- تقديم به 1
- متن تأئيديه حضرت آيةاللّه محمد يزدي 2
- متن تائيديه حضرت آيةاللّه مرتضي مقتدايي 3
- متنتأييديه حضرت آيةاللّهسيدعلياصغردستغيب نماينده محترمخبرگانرهبريدراستانفارس 4
- مقدمه ناشر 5
- مقـدمـه مـؤلـف 7
- فصل اول:تعريف مرگ و زندگي در آيات قرآن 10
- هدف از آفرينش مرگ و زندگي 11
- تقدير مرگ و فلسفه آن 13
- حكم عمومي مرگ و بازگشت 14
- بازگشت انسان به سوي مالك خود 15
- عـموميت و استمرار در حيات و مرگ 16
- مرگ، دري به سوي نعمتهاي خدا 17
- نفي فرار از مرگ 18
- مرگ، سرنوشت محتوم 19
- وَ اللَّـهُ يُحيِ وَ يُـمِيت 20
- مرگ، نوع و محل معين آن 21
- مرگ، رسيدن به پايان شمارش عمر 22
- مرگ در راه دين 23
- مرگ مهاجرين الي اللّه 25
- شهيد شدن در جهاد 26
- مرگ در حال اسلام 27
- مسلمان مردن 29
- ارزش مسلمان مردن! 30
- مرگ در حال كفر 31
- برابر نبودن مرگ و زندگي مجرمان با صالحان 32
- مرگ، قبر، نشر و طبع كفرانگر انسان 33
- انقراض انسانها به وسيله عذاب دنيوي 34
- بازگشتناپذيري مجتمع هلاك شده 35
- دليل عذاب انقـراض و عدم انقـراض اقوام گذشته 36
- هـلاك شدگـان به دنيـا باز نخواهنـد گشـت! 37
- مسئله فوت و رفع (بالا بردن) عيسي عليهالسلام 38
- مرگ: آمدن يقين، تبديل غيب به شهود و خبر به عيان 40
- فصل دوم :تعريف اجل مسمّي و غير مسمّي در آيات قرآن 42
- اجل مسمي 46
- اجل مسمي، آخرين مهلت و آخرين مرحله 47
- ارتباط اجل غير مسمي با ايمان و تقوي و اطاعت 48
- قـدرت كشش اجلها 49
- استدراج و املاء - هلاكت از راه افزايش نعمت و تأخير اجل 50
- مرگ انسان، فقط با اذن خدا و اجل او 52
- فصل سوم :مرحله قبض روح انسان 53
- ملكالموت در روايات اسلامي 54
- قيافه ملكالموت (از مشاهدات رسول اللّه در شب معراج) 55
- جان كندن حق است! و مردن، انتقال به خانه ديگر 56
- گرفتن جان انسانها در حين خواب و حين مرگ 57
- مــرگ و خــواب 59
- ملائكه حافظ جان انسان و ملائكه مأمور گرفتن جان انسان 61
- معقبات يا مراقبان انسان 62
- قطع ارتباطات مادي و تنهايي انسان در بازگشت 64
- سؤال قبر - سؤال ملائكه از دينداري انسان تازه مرده 65
- عـذاب دردنـاك ظـالمين در غـمرات مـوت 68
- سؤال ملائكه موت درباره خدايان دروغين! 70
- تـسلـيـم كـافـران در حـال جـان كـنـدن 71
- فزع كفار در حال مرگ و گرفتاري از مكان قريب 72
- وقـتي كه جان به حـلقوم ميرسـد! 75
- حالت احتضار و مرگ مقربين و اصحاب يمين 76
- حالت احتضار و مرگ مكذبين و ضالّين 79
- نمونهاي از شكنجه كفار بوسيله ملائكه موت 80
- مـرگ، زمـان ظـهور مـلائكه 81
- روز مشاهده ملائكه، روز بيبشارت مجرمين! 82
- پشيماني لحظه مرگ و آرزوي مهلت براي انفاق 84
- نقش فرشتگان در مرگ و عالم بعد از مرگ 86
- جـان دادن با شكنجه ملائكه! 87
- فصل چهارم:تعريف برزخ در آيات قرآن 88
- ادامه زندگي شهدا در برزخ و ادامه فعل و شعور آنها 89
- عالم برزخ - دومين زندگي 89
- حيات برزخي شهدا 92
- زندگي در مرگ 94
- ورود سريع به بهشت برزخي 95
- دليلي بر وجود عذاب و آتش در برزخ 96
- مدت درنگ در قبــر 97
- عدم احساس زمان در برزخ 98
- نمونهاي از مرگ طولاني و عدم احساس زمان 99
- برگشت علم قبلي انسان بعد از مرگ و احياء مجدد 103
- منع شيطان از دخالت در برزخ 104
- زندگي غير اجتماعي انسان در برزخ و آخرت 106
- چگونگي محفـوظ بودن انسان مرده و خاك شده 108
- بحثي پيرامون تجرد نفس 109
- سير عوالم بعد از مرگ 112
- عرضه بر آتش برزخ، قبل از دخول در عذاب قيامت 113
- در بـرزخ اسـتكمال نـيست! 113
- روايات اسلامي درباره برزخ و زندگي بعد از مرگ 115
اين جمله، جمله عجيبي است، هر قدر انسان بيشتر در آن فرو ميرود و تدبر ميكند دامنه معنايش وسيعتر ميشود، با اينكه جملهاي است لطيف و رقيق و بياني است ساده و اولين چيزي كه از معناي آن به ذهن ميرسد اين است كه خوف و حزن از مؤمنين برداشته ميشود و اين را هم ميدانيم كه خوف تنها در امري فرض دارد كه اولاً ممكن باشد و ثانيا احتمال آمدنش به سوي ما معقول باشد و ثالثا اگر بيايد مقداري از سعادت ما را از بين ميبرد، سعادتي كه ما توقع داريم واجد آن باشيم و خود را واجد آن فرض ميكنيم و همچنين حزن تنها از ناحيه حادثهاي است كه پيش آمده و آن نيز مقداري از سعادت كذايي ما را سلب كرده، پس بلا و يا هر محذور و گرفتاري كه فرض شود، وقتي از آن ميترسيم كه هنوز بر سر ما نيامده باشد و اما وقتي آمد ديگر خوف معنا ندارد، آنجا جاي حزن و حسرت است، پس بعد از وقوع خوفي
(204) مرگ و برزخ
نيست و قبل از وقوع هم حزني نيست.
پس برطرف شدن مطلق خوف از انسان تنها وقتي فرض دارد كه هيچ يك از آنچه داريــم در معرض زوال قرار نگيــرد و همچنين برطرف شدن مطلق حزن از انسان وقتــي فرض دارد كه آنچه نعمت كه انســان بتواند از آن متنعــم شود و لــذت ببرد دارا باشــد، و خدايتعالـي به او اضافه كرده باشد و نيز آنچه كه دارد در معرض زوال قرار نگيــرد و اين همان خلـود سعادت براي انسـان و خلود انسان در آن سعادت است.
و از همين جا واضح ميشود كه نبودن خوف و حزن عين روزي خوردن انسان نزد خدا است و به حكم آيه «وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ» (198 / آل عمران) و آيه: «وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ» (96 / نحل) آنچه نزد خدا است هم نعمت و خير است، هم باقي است، نه عذاب و شـري آمـيخته بـا آن اسـت و نه فـنا و زوالـي بـدان راه دارد.
ادامه زندگيشهدا در برزخ و ادامهفعل و شعور آنها (205)
باز اين معنا واضح ميشود كه نبودن حزن و خوف عينا بودن نعمت و فضل است و اين خود عطيه است. نعمت وقتي در عرف قرآن اطلاق شود معنايش ولايت الهيه است، بنابراين معناي آيه مورد بحث چنين ميشود: خدايتعالي متصدي و عهدهدار كار مؤمنين است و آنان را به عطيهاي از خود اختصاص ميدهد.(1)
حيات برزخي شهدا
«وَ لا تَقُولُــوا لِمَنْ يُقْتَـلُ في سَبيـلِ اللّهِ اَمْواتٌ بَلْ اَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ،»
1- الميزان ج: 4، ص: 94.