- طراوت امامت 1
- حجت خداوند 1
- خورشید «زیارت جامعه» طلوع کرد 1
- ای امام هدایت! 1
- هادی خلق 1
- السلام علیک یا علی النقی 2
- فرجام گریز از خویش 2
- اتفاقی روشن در خانه جواد الائمه 2
- گلاب باران طبیعت 2
- در آغوش سامرا 2
- سکه دوست، به نام هادی امت 3
- نوبت از آن توست 3
- ارمغان هدایت 3
- شادمان، اما دلواپس 3
- شاد باش 4
- کشتی هدایت 4
- بوی شکفتن 4
- دهمین اتفاق سبز زمین 4
- جشن در ملکوت 4
- خورشید دهم 5
- دنیای گل نرگس 5
- همین جلوه هستی 5
- خورشید دهم... 6
- تبسم نور 6
- روشن ترین ستاره هدایت 6
- پیام های تبریک 7
نجمه زارع درست مثل ستاره در یک شب مهتابی! چه درخشش زلالی! زلال می آید و شفاف می رود. رد می شود؛ مثل گذر باد بهار در گیسوان شاخه ها! ولی این نسیم آسمانی قصد توقف دارد؛ توقفی در لایه های باور زمین. این عزیزترین و گرانبهاترین هدیه خدا به جوادالائمه علیه السلام است. فرشتگان از عالم بالا، به خاک بوسی قدوم نوزادی می آیند که بی کرانگی اش در اتصال به خانواده عصمت آشکار است. فوج فوج ملائکه؛ دسته دسته گل؛ باران باران، طراوت؛... اما مردم چه می دانند چه اتفاقی در خانه جوادالائمه علیه السلام در حال وقوع است؟! مردم همین قدر می بینند و می دانند که امشب کودکی از آل علی علیه السلام به جهان پا می گذارد. همین قدر می فهمند که پدر در گوشش اذان و اقامه خوانده است. همین اندازه درک می کنند که نامش علی علیه السلام است و لقبش هادی. اما چه کسی شعف آسمانیان را لمس می کند؟ چه کسی
اشتیاقی را که در سینه امام نهم علیه السلام موج می زند، درک می کند؟! چه کسی می فهمد که خدا بر زمین منّت نهاده و ارزشمندترین هدیه های عالم امکان را به خاک ارزانی داشته است.
شادمان، اما دلواپس
شب صبح می شود؛ در حالی که موازنه هستی دگرگون شده است، در حالی که تعدیل جهان تغییر کرده است. چگونه تغییر نکند، وقتی امامی به عرصه زمین پا گذاشته است؟ چطور ثابت بماند، وقتی میزان حلول کبریا در زمین دو چندان شده است. پدر لبخند می زند؛ امّا در پس این تبسّم روشن، عالمی از دلواپسی و اندوه نهفته است. صدای خاموش پدر در تار و پود زمان رسوخ کرده است. می پرسد از آفرینش که آیا مردم دنیا، قدردان این موهبت قدسی خواهند بود؟ آیا خلیفه های وقت، مجال انتشار فضیلت هایش را در اهل زمین خواهند داد؟ آیا مردم، مجال بهره گیری از وجود لایزالش را دارا خواهند بود؟!
ارمغان هدایت
شب بزرگی است؛ اگر زمین آن را دریابد. مهم این است که نگاه عرش، بر خاک گسترده تر شده است. مهم این است که رحمت پروردگار، در شب رویش امام دهم، فراگیری فیض آسمان را مژده می دهد. و او آنقدر برکت و نور است که در انتظار درک مردم نخواهد نشست. او می آید تا «هدایت» را بر نفوس اهل زمین به ارمغان آورده باشد. می آید تا آمدن خود را به عالم تبریک گفته باشد.
سکه دوست، به نام هادی امت
میثم امانی پرستوها برگشته اند و ابرهای حجاز، بارش آغاز کرده اند در دهمین جشن شکوفایی زمین. امروز، سکه دولت به نام تو می زنند که زبانت، زبان «علی بن ابی طالب» است و امتداد رسالت آسمانی ات، به خطبه های غدیر ختم می شود. تو از پشت سالها رنج و خفقان آمده ای؛ از پشت سالها سکوت و تهدید، از پشت سالهای بی پناهی شیعیان. صدای سم اسب های کربلا، در رنج نامه های زندگی ات هست و حنجره ات گواهی می دهد به زخم های هجرت. شانه هایت، پر از پشته های عدالت است که باید ببخشی و در دست هایت نامه های رسالت است که باید بخوانی. تو را پیشاپیش صبح فرستاده اند تا چشم های خواب آلود را بیدار کنی و بشارت دهی به دولت عشق.
نوبت از آن توست
فصل، فصل آمایش بوستان هاست. نوبت از آنِ توست که بتابی و آفتاب گردان ها همه به سوی تو برگردند. نوبت از آنِ توست که بتابی با انوار دانش؛ تا سایه های تردید، بگریزند، تا تیرگی های جهل فرو بمیرند، تا یخ های پندار آب شوند و شعله های یقین جان بگیرند. فصل، فصل فرسایش اندیشه هاست. نوبت از آن توست که توشه های معرفت را به دوش بگیری و در مزرعه عشق، بذرهای هدایت بکاری تا خوشه های حکمت بروید. باغ دل ها آماده شده است برای شکوفا شدن؛ تنها تو باید بیایی و هرزه های وسوسه و آفت های ضلالت را بزدایی. قرآن، با منطق گویای تو به زبان خواهد آمد. ایمان، در مکتب تو آموزش خواهد دید و اسلام، حیاتی تازه خواهد گرفت در مدرسه تعلیم و تربیت تو!