- پیشگفتار 1
- مقدمه ی مؤلف 2
- کیفیت میلاد امام جواد 4
- مولد و میلاد، دوران صباوت و کودکی امام جواد 4
- پدر و مادر امام جواد 4
- میلاد امام جواد 4
- نام امام جواد 5
- کنیه و القاب امام جواد 6
- خصایص امام جواد 6
- صورت و سیرت امام جواد 6
- نقش انگشتر امام جواد 7
- چهره و شمایل امام جواد 7
- لباس و آراستگی امام جواد 8
- لباس از مشخصات صوری افراد بشر است 8
- تولد امام جواد و رسوایی واقفیه 9
- چرا امیرمؤمنان لباس وصله دار می پوشید و امام جواد لباس خز؟ 9
- ابراهیم، فرزند پیامبر خدا و ماریه قبطیه 10
- نامه ی امام رضا به فرزندش امام جواد 11
- نامه ی دیگری از آن حضرت 11
- اسلام در عصر امام جواد 11
- یک یا دو امام؟! 12
- نقبای اثنا عشر 12
- امامت امام جواد 13
- امامت، نقابت و نصوص امام جواد 13
- مجلس هارون و بحث در مورد مسأله خلافت 13
- امامت امام نهم حضرت جوادالائمه 15
- چرا علی حقش را مطالبه نکرد؟! 15
- عصر امامت حضرت جواد 16
- محیط امامت حضرت جواد 16
- احتجاج حضرت جواد درباره ی حد دزد 17
- یک بحث علمی و اجتماعی 17
- شرایط قطع ید دزد در فقه جعفری 18
- قطع دست دزد و شرایط آن در فقه جعفری 18
- شطری از کرامات حضرت جواد 19
- دحوالارض چیست؟ 19
- ازدواج حضرت جواد با دختر مأمون 20
- شخصیت حضرت جواد 20
- شمه ای از مناقب حضرت جواد 20
- معجزات و خوارق عادات حضرت امام جواد 21
- شب زفاف 21
- معجزات حضرت امام جواد 22
- ظهور معجزات، دلیل بر امامت حضرت جواد 22
- معجزات امام جواد 22
- معجزه ای دیگر 23
- افضلیت جوادالائمه دلیل امامت اوست 23
- شفای چشم 24
- سیراب نمودن عطشان 24
- نجات زندانی 24
- عصای حضرت جواد 24
- وقوع زلزله به دعای امام جواد 25
- نجات یک مقتول 25
- خاکی که طلا شد 25
- اثر دست بر سنگ 26
- درخت سدر 26
- امام محمد تقی به کیمیا اعجاز کرد 26
- کشف اسرار درونی 26
- در مدح و منقبت امام جواد 27
- نجات از زندان 27
- اشاره 27
- شفای چشم کور 28
- گوشه ای از اسرار علوم و معارف امام جواد (علم غیب) 28
- علم امامت و مأخذ و منبع و ظاهر و باطن و حقایق علوم امام جواد 28
- علم حضوری 29
- علم امام 29
- علم امام از روی کتاب 29
- شاهد و مشهود 30
- امام اعلم از موسی و خضر است 30
- راسخان در علم 31
- امام مبین 31
- دلایل عقلی در علم امام 32
- چگونه می توان علم غیب را به دست آورد؟ 32
- علم امام به دنیا و مافیها 33
- میزان معرفت و حقیقت دین از بیانات امام جوادالائمه 33
- علم ائمه به کیل آب های دجله و دریا 33
- عرض اعمال به ائمه و آگاهی آنان از حقایق امور 34
- علم و آگاهی امام از تعداد ریگ های بیابان ها 34
- علم امام به حیوانات و جانوران 35
- وحی چگونه بود؟ 35
- نکت و نقر 36
- غابر و مزبور و جفر و جامعه 36
- محدثان 36
- حکایت عجیب 37
- عمود نور 37
- طواف بر ساق عرش الهی 37
- مجمع ملاقات در عرش 38
- منبع علوم ائمه معصومین 38
- خبر امام حسین از شهادت خود 39
- علم امام به السنه ی مختلفه 39
- نکته ی قابل توجه 39
- گفت و گوی الیاس پیامبر با امام محمد باقر 40
- شب قدر و نزول وحی 40
- اسرار علوم را برای مردم عوام نگویید 41
- اطلاع بر همه ی عالم و علوم جهانی 41
- کتمان اخبار غیبی 42
- سیدالشهداء و خبر دادن از شهادت 42
- علم کتاب 42
- نکته ای لطیف 43
- خبر امام جواد از شهادت و مسمومیت خود 43
- اشاره 44
- آثار و مآثر علمی امام جواد 44
- آثار و مآثر امام جواد 44
- نظم و نثر و ادبیات از امام جواد 45
- امام جواد راوی بیانات امیرمؤمنان است 45
- اصحاب امام جواد 45
- راویان امام جواد 46
- پندها و مواعظ امام جواد 46
- سی هزار پرسش 46
- نصایحی به ابوذر غفاری 47
- کلمات قصار، نصایح و مواعظ امام جواد 48
- مناقب و فضایل امام جواد 50
- ترجمه ی کلمات امام جواد به نظم 50
- مکارم اخلاق و صفات و خصال امام جواد 51
- اشاره 51
- شجاعت 52
- علم 52
- تقوی و پرهیزگاری 52
- سخاوت 52
- مفهوم زندگی در نظر ائمه معصومین 53
- اسباب بازی 53
- خانه ی خود یا دربار خلافت 53
- روش فکری امام جواد در دوران کودکی 53
- خلفای معاصر امام جواد 54
- مدیحه ی علامه ی اربلی در منقبت امام جواد 55
- علویان در عصر امام جواد 55
- مسافرت امام جواد به خراسان 56
- نظریه ی بیهقی 56
- مسافرت امام جواد به بغداد 57
- مسافرت امام جواد از بغداد به مدینه 57
- مسافرت دیگر امام جواد از مدینه به بغداد 57
- متن نامه ی امام جواد به والی سجستان 58
- متن نامه ی امام جواد به علی بن مهزیار 58
- نامه های امام جواد 58
- نجات اباصلت از زندان 59
- نامه ی حضرت عبدالعظیم به امام جواد و پاسخ آن حضرت 59
- امام جواد در نظر شافعی 59
- بخش دیگری از کلمات قصار و سخنان کوتاه امام جواد 60
- امام جواد در کلام علامه اربلی 60
- تعلیمات عالیه اخلاقی امام جواد 62
- طواف به نیابت 62
- تعلیم طریق استخاره 63
- رضای خدا 63
- عاقبت اندیشی 63
- سبب تقرب امام جواد در نظر مأمون 64
- سبب تقرب امام جواد در نظر مأمون و مقدمه شهادت آن حضرت 64
- درس اخلاق و فضیلت 64
- دعایی کوتاه از امام جواد 64
- دامادی خلیفه 66
- تزویج ام فضل به امام جواد 67
- مجلس عقد و جشن ازدواج امام جواد با دختر خلیفه 67
- یک مسأله ی عجیب 67
- جنایت دختر خلیفه 68
- متن خطبه عقد 68
- چگونه امام جواد مسموم شد؟ 69
- کوشش مأمون برای همرنگ ساختن امام جواد با خودش 69
- امام جواد و رفتار دختر مأمون 69
- سعایت ام عیسی، دختر مأمون و معجزه ی امام جواد 70
- شهادت امام جواد 71
- حرز امام جواد 71
- دعوت به بغداد 71
- توطئه مسمومیت 72
- سزای قاتلان امام جواد 72
- سزای معتصم 72
- سم در چه چیزی بود؟ 72
- علت دیگری برای مسموم ساختن امام جواد 73
- اشاره 73
- شهادت امام حضرت جواد 73
- اشاره 74
- امام جواد دومین امامی که به دست زن خود مسموم گردید 74
- وسائل ترقی دیگران موجب انحطاط ما گردید 75
- مدح و مرثیه 76
- تاریخ شهادت امام جواد 76
- اشاره 77
- فرزندان امام جواد 77
- امام ابوالحسن علی النقی 77
- زنان امام جواد 77
- اشاره 77
- همسران، فرزندان و مدفن و زیارت امام جواد 77
- اشاره 77
- نگاهی به زندگانی موسی مبرقع، برادر امام هادی 78
- اشاره 78
- موسی مبرقع 78
- فرزندان موسی مبرقع 78
- مهاجرت موسی مبرقع به ایران 79
- شمایل و قیافه موسی مبرقع 79
- ابواحمد حسین 79
- زندگانی زناشویی حکیمه خاتون 80
- وصیت امام جواد 80
- ابوموسی عمران 80
- حکیمه 80
- کاظمین و مقابر قریش 81
- تاریخ منظوم کاظمین 81
- پاداش زیارت امام کاظم و امام جواد 82
- چگونگی زیارت امام جواد 82
- زیارت مشترک امامین کاظمین 82
- حرز مفصل امام جواد 83
- امام جواد از نظر تاریخ 83
- زیارت مخصوص امام جواد 83
- اشاره 84
- خلاصه و نتیجه کتاب 84
- مناجات یا عرض ادب و تشکر 85
- زندان رفتن اباصلت و نجات او 85
- پاورقی 86
حضرت جوادالائمه علیه السلام هفت سال و چند ماه داشت که پدر بزرگوارش شهید سم جفا شد
و امامت بدو منتقل گردید. نصوصی در امامت او هست که در اخبار ضبط شده. حضرت رضا علیه السلام مکرر او را به ولایت و امامت پس از خود معرفی فرمود و 17 سال زعیم روحانی و پیشوا و ملجاء مسلمانان بوده. این امام متقی عمرش چون گل، کوتاه وصیت مآثرش بلند بود. او غنچه ی گلبن ولایت و نهان گلشن امامت و دارای علوم اولین و آخرین بود. زیرا دستی قوی به دریای علم ولایت جدش داشت فضیلت اخلاقی و مناقب نفسانی و سجایای ملکوتی او به حد کمال رسیده بود در این صف بزرگ و کوچک یکسانند. در «کشف الغمه» آمده: روزی امام جواد علیه السلام در سن کودکی در کوچه های بغداد می گذشتند گروهی از کودکان هم مشغول بازی بودند، وقتی مأمون آمد از آنجا عبور کند همه ی اطفال فرار کردند جز او. مأمون رسید و پرسید: ای کودک! چرا تو با سایر کودکان از سر راه نرفتی؟! پاسخ داد: ای امیر! راه تنگ نبود که به رفتن آن را بر تو بگشایم و خطایی هم از من سر نزده بود که از تو بیم داشته باشم و تو هم بی جهت کسی را آزار نمی رسانی. مأمون که او را نمی شناخت وقتی قیافه ی زیبا و فصاحت و بلاغت و شجاعت او را دید، فریفته شد پرسید: نام تو چیست؟! [ صفحه 137] جواب داد: محمد. گفت: پسر کیستی؟ پاسخ داد: پسر علی الرضا علیه السلام. مأمون بر حضرت رضا علیه السلام درود فرستاد (!!) و گذشت و از شهر بیرون رفت، در شکارگاه، بازی را پرواز داد تا طایری را بگیرد. آن باز شکاری مدتی از نظر مأمون ناپدید
شد و چون باز آمد، ماهی بر منقار داشت. مأمون ماهی را که هنوز رمقی داشت از منقار باز گرفت و در دست داشت و به شهر برگشت دو مرتبه به آن کودک رسید گفت: ای محمد! چه چیز در دست من است؟! حضرت جواد علیه السلام فرمود: ان الله تعالی خلق بمشیته فی بحر بقدرته سمکا صغار تصیدها بزاه الملوک و الخلفاء یختبرون بها سلاله أهل النبوه پروردگار متعال در دریاها ماهیان کوچک به وجود می آورد که باز شکاری به دست خلفاء می رساند و بدان خاندان نبوت را امتحان می کنند. وقتی مأمون این پاسخ را شنید، درشگفتی عمیقی فرو رفت و گفت: أنت ابن الرضا حقا. [90] . مأمون توجه خاصی به حضرت جواد علیه السلام داشت، زیرا اساسا یک کودک نا بالغ قدرت علم و دانش و فصاحت و بلاغت و شهامت هر شخصیتی را می فریبد. خلیفه فرمان داد آنچه درباره ی علی بن موسی الرضا علیه السلام می پرداختند، مضاعف به حضرت جواد علیه السلام بدهند و به او احترام کنند. [ صفحه 138] شیخ مفید رحمه الله در «ارشاد» می نویسد: حضرت جواد علیه السلام در صغر سن بود که علم و کمالش نهایت رقاء ارتقاء رسیده بود، در آن زمان هیچ کس را یارای مقاومت مناظره برابر این امام نبوده مأمون شیفته ی مکارم اخلاقی و علم و دانش او شد و تصمیم گرفت ام الفضل دختر خود را به ابن الرضا علیه السلام بدهد و به حباله ی نکاح او درآورد. چنانچه سابق گفتیم، مأمون سی و سه هزار نفر از بنی عباس را اطراف خودش جمع کرده بود تا مبادا داعیه ی امامت نمایند و یا علم مخالفت برافرازند، کشورهای اسلامی هم بیش
از 44 کشور بزرگ بوده و پس از هارون ده میلیون دینار اضافه هزینه کشور اسلامی در بیت المال موجود بوده [91] و به همین جهات در مهام امور با بنی عباس مشورت می کرد و آنها را نیز اداره می نمود. بنی عباس نتوانستند مأمون را از این نظریه برگردانند حقد و حسد این امام را به دل گرفتند و در مقام شماتت و تهمت و سعایت برآمدند، گفتند: مأمون اگر چنین وصلتی کند ممکن است خلافت از بنی عباس به بنی هاشم نقل شود و آنها خوشحال بودند که ولایتعهد مسموم شد و از این جهان گذشت باز وصلتی در کار می آید که موجب زوال خلافت از بنی عباس می شود. مأمون از حضرت جواد علیه السلام بسیار راضی و مسرور بود، پذیرفت؛ ولی برای اقناع آنها که می گفتند: این کودک بی اطلاع از فقه است، جلسه ای تشکیل داد که وجوه علمای آن عصر و فقهای بزرگ حضور یافتند. و نیز یحیی بن اکثم، که بزرگترین مفتی آن عصر و قاضی القضات و فقیه دوران بوده و با حضرت جواد علیه السلام احتجاجاتی داشت. پس از این که امام محمد تقی علیه السلام به فتح و پیروزی ظفر یافت مأمون در همان جلسه ی رسمی گفت: یا محمد! تو خطبه بخوان. حضرت خطبه خواندند، و ام الفضل [ صفحه 139] را با 500 درهم ما فی القباله به حباله حضرت جواد علیه السلام آورد. [92] . مأمون گفت: الحمد لله علی هذه النعمه و التوفیق فی الرأی. سپس به اطرافیان نگریسته گفت: اعترفتم الان ما کنتم تنکرونه. و آنگاه رو به جواد علیه السلام کرده گفت: اخطب و جعلت فداک لنفسک! فقد رضیتک لنفسی و أنا مزوجک أم الفضل ابنتی.
امام جواد علیه السلام فرمود: الحمد لله اقرارا بنعمته و لا اله الا الله اخلاصا لوحدانیته، و صلی الله علی محمد سید بریته و الأصفیاء من عترته. أما بعد، فقد کان من فضل الله علی الأنام أن أغناهم بالحلال عن الحرام، فقال سبحانه و تعالی: (و انکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم) ثم ان محمد بن علی بن موسی یخطب ام الفضل بنت عبدالله المأمون قد بذل بها من الصداق مهر جدته فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و هو خمسمائه درهم جیادا، فهل زوجته یا أمیرالمؤمنین! بها علی هذا الصداق المذکور؟ [93] . مأمون گفت: آری، به زنی به تو دادم ای ابوجعفر! دختر خود ام الفضل را بر صداق مذکور فهل قبلت النکاح؟ امام فرمود: قبلت النکاح ذلک و رضیت به. شیخ مفید می نویسد: امام جواد علیه السلام در موقع تزویج، ام الفضل نه ساله بود. آنگاه دستور داد از خواص و عوام و درباریان و علما و قضات و نقبا، و مشایخ رجال و ارکان دولت دعوتی کردند و جشن ازدواج دختر خود را با حضرت جواد علیه السلام برپا کرده، مردم دسته دسته حضور یافته تبریک می گفتند. [ صفحه 140]
شب زفاف
این عروسی از نظر تجلیل مقام بسیار جالب توجه بوده و به روایت محمد بن ریان شب زفاف ام الفضل، مأمون دستور داد دختر خود را بیارایند و به خانه داماد بفرستد. صد نفر از بهترین کنیزکان زیبا و خوش منظر را که بین چند هزار کنیز به زیبائی و طراوت و طنازی و غمازی ممتاز بودند و بیشتر آنها از
لعبتان رومی، اسپانیولی و اندلسی بودند با بهترین لباس های رنگارنگ فاخر زینت کردند و هر یک جامی مملو از جواهرات در دست گرفتند و مهیای مشایعت عروس بودند. چون حجله ی عروسی را آراستند و جای داماد را منظم کردند، این کنیزکان دور تا دور مجلس را گرفتند به محضر ورود حضرت جواد همه او را استقبال کردند و تبریک گفتند. این کنیزکان ماه روی جام های زرین پر از جواهر خود را تقدیم و بر سر عروس و داماد پاشیدند و به خواندن و نواختن و پای کوبیدن و کف زدن مشغول شدند، ولی حضرت جواد آن کوه وقار و آن دامادی که یک دست به دست عروس و دست دیگری بر ارکان عالم وجود داشت اصلا و ابدا اعتنا و توجهی به آن ماهرویان طناز و غماز با ناز و عشوه نفرمود. آنگاه یک مرد ریشداری که مسخره و بازیگر شب جشن عروسی بود آمده و در میان این کنیزکان زیبا نشست و به خواندن و نواختن پرداخت، امام سر خود را به زیر انداخته فرمود: «اتق الله یا ذالعثنون»؛ ای مرد ریش دار! از خدا بترس. این قواد دیگر برای همیشه شغل خود را ترک کرد و آن مجلس عروسی و شب زفاف به سلامتی پایان یافت. سپس مجلس رسمی جشن ازدواج حضرت جواد علیه السلام تشکیل داده شد و هدایا [ صفحه 141] و اکرام و انعام فراوان از طرف خلیفه به مردم بر حسب مراتب شئون آنها داده شد. خدمه و جواری یک حجله ی هم چون کشتی از نقره آراسته که اطراف آن با ابریشم پوشانیده شده بود و این کشتی پر از عطریات
غالیه [94] بود. مأمون دستور داد همه حضار مجلس، ریش و محاسن خود را از عطریات خضاب کنند و نقل و خرما و حلوا به رسم آن عصر به همه دادند، کام های مردم مرکز خلافت از شیرینی جشن ازدواج حضرت جواد علیه السلام شیرین گردید و سفره ها گستردند و طبق هائی از انواع غذا از مأکول و افشره حاضر کردند و هر طبقی به دست یکی از خدمه و جواری بود و پس از صرف غذا کنیزان دیگر طبق های جواهری آوردند، انواع جواهر سکه های زر و سیم، لئالی و مروارید آنها را در مقابل خلیفه و دامادش گذاشته و مأمون به هر یک، از آن جواهرات مقداری می داد. این جشن از جشن های تاریخی جهان اسلام است که خلیفه ی عباسی در منصب خلافت دختر خود را به پاکیزه ترین و بزرگوارترین سید علوی در سنین کودکی عقد می بندد و پیوستگی دو خاندان بزرگ صورت می گیرد، چه قصاید و چکامه ها که سروده شد، چه اشعار که در مدایح این خاندان گفته شد. روز بعد نیز مأمون جشنی برپا ساخت و برای اشراف و اعیان پایتخت خود تحفه و هدایای عروسی فرستاد و مردم متمکن، صاحب منصبان، بزرگان و اعیان هدایائی برای عروس و داماد فرستادند. این مجلس، با کمال تجلیل و عظمت پایان یافت و هر کسی شرکت داشت از آن بهره مند گردید. [ صفحه 145]