دریای سخاوت: بسته مناسبتی ویژه امام جواد علیه السلام صفحه 105

صفحه 105

_ من از همه رازهای درشت و هایل آگاهم. مرا به استعانت هیچ کس نیاز نیست؛ سر در گریبان فرو هلید و به درگاه شرم سر فرود آوردید که اکنون ستاره ای دیگر، نه، ماهی، یا خورشیدی، از آسمان گم شده است. پرسشتان از چیست؟ (مرد می گوید و خسته خود را از میان مردمان به جلو می کشد).

_ چه می گویی مرد! از کدام ستاره و ماه می گویی! و از کدام زنجیره پیوسته شتران؟

_ از ماه و ستاره هم نمی گویم و از شتران نیز، که از عبارات و پاره های بزرگ و شفاف وحی می گویم که اکنون پاره ای دیگر _ پاره ای جوان _ از آن در زندانی دیگر و تکراری دیگر و زهری دیگر یا شمشیری به جای گاه خویش فرا شد. از «محمّد» می گویم، از امام پرهیزکاران و نیکان که سرانجامش را به خفیه برگزار کردند و آن جانِ جوان را در دل پیر خاک نهادند.

_ از کجا می آیی ای مرد؟ و اگر راست است سخنی که می گویی، گواهی بیاور!

_ از هیچ جا می آیم؛ از سرزمین سوخته نخل ها و حصیرها و آفتاب ها؛ از سرزمین زندان هایی که نور روشن وحی سال هاست در آنها به تکرار می تابد و فرو می میرد؛ از سرزمین عرب می آیم و تفاوتی ندارد کوفی یا شامی یا حجازی. از جایی می آیم که هیچ گاه امینان وحی را و اولاد پیامبر را، آن سان که شایسته شان بود، سپاس نداشتند و برق خنجرهای در آستینشان را در چشم های محبّان آل محمد فرو نشاندند. از سرزمین نفاق می آیم، سرزمین عسل ها و انگورها و نان های مسموم؛ سرزمین مسافران بزرگ که گاه و بی گاه، زنجیره پیوسته شتران، چشم ها را به اشک می خواند و نوید عزایی تازه است و داغی تازه تر. از سرزمین «هیچ جا» می آیم و گواهم زنجیره پیوسته شتران است و تابوتی که غریبانه در صبحگاهی بر دست هایی معدود چرخید و در کرانه آسمان گم شد...

سخاوت پرپر

در غم شهادت امامی به سوگ نشسته ایم که در بیست و پنج سالگی به جوار اجدادش رخت بر بست.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه