منفردات کتاب کفایة المهتدی صفحه 1

صفحه 1

مقدمه مؤلف

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین الحمد لله رب العالمین و الصلوه و السلام علی اشرف حججه محمد و آله اجمعین اما بعد چنین گوید محتاج رحمت حضرت باری محمد بن محمد لوحی الحسینی الموسوی السبزواری الملقب بالمطهر و المتخلص بالنقیبی که بر ضمیر منیر ارباب دانش و اصحاب بینش مخفی نیست که حدیث صحیح من حفظ علی امتی اربعین حدیثا مما یحتاجون الیه فی امر دینهم بعثه الله عز و جل یوم القیامه فقیها عالما از احادیث مشهوره مستفیضه و به زعم بعضی از علما از اخبار متواتره است، لیکن علمای خاصه و عامه در مصنفات ومولفات خود بعضی از آن را به عبارات مختلفه ثبت و ضبط نموده اند. جمعی از راویان موالف و ناقلان مخالف به جای علی امتی، عن امتی ذکر کرده اند، و در کتناب عیون اخبار الرضا چنانکه در باب ما جاء عن الرضا علیه السلام من الاخبار المجموعه مسطور است من امتی مذکور است. و سید عظیم الشان حسن بن حمزه علوی طبری - علیه الرحمه، که به مرعش ملقب است و جماعتی از سادات که هر یک از ایشان را مرعشی می گویند، به او منسوبند - در کتاب الغیبه به سند صحیح عالی از حضرت امام حسن [ صفحه 2] عسکری - علیه السلام - و آن جناب از حضرت رسول مکی مدنی - صلوات الله علیه و آله- لامتی روایت نموده، و ظاهر این است که حرف علی و من عن که به روایات مزبوره بر سر لفظ امتی درآمده، تمام به معنی لام باشد که سید مذکور نقل فرموده، پس معنی حدیث این خواهد بود که: هر کس نگاه دارد و محافظت نماید از برای امت من چهل حدیث از احادیثی که ایشان محتاج و مفتقر باشند به آن در امر دین خود، برمی انگیزد حضرت الله تعالی که موصوف است به عز و جلال او را در روز قیامت فقیه وعالم. و جمعی از علما درین حدیث بشارت انتما به جای فیما یحتاجون الیه، فیما ینفعهم روایت کرده اند، چنانکه شیخ ما شیخ بهاء المله و الدین محمد عاملی - غفر الله له - نیز در کتاب اربعین فرموده که: و فی بعض الروایات: فیما ینفعهم فی امر دینهم، و فی بعضها: اربعین حدیثا ینتفعون بها، من غیر تقیید بامر الدین. و چند تن از دانشمندان شیعه و سنی که منسوب به بیهق بوده اند در کتب خود به جای عبارت بعثه الله لفظ ینشره الله ایراد نموده اند. و اسعد بن ابراهیم بن‌علی اربلی که از فضلای علمای مخالفین است در [ صفحه 3] اربعینش می گوید: کنت سمعت من کثیر من مشایخ الحدیث ان النبی - صلی الله علیه و آله و سلم - قال:من حفظ علی امتی اربعین حدیثا بعثه الله تعالی یوم القیامه فقیها عالما، و من روی عنی اربعین حدیثا کنت شفیعا له یوم القیامه. ترجمه اوائل این حدیث مذکور گشت. معنی با قیش این است که: هر کسی روایت کند ازمن چهل حدیث، من شفیعهم او را در روز قیامت. و بعد از نقل حدیث مزبور، سعد بن‌ابراهیم مذکور می گوید که: من حفظ کردم از احادیث آنچه خدا خواست و نمی دانستم که رسول الله به کدام احادیث اشاره فرموده است، تا زمانی که ملاقات کردم با [ابی الخطاب بن] دحیه بن خلیفه کلبی، و از او پرسیدم، او در جواب گفت که: مراد احادیث وارده [ صفحه 4] است در حق اهل البیت - علیهم السلام. و روایت [ابن] دحیه مذکور از احمد بن حنبل که او گفت: کسی را نمی دانم و نمی شناسم که در زمان شافعی باشد و منت او عظیم تر باشد بر اسلام از شافعی، و من می خواهم از خدای تعالی در وقت های نمازهای خود که بیامرزد او را از آن وقتی که از او شنیده ام که گفت: اراده حضرت رسول از این اربعین که در این حدیث مذکوراست چهل حدیث است که در مناقب اهل بیت خود فرموده باشد. بعد از آن احمد بن حنبل‌گفت که: من با خود می گفتم که از کجا به صحت پیوست نزد شافعی که مراد پیغمبر - صلی الله علیه و آله - ازین اربعین مناقب اهل بیت طاهرین است؟ پس پیغمبر را در خواب دیدم که گفت: ای احمد در قول ابن ادریس یعنی شافعی شک مدار. پس هرگاه شافعی و احمد بن حنبل که از ائمه اربعه نواصب اند به این معنی قائل باشند که: هر کس چهل حدیث از احادیث حضرت رسالت - صلی الله علیه و آله - که در مناقب ائمه طاهرین - صلوات الله علیهم اجمعین - باشد محافظت نماید، برانگیخته می شود در روز قیامت از فقیهان و عالمان، و محشور می شود با جماعتی که سیاهی دوات ایشان فضیلت دارد بر خون شهیدان و هر که چهل حدیث روایت کند که در شان آن برگزیدگان ملک منان وارد باشد، در روز قیامت از شفاعت حضرت رسالت - صلی الله علیه و آله - بهره مند می گردد البته دوستان و محبان امیرمومنان را درین [ صفحه 5] هیچ شک و شبهه ای نخواهد بود. شعر: و اوضح حجه عند البرایا اذا کان الشهود هم الخصوم و بسیار کسی از مخالفین ائمه معصومین - علیهم السلام - درین معنی با ایشان اتفاق‌نموده اند و با کمال بی انصافی که دارند درین باب چند مرحله از مراحل انصاف پیموده اند. بالجمله در روایت حدیث مذکور طرق مختلفه و اسانید متنوعه که در کتب معتبره به نظر این ذره احقر رسیده و از مشایخ خویش - رحمهم الله تعالی - شنیده، اگر همه مسطور گردد سخن بسر حد اطناب خواهد کشید، و باعث ملال قاریان و مستمعان خواهد گردید. و ظاهر است که هیچ کس از شیعیان امام متقیان شک ندارد در اینکه شناختن ودوست داشتن ائمه طاهرین - علیهم السلام - و مطلع بودن بر فضایل و مناقب ایشان ازامر دین است، و کل امت سید پیغمبران، بلکه تمامی عالمیان محتاجند به آن و منتفع می گردند از آن. و به هر عبارتی که منقول است حدیث مذکور راجع است به معنی مسفور، لهذا اول اربعینی که این ضعیف به جمع کردن آن اقدام نمود، چهل حدیثی بود که موسوم است به زاد العقبی فی مناقب الائمه الاوصیا و آن را ذخیره معاد و واسطه امیدواری فی یوم التناد گردانید. و با آنکه آن کتاب از مناقب و فضایل و خصایص و خصایل حضرت خاتم الاوصیا و آخر حجج الله تعالی - علیه التحیه و الثنا - خالی نیست می خواست که به حفظ و تالیف [ صفحه 6] و تردیف و ترصیف اربعینی جداگانه در صفات و سمات و براهین و معجزات و احوال خجسته مال آن برگزیده ملک متعال پردازد که قلوب بی عیوب محبان خاندان را به مطالعه و خواندن و شنیدن آن شادمان سازد، و آنها از عوام که از معرفت و رفعت مرتبت آن امام عالی مقام بی بهره و بی خبرند تا به حدی که آن حضرت را کفش بان بعضی از ملایان می شمارند آن جناب را بشناسند، و بر علو پایه و سمو درجه آن سرور واقف شوند، تا مردن ایشان مردن جاهلیت نباشد. زیرا که مشهور بلکه متواتر است که حضرت رسالت پناه - صلی الله علیه و آله - فرمود که: من مات و لم یعرف امام زمانه فقد مات میته جاهلیه یعنی هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، مردن او مردن جاهلیت است یعنی حکم آن دارد که اسلام و زمان اسلام را در نیافته، و در شمار آن کسانی است که کافر مرده اند. علایق و عوایق روزگار و مصایب و نوایب دهر ناپایدار هجوم آورده، آن اراده در حیز تاخیر افتاد، تا درین ایام شریفهه بعضی از خواص و عوام شیعه از غیبت و رجعت‌آن شاه بارگاه امامت و خلافت - علیه السلام - سوال نمودند، و جمعی از صلحای مومنین التماس داشتند بلکه حروف اقتراح بر رقاع الحاح می نگاشتند که این مستغرق بحر اضطراب، چند کلمه درین باب از مخزون خاطر فاتر یا بطون سواد دفاتر بدستیاری خامه و [ صفحه 7] خضاض به ریاض بیاض رساند. و چون موانع بسیار بود این شکسته در اقدام به آن امر تاخیر می نمود. از آن جمله‌یکی آنست که این حقیر تهیدست و فقیر است، و حکما گفته اند: مرد بی مال و مفلس حال، به وقت گفتار اگر چه در فشاندد، عوام بیهوده گویش خوانند و فضایل او را به رذایل حمل کنند بلکه زشت ترین خصایل دانند و توانگر هر چند که از هنر خالی باشد مرتبه اش را عالی دارند، و اگر سخنی بی وجه گوید آن را تاویل و تعلیل نیکوو شایسته سازند، و عیوبش را خوب و قبایحش را مرغوب شناسند و قالوا فی هذا المقام تاکیدا للمرام، نظم:ان سعل الموسر فی مجلس قیل له یرحمک اللهلو عطس المعسر فی مجمع سب و قیل فیه ماساهپس هرگاه توانگر نادان حرفش نزد مردمان معتبر باشد، اگر در کسی ثروت بینند و فضیلت گمان کنند به طریق اولی حرفش نزد ایشان، مصراع: بلند رتبه و با اعتبار خواهد بود خصوصا وقتی که عوام به آن طور موسری گرویده باشند، و از مثل