زندگانی حضرت امام محمد تقی جوادالائمه صفحه 66

صفحه 66

اهل مجلس فهمیدند که قاضی القضاه محکوم شده است. مأمون دید مجلس بد صورتی به خود گرفته، نگاهی به امام جواد علیه السلام کرد و خطاب به بنی عباس گفت: سپاس خدای را که نظر من صایب بود و یک نعمت بزرگی نصیب من شد. دیدید آنچه من می گفتم صحیح و راست بود؟ رأی من در این شخصیت صائب بود و اکنون شما در افکار و تحیر فرو رفته اید. هنگامی که مجلس رسمی به هم خورد و کسانی که باید بروند رفتند و آنهایی که باید بمانند ماندند، مجلس مخلا بالطبع گردید، خواص اهل علم و درباریان حضور داشتند مأمون رو به امام جواد علیه السلام کرد و گفت: قربانت شوم! اگر رأی شما تعلق می گیرد این شقوق و اقسامی که برای محرم قاتل صید بیان فرمودی احکام آن را هم از فقه اسلام برای ما بیان کنید که بدانیم و مطلع شویم و استفاده نماییم. [ صفحه 389] امام جواد علیه السلام فرمود: نعم، إن المحرم إذا قتل صیدا فی الحل و کان الصید من ذوات الطیر و کان من کبارها، فعلیه شاه. فإن أصابه فی الحرم، فعلیه الجزاء مضاعفا. فإذا قتل فرخا فی الحل فعلیه حمل قد فطم من اللبن و إذا قتله فی الحرم فعلیه الحمل و قیمه الفرخ. و إن کان من الوحش و کان حمار وحش، فعلیه بقره. و إن کان نعامه فعلیه بدنه، فإن لم یقدر فإطعام ستین مسکینا، فإن لم یقدر فلیصم ثمانی عشره یوما. و إن کان بقره فإن لم یقدر فلیطعم ثلاثین مسکینا، فإن لم یقدر فلیصم تسعه أیام. و إن کان ظبیا فعلیه شاه، فإن لم یقدر فلیطعم عشره

مساکین، فإن لم یجد فلیصم ثلاثه ایام. فإن قتل شیئا من ذلک فی الحرم، فعلیه الجزاء مضاعفا هدیا بالغ الکعبه. و إذا أصاب المحرم ما یجب علیه الهدی فیه و کان إحرامه بالحج نحره بمنی حیث ینحر الناس. و إن کان إحرامه بالعمره نحره بمکه فی فناء الکعبه و یتصدق بمثل ثمنه حتی یکون مضاعفا. و کذلک إذا أصاب إرنبا او ثعلبا فعلیه شاه و یتصدق بمثل ثمن شاه. و إن قتل حماما من حمام الحرم فعلیه درهم یتصدق به و درهم یشتری به علفا لحمام الحرم. و فی الفرخ نصف درهم، و فی البضه ربع درهم، و کلما أتی به المحرم بجهاله أو خطأ فلا شی ء علیه إلا الصید، فإن علیه فیه الفداء بجهاله کان أم [ صفحه 390] یعلم بخطأ، کان أم بعمد و جزاء الصید علی العالم و الجاهل سواء و فی العمد له المأثم و هو موضوع عنه فی الخطأ. و علی السید فی عبده و الصغیر لاکفاره علیه. و هی علی الکبیر واجبه و النادم یسقط بندمه عنه عقاب الاخره. و المصر یجب علیه العقاب الآخره. و إن دل الصید و هو محرم و قتل الصید فعلیه فیه الفداء. و إن أصابه لیلا فی أوکارها خطأ فلا شی ء علیه إلا أن لم یتصید. فإن تصید بلیل فعلیه فی الفداء. بسیار خوب، مانعی ندارد می گویم تا مورد استفاده قرار گیرد. اگر محرم صیدی را بکشد و آن در محدوده ی حرم نبود و صید هم از طیور بزرگ باشد باید یک گوسفند قربانی کند. و اگر در محدوده ی حرم صید کرد باید دو گوسفند قربانی کند. اگر جوجه ی پرنده ای را بکشد و

در محدوده ی حرم نبوده باشد، باید یک گوسفند از شیر گرفته شده قربانی کند، و اگر در محدوده ی حرم بوده باید اضافه ی بر آن قیمت جوجه را هم بدهد. اگر صید، حیوان وحشی باشد مثلا الاغی وحشی را صید کرد، و کشت باید گاوی قربانی کند. اگر صید شتر مرغ بود، باید یک شتر قربانی کند و اگر قادر نبود شصت مسکین را طعام دهد و اگر به آن هم قادر نبود هجده روز، روزه بگیرد. اگر صید گاو بوده، باید گاوی را قربانی کند و اگر نتوانست سی نفر را اطعام نماید و اگر به این مقدار هم قادر نبود نه روز، روزه بگیرد. اگر صید آهویی بوده باید گوسفندی قربانی کند و اگر قدرت نداشت، [ صفحه 391] ده مسکین را غذا دهد و اگر نیافت سه روز، روزه بگیرد. (آنچه گفتیم برای کسی بود که قتل صید در غیر حرم نماید) ولی اگر کسی در حرم صید نمود با این شرایط که گفته شد باید دو برابر قربانی و هدی [414] کند. اگر قاتل صید برای حج محرم بوده - یعنی احرام حج بسته بود - باید قربانی را در منی ذبح کند همان طور که سایرین قربانی می کنند. و اگر احرام عمره بوده، باید نحر و قربانی در مکه انجام گیرد و صدقه هم به اندازه ی قیمت آن بدهد. یعنی هم قربانی کند و هم صدقه بدهد تا مضاعف گردد. و اگر خرگوش یا روباهی را بکشد باز باید گوسفندی را قربانی کند و معادل قیمت گوسفند هم صدقه بدهد. و اگر کبوتر حرم را بکشد باید یک درهم صدقه بدهد

افزون بر این یک درهم نیز دانه برای کبوتران حرم بخرد. درباره ی جوجه، نصف درهم و درباره ی تخم پرنده ربع درهم و هر چه محرم از روی جهالت و نادانی، یا از روی خطا مرتکب شده باشد بر او قربانی نیست مگر به اندازه خود صید فدا دهد و در این حکم عالم و جاهل مساوی هستند، ولی اگر به عمد چنین کرد گناهی مرتکب شده و آن بخشیده شده. و در مورد صید جوجه، یا تخم پرنده بر بنده یا بر آقای بنده و بر صغیر و بر ولی صغیر کفاره نیست. این کفاره بر آدم بزرگ عاقل، بالغ، آزاد و عالم واجب است، ولی اگر پشیمان شد به ندامت، عقاب و کیفر آخرت از او ساقط می گردد. [ صفحه 392] و برای کسی که در صید اصرار و پافشاری دارد اگر چه کفاره هم بدهد عذاب آخرت باقی است. و اگر به صیدی راهنمایی کرد در حالی که محرم بود و صیدی کشته شد برای او کفاره باقی است که باید فدا و قربانی دهد. اگر این قتل در شب اتفاق افتاد، و حیوان در لانه اش بود و محرم به خطا صید و قتل نمود بر او کفاره نیست. و اگر در شب از روی قصد صید کرد و حیوانی را کشت بر او کفاره و فدا واجب است. مأمون گفت: آفرین! احسنت! ای اباجعفر! حق این است که این مسأله را بنویسی که مورد استفاده ی مردم قرار گیرد. آن گاه مأمون گفت: یا اباجعفر! میل داری شما هم از یحیی بن اکثم، قاضی القضاه، سؤال کنی و مسأله ای بپرسی، همان طور که

او مسأله ای پرسید؟ امام جواد علیه السلام رو به یحیی بن اکثم نمود و فرمود: اجازه می دهی من نیز از شما مسأله ای بپرسم؟ قاضی القضاه گفت: قربانت شوم! بفرمایید، اگر بتوانم پاسخ آن را می گویم وگرنه از محضر شما استفاده می کنم. امام جواد علیه السلام فرمود: أخبرنی عن رجل نظر إلی امرأه فی أول النهار فکان نظره إلیها حراما علیه، فلما ارتفع النهار حلت له، فلما زالت الشمس حرمت علیه، فلما کان وقت العصر حلت له، فلما غربت الشمس حرمت علیه، فلما دخل علیه وقت العشاء الآخره حلت له، فلما کان انتصاف اللیل حرمت علیه، فلما طلع الفجر حلت له، ما حال هذه المرأه؟ و بماذا حلت له و حرمت علیه؟ بگو بدانم چگونه است حال آن مردی که اول بامدادان نگاهش بر زنی [ صفحه 393] حرام است و چون آفتاب بالا آمد حلال می شود، چون ظهر شد حرام می گردد، چون عصر شد نظر او حلال است، چون آفتاب غروب کرد باز حرام می گردد، چون وقت نماز عشا آمد حلال می شود، چون نصف شب شد حرام می گردد، چون طلوع فجر شد حلال می باشد. حال این زن چگونه است و چرا حلال و حرام می گردد (و در گردش یک شبانه روز به چند صورت تغییر می کند)؟ یحیی بن اکثم گفت: به خدا قسم! من هیچ راهی برای فهمیدن و تصور چنین مسأله ای ندارم و نمی دانم، اگر ممکن است ما را مستفیض فرمایی و خودت اقسام و صور حلال و حرام آن را بیان فرمایی؟! امام جواد علیه السلام فرمود: هذه أمه لرجل من الناس نظر إلیها أجنبی فی أول النهار فکان نظره إلیها حراما علیه، فلما ارتفع النهار

ابتاعها عن مولاها فحلت له، فلما کان عند الظهر أعتقها فحرمت علیه، فلما کان وقت العصر تزوجها فحلت له، فلما کان وقت المغرب ظاهر منها، فحرمت علیه، فلما کان وقت العشاء الآخره کفر عن الظهار فحلت له، فلمان کان فی نصف اللیل طلقها واحده فحرمت علیه، فلما کان عند الفجر راجعها فحلت له. این کنیزی است از مردم که اجنبی به او در اول روز نگاه کرد و نگاه به او حرام است، چون روز بالا آمد او را از صاحبش خریداری می کند و بر او حلال می شود، چون ظهر شد آزادش می کند بر او حرام می گردد، چون عصر شد تزویجش می کند بر او حلال است، چون مغرب شد ظهار می کند [415] بر او حرام می شود، وقت عشا کفاره ی ظهار می دهد و از [ صفحه 394] ظهار توبه می کند بر او حلال می گردد، به هنگام نصف شب او را طلاق می دهد بر او حرام می شود در فجر رجوع می کند بر او حلال می گردد. طبق نقل «تحف العقول» این چند مرتبه حلال و حرام شدن به هنگام صبح، قبل از ظهر، ظهر، عصر، مغرب، عشاء، نصف شب، دمیدن صبح، از لطایف دقیق مسایل فقهی است. مأمون رو به حضار - که وجوه و شخصیت های بنی عباس بودند - نمود و گفت: آیا در میان شما کسی هست که این مسأله را بداند، یا نظیر آن را بداند، یا این اندازه فکرش عمیق و دقیق باشد؟ همه از روی حقیقت گفتند: نه، از ما هیچ کس نمی داند، ولی تو بهتر می دانی (!!) مأمون گفت: وای بر شما! من نمی دانم، این ها اهل بیتی هستند که خداوند آن ها را به

علم و دانش و فضل و کمال اختصاص داده و کوچک و بزرگ در آن ها یکسان است. مگر نمی دانید وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیهماالسلام را به اسلام دعوت کرده ده ساله بود و قبول نمود و اسلام او قبول شد، و هیچ کس را - غیر از او - در این سن و سال دعوت نکرد؟ و همچنین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از حسن و حسین علیهماالسلام در شش هفت سالگی بیعت گرفت، در حالی که از هیچ کس در چنین سنی بیعت نگرفت. آیا این صفات کمال و جلال، جمال از مختصات این خاندان نیست؟ آن ها ذریه ای هستند که در قرآن فرمود: «بعضی را بر برخی ترجیح می دهد» و اول و آخر آن ها از جهت علم و دانش یکسانند. بزرگ و کوچک آن ها همه عالم بما کان، ما یکون و ما هو کائن تا روز قیامت می باشند. در کتاب «ارشاد» شیخ مفید رحمه الله پس از بیان این احتجاج و مناظره علمی آمده است: مأمون رو به حضار - به خصوص بنی عباس - نمود و گفت: آیا دیدید آن چه می گفتم و شما انکار می کردید همان طور بود که گفتم و محمد [ صفحه 395] ابن علی الرضا علیه السلام پاسخ دندان شکن به همه داد که همه مرعوب و مجذوب شدند؟! آنگاه رو به امام جواد علیه السلام نمود و گفت: آیا از دخترم خواستگاری می کنی؟ امام جواد علیه السلام فرمود: نعم، یا امیرالمؤمنین. آنگاه مأمون عقد دختر خود ام فضل را به امام جواد علیه السلام بست و خطبه ای خواند به شرحی که نوشته ایم. [416] . این

وصلت دو جنبه داشت: 1 - جنبه ی سیاسی، برای تهدید و ارعاب بنی عباس که به طرفداری امین برخاسته بودند، مأمون می خواست با این عقد و ازدواج بگوید: اگر باز شما هواخواه برادران من باشید فوری خلافت را به بنی هاشم و علویان منتقل می کنم. 2 - شایستگی مقام علم، فضل و کمال امام جواد علیه السلام بود که به دامادی برگزید!

دامادی خلیفه

یکی از سنن اجتماعی سلاطین و فرمان فرمایان همه ی کشورها در هر عصر این بود که برای دختران خود به خلاف سنن و رسوم معمول مردم عادی - که مردها به خواستگاری زن ها می رفتند - خلفا و سلاطین داماد و همسر دخترانشان را خود انتخاب می نمودند و این انتخاب به عنوان حکم و فرمان شاهان تکلیف قانونی داشت. یعنی تمرد از آن به ضرر و زیان داماد، یا خاندان او تمام می شد. علاوه بر این، چون اکثر مردم خود را به سلاطین، خلفا و فرمانفرمایان نزدیک می سازند و کوشش در نزدیکی و تقرب می نمایند، تا از عنوان ارتباط با دربار سلاطین و خلفای عصر وجهه ی ملی بدست آورند و در امور زندگی و شؤون حیاتی مجذوب گردند، یا مردم را مرعوب سازند و چه بسیار مردمی که در این راه بذل [ صفحه 396] سعی می نمودند و حتی شؤون محترم زندگی را هم زیر پا می گذاشتند و از هیچ کاری - اگر چه برخلاف عقل، عفت، فضل و کمال هم باشد - دریغ نمی دارند تا خود را به دربارها نزدیک نمایند و با این تقرب بر رقاب و گردن خلق سوار شده و اسب تازی کنند و بر عرض، ناموس و حقوق خلق حکومت و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه