شدند. سخن نگفتند و در عین حال می دانستند که امام هنوز فرزندی ندارد. چندان نگذشت که مژده ی میلاد امام ابوجعفر محمد الجواد در میان ملت اسلام انتشار یافت. [ صفحه 146] «ابن قیام واسطی» به عرض امام کتباً رسانید که: کیف تکون اماماً و لیس لکدول؟ تو که پسر نداری چگونه خویشتن را امام می دانی؟ این لحن هم لحن زننده ای بود. امام در جواب مرقوم داشت. و ما عملک ان لا یکون لی ولد چه کسی به تو گفته که من فرزندی نخواهم داشت. و فرزندی که از جانب پروردگار به امام علی بن موسی الرضا عطا شد محمد تقی صلوات

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه