فرهنگ الفبایی امام هادی علیه السلام صفحه 200

صفحه 200

طولی نکشید که آتش جنگ شعله ور شد، سرانجام سربازان خط مقدم اسلام، ما را به اسارت گرفتند.

سپس با قایق ها به سوی بغداد حرکت کردیم. چنان که دیدی در ساحل رود فرات پیاده شدیم و تاکنون کسی نمی داند که من نوه قیصر امپراطور روم هستم. تنها تو می دانی، آن هم به خاطر این که خودم برایت بازگو کردم.

البته در تقسیم غنایم جنگی به سهم پیرمردی افتادم. وی نامم را پرسید، چون نمی خواستم شناخته شوم، خود را معرفی نکردم. فقط گفتم نامم نرجس است.

بشر می گوید: پرسیدم، جای تعجب است! تو رومی هستی، اما زبان عربی را به خوبی می دانی.

گفت: آری! پدر بزرگم در تربیت من بسیار سعی و کوشش داشت و مایل بود آداب ملل و اقوام را یاد بگیرم. لذا دستور داد خانمی را که به زبان عربی آشنایی داشت و مترجم او بود، شب و روز زبان عربی را به من بیاموزد. از این رو زبان عربی را به خوبی یاد گرفتم و توانستم به زبان عربی صحبت کنم.(1)

ه) ملیکه خاتون و هدیه آسمانی

بُشر می گوید: پس از توقف کوتاه، از بغداد به سامرّاء حرکت کردیم. هنگام که او را خدمت امام علی النقی علیه السلام بردم،حضرت پس از احوال پرسی مختصر فرمود:

- چگونه خدا عزّت اسلام و ذلّت نصارا و عظمت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان او را به شما نشان داد؟


1- . همان منبع.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه