- طراوت امامت 1
- حجت خداوند 1
- خورشید «زیارت جامعه» طلوع کرد 1
- ای امام هدایت! 1
- هادی خلق 1
- فرجام گریز از خویش 2
- السلام علیک یا علی النقی 2
- اتفاقی روشن در خانه جواد الائمه 2
- گلاب باران طبیعت 2
- در آغوش سامرا 2
- سکه دوست، به نام هادی امت 3
- ارمغان هدایت 3
- نوبت از آن توست 3
- شادمان، اما دلواپس 3
- شاد باش 4
- کشتی هدایت 4
- جشن در ملکوت 4
- بوی شکفتن 4
- دهمین اتفاق سبز زمین 4
- خورشید دهم 5
- همین جلوه هستی 5
- دنیای گل نرگس 5
- خورشید دهم... 6
- تبسم نور 6
- روشن ترین ستاره هدایت 6
- پیام های تبریک 7
هادی خلق
خبر به سرعت در خانه های اطراف پیچید و در اندک زمانی، در خانه های مدینه نیز؛ مگر از «صریا» تا مدینه چقدر فاصله است؟ چیزی نگذشت که شادی و سرور، همه مدینه را فرا گرفت. چه صورت هایی که به سجده شکر، بر خاک نیفتاد و چه اشک هایی که از شوق، بر گونه ها نغلتید! ولی شادی هیچ کس به اندازه «سمانه» نبود. زنی با فضیلت که در عبادت و پارسایی، شهره زمانه بود. اکنون کودکی را در آغوش خویش دارد که می داند خلیفه خدا بر روی زمین خواهد بود و نام آسمانی اش، جاودانه خواهد ماند. اندکی بعد، سمانه کودک خویش را از آغوش جوادالائمه، همسر گرامی اش باز پس گرفت و بر گونه های کوچکش بوسه زد و گفت: درود خدا بر «علی» کوچک که «هادی» خلق به سوی هدایت و رستگاری است!
حجت خداوند
سنت دیرینه الهی همین بوده و هست؛ این را فرشتگان مقرب بارگاه حق خوب می دانند و زمین در طول عمر درازش، با همه وجود آن را دریافته؛ سنت خداوند چنین است که هرگاه ظلم و جور و تباهی فراگیر شد و راهزنان طریق حقیقت، شاهراه هدایت را با بیراهه های ضلالت و گمراهی از نظرها دور کردند، از پس پرده غیبت، هدایتگری دیگر ظهور می کند تا زمین هیچ گاه از حجت حق خالی نماند و همواره مشتاقان وادی نور را دستگیر باشد؛ امشب، آسمان مدینه نور باران است و ندای آسمانیان در همه عالم طنین انداز است که «هادی آمد».
خورشید «زیارت جامعه» طلوع کرد
رزیتا نعمتی امروز، وقتی آفتاب جمال تو طلوع کند، خورشید زیارت جامعه کبیره از افق جانت سر خواهد زد. هادی، نامی است که عصاره معنای توست. ای امام اسرار پنهان عشق! وقتی در جاده عشق قدم می گذاری، سرنوشتت را پل های پشت سر معلوم خواهند کرد که تو، بقیه نور معصوم امامتی.
ای امام هدایت!
ای امام هدایت و روشنی! میلاد تو، جاده ها را بی طاقت می کند تا با همه رگهایشان، نبض قدم های تو را انتظار بکشند. تو سر می رسی، تا قلب ها در سایه سار بلند نام تو آرام گیرند. اگر چه شهر، در پیله تاریک خود فرو رفته بود، اما شوق آمدن تو، کوچه های بنی هاشم را به تپش واداشت تا در مژده دیدار صبر مجسم، به ادامه ریسمان نجات چنگ بزنند. گرچه یوسف جمال تو را در اسارتگاه ها پنهان کنند، وعده «اِنَّ اللّه تُعِّزُ مَنْ تشاء و تُذِّل مَنْ تشاء»، سرود زندگی تو خواهد بود، ای نور هدایت.