این فقیر معسری به سبب حق گفتن رمیده باشند مشگل می نماید که گفتار این بی مقدار را اعتبار نمایند، و التفات به تالیف این ضعیف کنند عرفا گفته اند: عوام به هر کسی ماید شوند هرنادرستی که گوید و کند به آن قایل شوند، و از هر کسی اعراض کنند هر چه گوید و کند برو اعتراض کنند و این شکسته درین معنی گفته، شعر:اذا مال العوام الی خطیب فکل سخیف قال قیل لطیفو من رغبوا عنه، کل لطیف روی قالوا هو قول سخیف [ صفحه 8] مشهور است که جناب مرحمت و مغفرت ماب ملا خزانی که از فصحای شعرا و از مشاهیر مادحین حضرت شاه اولیاست در تجمل و زینت تن و کوشش در آرایش بدن مبالغه بی حد می نمود، و در زمان سیر در کوچه و بازار بر مرکب رهوار سوار می شده، و با شاطرو رکابدار و متابعان بسیار تردد می فرموده، وقتی عالم ربانی یعنی محقق ثانی موید به تایید حضرت ذی الجلال شیخ علی بن عبدالعال - علیه رحمه الله الملک المتعال - با ملای مشار الیه می گوید که: حضرت مولانا خود می دانید که مولای ماو شما جامه مرقع می پوشیدهه و در لبس قمیص با غلام خود قبنر رعایت تسویه می فرموده و گمان نبری که مراد من از این سخن آنست که پوشیدن البسه فاخره روا نیست، حاشا مطلب تحقیق است که آیا از حد در گذرانیدن زیور و زینت و تشبه به اهل‌تجبر و حشمت برای چیست؟ ملای مومی الیه در جواب شیخ عالی جناب می گوید که: این‌به جهت دفع شماتت دشمنان خدا و اعتبار در نظر مردمان در باطن نابیناست، و بدیهه‌این دو بیت را از خاطر عاطر به زبان بلاغت نشان می رساند و بر آن صدرنشین محافل معارف می خواند، شعر:خلق ظاهر بین اگر بینند پشمین جامه ام می نمایندم که باب ساربانی آمدهبا عصای نقره و باکش و فش هر جاروم می جهند از جا که مولانا خزانی آمده!و درین که رسم و عادت اکثر جهانیان این بوده که به ظاهر نگرند و در امور تابع یکدیگر شوند شکی نیست، و دلیل برین مطلب حکایت شیخ محمد [ صفحه 9] علی مشهدی و عبدالله متجنن، عاقل را کافیست در واقع در اصفهان افضل و اعبد و اعلم و ازهد از شیخ محمد علی مذکور کسی نبود، آن میلی که عوام به او کردند به کدام یک از فضلا و علما و زهاد و عباد عصر کرده بودند؟ جمعی از اهل خبرت که بر حال آن پیشاهنگ قافله ضلالت اطلاع دارند می دانند که مدار آن مخرب دین بر افترا زدن بر خدا و مصطفی و ائمه معصومین بود، و در مسجد به غنا و سرود اشتغال می نمود، و با آنکه جمعی کثیر از عدول مومنین و ثقات اهل دین محضر در کفرش قلمی‌نمودند یکی از فریفته شدگان از او برنگشت، بلکه رغبت ایشان به آن شیطان آدمیان بعد از اتمام محضر از حد درگذشت عوام را چه کار به اقوال علمای دین دار و محضر است؟ نظر ایشان بر قطار شتر و طویله اسب و استر است شعر:چه توان کرد تا جهان بوده این طریق جهانیان بودهانواع آزار به نوح پیغمبر - علیه السلام - می رسانیدند، و به گوساله سامری می گرویدند حبیب خدا را به جنون و شاعری و دروغگوئی و ساحری نسبت می دادند و سر در قدم مسیلمه کذاب می نهادند شعر:چه کنم دیده جهان کور است چون زیم گوش روزگار کر استشکر و قندد را رواجی نیست روز بازار شلغم و گزر استو چون دیدند اهل روزگار که ملائی مکار یا یکی از عامیان کج سلیقه کج رفتار میل به عبدالله متجنن نمود، و آن ملعون ساخته کفر گفتار را که کمتر است از جیفه و مردار و از سگ کافر تتار، به ولایت و قطبیت ستود، عوام کالانعام فریب خوردند وآن طور بدبخت فاسد عقیده محیلی را از اولیا [ صفحه 10] شمردند شعر:چه توان کرد قحط انسان است عرصه دهر پر زگاو و خر است!خر و گوهر شناختن هیهات! پیش خر کاه و جو، به از گهر استخر به تعلیم می شود انسان؟ لا نسلم خرک همیشه خر است!هر که دنیا خواهد می باید سالوسی و دکانداری و عام فریبی و مکاری پیشه کند. هر هوشمند که خواهد که بر حال آن شیخ شیطان صفت مطلع شود کتاب نصیحه الکرام و فضیحه‌اللئام را که حضرت افادت و افاضت پناه یگانه ایام محمد بن نظام الدین محمد المشهور به عصام از کتاب جناب عدالت ماب موید به تاییدات حضرت قادر غافر ملا محمد طاهر انتخاب نموده، و بر آن چیزی چند افزوده مطالعه نماید، و اگر خواهد که آن متجنن ملحد را بشناسد، رساله ادراء العاقلین و اخزاء المجانین را که این [ صفحه 11] کمترین نوشته به نظر درآورد. مجملا از عوام کالانعام متوقع تمیز بودن، از حنظل حلاوت عسل چشم داشتن و به مژگان خار درودن و به خفاش آفتاب نمودن و به غربال آب پیمودن است، لهذا در نوشتن این رساله اهمال می ورزید تا در شب چهاردهم ماه شعبان سال هزار و هشتاد و یکم خوابی دید، و در اوایل روزی که به آن شب متصل بود به تاویل آن رسید و به نوشتن این رساله مامور گردید. پس به حفظ چهل حدیث که بیشتر در نظر داشت پرداخت، و بر خود لازم ساخت که به قدر وسع و امکان هر حدیثی را که فضل بن شاذان - علیه‌الرحمه و الغفران - در روایت آن منفرد باشد و مویدات آن حدیث را نباشد نقل ننماید. و این اربعین را به کفایه المهتدی فی معرفه المهدی موسوم گردانید، و التوکل‌علی الله الملک المجید. [ صفحه 13]

الحدیث 01

قال الشیخ الکامل العادل العابد الزاهد المتکلم الخبیر الفقیه النحریر النبیل الجلیل ابو محمد الفضل بن شاذان بن الخلیل - بردالله مضجعه و جعل فی الفردوس الی‌الائمه الطاهرین مرجعه - فی کتابه الموسوم باثبات الرجعه: حدثنا محمد بن اسماعیل بن بزیع - رضی الله عنه - قال: حدثنا حماد بن عیسی، قال: حدثنا ابراهیم بن عمر الیمانی، قال: حدثنا ابان بن ابی عیاش، قال: حدثنا سلیم بن قیس الهلالی، قال: قلت لامیر المومنین - علیه السلام -: انی سمعت من سلمان و المقداد و ابی ذر شیئا من تفسیر القرآن و الاحادیث عن النبی - صلی الله علیه و آله - غیر ما فی ایدی الناس، ثم سمعت منک تصدیق ما سمعته منهم، و رایت فی ایدی الناس اشیاء کثیره من تفسیر القرآن و الاحادیث عن النبی - صلی الله علیه و آله - و انتم تخالفونهم فیها و تزعمون ان ذلک کله باطل، افتری الناس، یکذبون علی الله و رسوله - صلی الله علیه و آله - معتمدین، و یفسرون [ صفحه 14] القرآن بارائهم؟ قال: فقال علی - علیه السلام -: قد سالت فافهم الجواب. ان فی ایدی الناس حقا و باطلا و صدقا و کذبا و ناسخا و منسوخا و خاصا و عاما و محکما و متشابها و تحفظا و توهما، و قد کذب علی رسول الله - صلی الله علیه و آله - فی عهده حتی قام خطیبا، فقال: ایها الناس قد کثر الکذب علی فمن کذب علی متعمدا فلیتبوا مقعده من النار. ثم کذب علیه من بعده اکثر مما کذب علیه فی زمانه، و انما اتاکم الحدیث من اربعه لیس لهم خامس: 1 - رجل منافق مظهر للایمان، متصنع بالاسلام، لا یتاثم و لا یتحرج ان یکذب علی‌رسول الله - صلی الله علیه و آله - معتمدا، فلو علم الناس انه منافق کذاب لم یقبلوا منه و لم یصدقوه، ولکنهم قالوا: هذا رجل من اصحاب رسول الله - صلی الله‌علیه و آله - رآه و سمع منه، فاخذوا عنه و هم لا یعرفون حاله، و قد اخبر الله عن المنافقین بما اخبر و وصفهم بما وصف، فقال عز و جل: و اذا رایتم تعجبک اجسامهم و ان یقولوا تسمع لقولهم کانهم خشب مسنده، ثم تقربوا بعده الی الائمه الضاله و الدعاه الی النار بالزور و الکذب و البهتان، فولوهم الاعمال و حملوهم علی رقاب الناس و اکلوا بهم الدنیا، و انما الناس مع الملوک و الدنیا الا من عصمه الله تعالی، فهذا احد الاربعه. 2 - و رجل آخر سمع من رسول الله - صلی الله علیه و آله - شیئا و لم یحفظ علی وجهه، و هم فیه، و لم یتعمد کذبا، فهو فی یده، یقول به و یعمل به ویرویه، ویقول: انا سمعته من رسول الله - صلی الله علیه و آله - فلو علم المسلمون انه و هم لم یقبلوه، و لو علم هو انه و هم لرفضه. 3 - و رجل ثالث سمع من رسول الله - صلی الله علیه و آله - شیئا [ صفحه 15] امر به ثم نهی عنه، او سمعه نهی عن شی‌ء ثم امر به و هو لا یعلم، فحفظ منسوخه ولم یعلم الناسخ، فلو علم انه منسوخ لرفضه، و لو علم المسلمون اذ سمعوه منه انه منسوخ لرفضوه. 4 - و رجل رابع لم یکذب علی رسول الله - صلی الله علیه و آله - و هو مبغض للکذب خوفا من الله تعالی و تعظیما لرسوله - صلی الله علیه و آله - لم ینس، بل حفظ ما سمع علی وجهه، فجاء به لم یزد فیه و لم ینقض منه، و علم الناسخ و المنسوخ،فعمل بالناسخ و رفض المنسوخ، و یعلم ان امر النبی - صلی الله علیهه و آله - کامر القرآن، فیه کما فی القرآن ناسخ و منسوخ و خاص و عام و محکم و متاشبه، و قد کان یکون من رسول الله - صلی الله علیه و آله - الکلام له و جهان کلام عام و کلام خاص مثل القرآن، قال الله تبارک و تعالی: ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا، فاشتبه علی من لم یعرف و لم یدر ما عنی الله به و رسوله - صلی الله علیه و آله -. و لیس کل اصحاب رسول الله - صلی الله علیه و آله - کان یساله عن الشی‌ء، و کل من‌یساله عن الشی‌ء فیفهم، و کل من یفهم یستحفظ، و قد کان فیهم قوم لم یسالوه عن شی‌ء قط، و کانوا یحبون ان یجی‌ء الاعرابی الطاری‌ء او غیره فیسال رسول الله - صلی‌الله علیه و آله - و هم یستمعون. و کنت ادخل علیه - صلی الله علیه و آله - فی کل یوم دخله، و فی کل لیله دخله، فیخلینی فیها یجیبنی بما اسال، و ادور معه حیثما دار، قد علم اصحاب رسول الله - صلی الله علیه و آله - انه لم یصنع ذلک باحد من الناس غیری، و ربما کان یاتینی رسول الله - صلی الله علیه و آله - فی بیتی، و کنت اذا دخلت علیه فی بعض‌منازله اخلی بی و اقام عنی نساءه فلا یبقی عنده غیری، و اذا اتانی للخلوه لم یقم عنی فاطمه و لا احدا من بنی و کنت اذا سالته [ صفحه 16] اجابنی و اذا سکت و نفدت مسائلی ابتدانی، فما نزلت علی رسول الله - صلی الله علیه و آله - آیه من القرآن الا اقرا نیها و املاها علی فکتبتها بخطی، و علمنی تاویلها و تفسیرها و ناسخها و منسوخها و محکمها و متشابهها و خاصها و عامها و ظهرها و بطنها، و دعا الله ان یعطینی فهمها و حفظها، فما نسیت آیه من کتاب الله و لا علما املاه علی، و ما ترک شیئا علمه الله من حلال او حرام او امر او نهی او طاعه او معصیه او شی‌ء کان او یکون و لا کتاب منزل علی احد من قبله الا علمنیه، و حفظته فلم انس حرفا واحدا منها، و کان رسول الله - صلی الله علیه و آله - اذا اخبرنی بذلک کله وضع یده علی صدری و دعا الله لی ان یملا قلبی علما و فهما و حکما و نورا، و کان یقول: اللهم علمه و حفظه و لا تنسه شیئا مما اخبرته‌و علمته. فقلت له ذات یوم: بابی انت و امی یا رسول الله منذ دعوت الله بما دعوت لم انس شیئا، و لم یفتنی شی‌ء مما علمتنی، و کلما علمتنی کتبته، افتخوف علی النسیان؟فقال: یا اخی لست اتخوف علیک النسیان، انی احب ان ادعو لک، و قد اخبرنی الله تعالی انه قد اجابنی فیک و فی شرکائک، الذین قرن الله عز و جل طاعتهم بطاعته و طاعتی، و قال فیهم: یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. قلت: من هم یا رسول الله؟ قال: الذین هم الاوصیاء بعدی، و الذین لا یضرهم خذلان من خذلهم، و هم مع القرآن و القرآن معهم، لا یفارقونه و لا یفارقهم حتی یردوا علی الحوض، بهم ینتصرون امتی و بهم یمطرون، و بهم یدفع البلاء و بهم یستجاب [ صفحه 17] الدعاء. قلت: سمهم لی یا رسول الله قال: انت یا علی اولهم ثم ابنی هذا، و وضع یده علی راس الحسن، ثم ابنی هذا، و وضع یده علی راس الحسین، ثم سمیک ابنه علی زین العابدین، و سیولد فی زمانک یا اخی فاقرئه منی السلام، ثم ابنه محمد الباقر، باقر علمی و خازن وحی الله تعالی، ثم ابنه جعفر الصادق، ثم ابنه موسی الکاظم، ثم ابنه علی الرضا، ثم ابنه محمد التقی، ثم ابنه علی النقی، ثم ابنه الحسن الزکی، ثم ابنه الحجه القائم، خاتم اوصیائی و خلفائی، و المنتقم من اعدائی، الذی یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا و ظلما. ثم قال امیرالمومنین - علیه السلام -: و الله انی لاعرفه یا سلیم حین یبایع بین‌الرکن و المقام، و اعرف اسماء انصاره و اعرف قبائلهم. قال محمد بن اسماعیل: ثم قال حماد بن عیسی قد ذکرت هذا الحدیث عند مولای ابی عبدالله - علیه السلام - فبکی و قال: قد صدق سلیم، فقد روی لی هذا الحدیث ابی عن ابیه علی بن الحسین عن ابیه الحسین بن علی - علیهم السلام - انه قال قد سمعت هذا الحدیث عن ابی امیرالمومنین - علیه السلام - حین ساله سلیم بن قیس. شیخ مذکور در کتاب مزبور به این سند از خلل خالی که فی الحقیقه سندیست صحیح عالی روایت می کند از سلیم بن قیس هلالی که او گفت: گفتم به حضرت امیرالمومنین - علیه السلام - که: من شنیدم از سلمان و مقداد و ابی ذر چیزی از تفسیر قرآن و احادیث پیغمبر - صلی الله علیه و آله - غیر آنچه در دستهای مردمانست. بعد از آن شنیدم از شما تصدیق آنچه شنیده بودم آن را از ایشان و دیدم در دستهای مردمان چیزهای بسیار از تفسیر [ صفحه 18] قرآن و از احادیث منقوله از پیغمبر - صلی الله علیه و آله - و حال آنکه شما خلاف می نمائید ایشان را در آن، و زعم شما آنست که کل آن باطل است، آیا مردمان را برین وجه دیده و دانسته اید که دروغ ببندند بر خدا و رسول او - صلی الله علیه و آله - از روی عمد؟ و تفسیر کنند قرآن را به رای ها و اندیشه های خود؟ راوی می گوید که پس امیرالمومنین - علیه السلام - فرمود که: سوال کردی، پس بفهم جواب را. بدرستی که آنچه در دستهای مردمانست از تفسیر و حدیث، همه حق نیست و تمام باطل هم نیست، بلکه بعضی حق است و بعضی باطل، و بعضی راست است و بعضی دروغ، و بعضی‌ناسخ است و بعضی منسوخ، و بعضی خاص است و بعضی عام، و بعضی محکم است و بعضی متشابه، و بعضی محفوظ است و بعضی موهوم، و به تحقیق که در عهد پیغمبر - صلی الله علیه و آله - دروغ بستند بر آن سرور تا به حدی که آن حضرت برخاست به خطبه خواندن و فرمود که: ای مردمان بدرستی که بسیار شد دروغ بستن بر من، پس هر کس دروغ ببندد بر من از روی دانستگی و عمد، پس می باید که جای بودن خود را در جهنم‌مقرر و معین سازد. پس بعد از رحلت آن حضرت دروغ بستند ارباب نفاق و شقاوت بر آن‌برگزیده حضرت عزت بیشتر از آنچه در زمان حیاتش برو بسته بودند. و جز این نیست که می آید و می رسد حدیث به شما از چهار کس و راویان حدیث بر چهار قسم می باشند که پنجم نیست ایشان را: اول: مردیست از اهل نفاق که مظهر ایمان و متصنع به اسلام است، یعنی اظهار ایمان می کند و اسلام را بر خود می بندد، و گناه نمی داند خود را در آنکه افترازند و دروغ بندد بر رسول خددا - صلی الله علیه و آله - پس اگر [ صفحه 19] مردمان می دانستند که او منافق و دروغگوی است قبول نمی کردند از او قول او را، و تصدیق نمی نمودند او را، ولیکن گفتند که این مردیست از اصحاب رسول الله - صلی‌الله علیه و آله -، او را دیده و از او شنیده، و حال آنکه نمی دانند حال او را، به تحقیق که خبر داد حضرت الله تعالی از حال منافقین به آنچه خبر داد و وصف کرد ایشان را به آنچه وصف کرد، پس فرمود حضرت معبود که: و اذا رایتم تعجبک اجسامهم و ان یقولوا تسمع لقولهم کانهم خشب مسنده. پس نزدیکی جستند آن منافقان دروغگوی بعد از وفات پیغمبر - صلی الله علیه و آله - به امامانی که گمراهانند و دعوت کنندگان به آتش سوزانند به سبب دروغ و کذب و بهتان، پس متولی اعمال ساختند و والی و حاکم گردانیدند آن بدبختان را، و ایشان را بر گردنهای مردمان بار کردند، یعنی مسلط کردند ایشان را بر مردمان، و خوردند دنیا را به وسیله ایشان. یعنی تصرف در دنیا به هم رسانیدند به سبب ایشان و جزین نیست که مردمان با ملوک اند و با دنیا، یعنی ملوک را تابعند و به دنیا مایلند مگر کسی که خدای تعالی او را از میل به ملوک و محبت دنیا نگاه دارد و این راوی منافق کاذب مایل به دنیا یکی است از آن چهار راویان حدیث حضرت مصطفی. صلوات الله علیه و علی جمیع الانبیاء و الاوصیاء. دویم ازیشان: مردیست که شنیده است از رسول خدا - صلی الله علیه و آله - چیزی را، اما بر آن وجهی که شنیده است حفظ نکرده است، و در آن گمانی کرده، و در خاطرش توهمی راه یافته، و تعمد در کذب ننموده، و دانسته دروغ بر پیغمبر - صلی الله علیه و آله - نسبته، بلکه گمان برده که درست یاد گرفته و پنداشته که نیک محافظت آن نموده، و آن حدیث در دست اوست و عمل به مضمون آن می نماید و آن را روایت می کند، و می گوید: آن را از رسول [ صفحه 20] خدا - صلی الله علیه و آله - شنیده ام، پس اگر مسلمانان بدانند که او گمان غلطی‌کرده ازو نمی پذیرند و روایتش را قبول نمی کنند، و اگر خود بداند که گمانش باطل‌است هر آینه ترک می کند آن را و نه عمل به آن می کند و نه در صدد روایتش در می آید. سیم: مردیست که شنیده است از رسول خدا - صلی الله علیه و آله - چیزی را که امر کرده است به آن از آن نهی فرموده است از آن، یا شنیده است که آن حضرت نهی فرموده است از چیزی و بعد از آن امر به آن فرموده، و حال آنکه او نمی داند و خبری از آن ندارد، پس به یاد گرفته و حفظ کرده منسوخ آن را و ندانسته آن ناسخ را، پس اگر بداند آنکه او به یاد گرفته منسوخ است هر آینه ترک می کند آن را، واگر بدانند مسلمانان هرگاه بشنوند آن حدیث را ازو که آن منسوخ است، ایشان نیز ترک می نمایند. چهارم: آن کسی است که دروغ نبسته بر رسول خدا - صلی الله علیه و آله -، و دروغ‌گفتن را دشمن است از جهت ترسی که از خدای تعالی دارد، و تعظیمی که رسول خدای را- صلی الله علیه و آله - می نماید، و ترس از خدا و بزرگ داشتن حضرت مصطفی را - صلی الله علیه و آله - واجب و لازم می شمارد، و فراموش نکرده آن حدیث را، و سهو ازو سر نزده، بلکه بر همان وجهی که شنیده آن حدیث را به یاد گرفته، پس روایت کرده است آن را همچنانکه شنیده، و بر آن چیزی نیفزوده و چیزی از آن کم نکرده، و دانسته است ناسخ و منسوخ حدیث را، و عمل به ناسخ کرده و منسوخ را واگذاشته، و می داند که امر پیغمبر و حدیث آن سرور - صلی الله علیه و آله - همچو امر قرآن است، و همچنانکه در قرآن ناسخ و منسوخ و خاص و عام و محکم و متشابه می باشد در احادیث پیغمبر - صلی الله علیه و آله - نیز می باشد، و بود [ صفحه 21] اینکه از رسول خدا - صلی الله علیه و آله - کلامی صادر می شد که آن را دو وجه بود، و کلامی بر زبان مبارکش جاری می گشت که عام بود و کلامی می فرمود که خاص بود، مثل قرآن، و خدای تعالی در کتابش فرمود که: ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا. یعنی هر آنچه امر کند رسول خدا شما را به آن فرا گیرید آن را، و هر چه نهی کند شما را از آن ترک آن کنید. پس مشتبه شد کار بر آن کسی که نشناخت و ندانست که چه خواسته اند خدا و رسول او - صلی الله علیه و آله - و مرادایشان از آن کلام چه بوده. و همچنین نیست که تمام اصحاب رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از آن حضرت سوال می کردند، و هر کس که سوال می کرد جواب آن را می فهمید و هر که می فهمید به یاد نگاه می داشت. و بودند در میان اصحاب آن حضرت قومی که هرگز از آن حضرت چیزی‌نمی پرسیدند، و از کاهلی سوالی نمی کردند، و دوست می داشتند که اعرابی تازه یاغیر او بیاید، و از آن حضرت سوالی نماید و ایشان بشنوند. و من داخل منزل رسول خدا - صلی الله علیه و آله - می شدم هر روز یک مرتبه و هر شب یک مرتبه، و خلوت می کرد از برای من، و با آن حضرت می گشتم هر جا که می گردید، و اصحاب رسول خدا - صلی الله علیه و آله - میدانند که به غیر از من با هیچ کس آن حضرت به این طریق سلوک نمی فرمود. و بسیار بود که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - به خانه من می آمد و آن مجالست و مکالمت در خانه من واقع می شد. و من هرگاه داخل بعضی از منازل آن حضرت می شدم خلوت می کردم از برای من و برمی خیزانید زنان خود را، و به غیر از من کسی نزد آن حضرت نمی ماند، و چون آن حضرت می آمد به منزل من از برای خلوت کردن برنمی خیزانید از [ صفحه 22] پیش من فاطمه را، و نه یکی از فرزندان مرا، و هرگاه می پرسیدم ازو جواب می گفت‌مرا، و چون خاموش می شدم و تمام می شد مسایل من، آن حضرت بنیاد می کرد به سخن گفتن با من، و هیچ آیه ای از قرآن فرود نیامد به پیغمبر - صلی الله علیه و آله - الا آنکه خواند و املا نمود به من، و نوشتم آن را به خط خود، و تعلیم نمود مرا و بیاد من داد تفسیر و تاویل و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام و ظاهر و باطن آن آیه را، و از خدا درخواست که عطا نماید به من فهم و حفظ آن آیه را، و فراموش نکردم هیچ آیه ای را از کتاب خدای تعالی و هیچ علمی را که املا فرموده بود آن را به من، و ترک نکرد و وانگذاشت چیزی را که خدای تعالی بیاد آن حضرت داده بود از حلال و حرام و امر و نهی و طاعت و معصیت، یا چیزی را که پیش از این بوده یا بعد ازین خواهد بود، یا کتابی را از کتب سماوی که قبل از آن حضرت بر یکی از پیغمبران فرود آمده الا آنکه تعلیم داد آن را به من، و حفظ کردم‌آن را، و فراموش نکردم یک حرف را از آن. و چون رسول خدا - صلی الله علیه و آله- خبر می داد مرا به کل آن، دست می گذاشت بر سینه من، و دعا می کرد از برای من‌که خدای تعالی پر کند دل مرا از علم و فهم و حکمت و نور، و می گفت: ای پروردگار من تعلیم ده او را، و محو مگردان از خاطر او چیزی از از آنچه خبر داده ام و تعلیم نموده ام او را. پس گفتم یک روزی که: پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا از آن وقتی که دعا فرموده ای در حق من و از خدا درخواسته ای آنچه در خواسته ای چیزی را فراموش نکرده ام و چیزی از من فوت نشده از آنچه تعلیم نموده ای مرا، و حال آنکه آنچه تعلیم نموده ای مرا نوشته ام آن را، آیا می ترسی بر من از فراموش کردن؟ پیغمبر - صلی الله علیه و آله فرمود که: ای برادر من نمی ترسم بر [ صفحه 23] تو از فراموش کردن، دوست می دارم که دعا کنم از برای تو، و به تحقیق که خبر داده است مرا حضرت الله تعالی که مستجاب کرده دعای مرا در حق تو و در حق شرکای تو، آنانکه قرین گردانیده است خدای عز و جل فرمانبرداری ایشان را به فرمانبرداری من، و فرموده است در شان ایشان که: یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. گفتم: کیستند ایشان ای رسول خدا؟ فرمود: آنانکه اوصیایند بعد از من، و آنان که مضرت نمی رساند ایشان را فرو گذاشتن آن کسی که فرود گذارد ایشان را، و ایشان‌با قرآنند و قرآن با ایشان، و ایشان از قرآن جدا نمی شوند و قرآن ازیشان جدا نمی شود تا وارد شوند بر من در کنار حوض کوثر. به سبب ایشان نصرت می یابند امت من و باران می بارد بر ایشان، و به سبب ایشان دفع می شود بلا و مستجاب می شود دعا. گفتم: بنام ایشان را ذکر کن از برای من ای رسول خدا آن حضرت فرمود که: تو یا علی اول ایشانی و بعد از تو این فرزند من، و دست گذاشت بر سر حسن، و بعد از او این فرزند من، و دست گذاشت بر سر حسین، بعد از او همنام تو پسر او علی که زینت عابدانست، و زود باشد که متولد شود در زمان تو ای برادر من، پس بخوان او را از من سلام. بعد ازو پسر او محمد باقر که شکافنده‌علم من و خازن علم خداست، بعد ازو پسر او جعفر که صادق است لقب او، بعد ازو پسر او موسی که ممدوح است به کاظم، بعد ازو پسر او علی که مشهور است به رضا، بعد ازو پسر او محمد که موصوف است به تقی، بعد ازو پسر او علی که ملقب است به نقی، بعد ازو پسر او حسن که معروف است به زکی، بعد ازو پسر او حجت قائم، [ صفحه 24] که خاتم اوصیا و خلفای من و انتقام کشنده است از اعدای من، آنانکه پرکند زمین را از عدل و داد همچنانکه پرشده باشد از جور و ظلم. بعد از آن حضرت امیرالمومنین - علیه السلام - فرمود: به خدا سوگند ای سلیم که می شناسم و میدانم او را در آن هنگام که بیعت کنند با او در میان رکن و مقام، ومیدانم نامهای انصار او را، و می دانم و می شناسم قبیله های انصار او را. محمد بن اسماعیل گفت که: بعد از آن حماد بن عیسی گفت که ذکر کردم این حدیث را نزد مولای خود حضرت ابی عبدالله، یعنی جعفر بن محمد علیهما السلام -، آن حضرت گریست و فرمود که: راست گفت سلیم بن قیس، روایت کرد این حدیث را پدر من از پدرش علی بن الحسین از پدرش حسین بن علی - علیهم السلام - که آن حضرت فرمود که شنیدم این حدیث را از پدرم امیرالمومنین - علیه السلام - در آن هنگام که سوال کرد ازو سلیم ابن قیس. بیشتر این حدیث شریف را محمد بن یعقوب کلینی - قدس الله سره - در کتاب کافی، و تمام آن را ابن بابویه - رحمه الله علیه - در اواخر کتاب اعتقادات با اندک زیاد و کمی و اختلاف عبارتی روایت کرده اند. [ صفحه 25]

الحدیث 02

قال الشیخ الصدوق ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه - رحمه الله علیه و علی والدیه - فی کتاب کمال الدین و تمام النعمه: حدثنا احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی - رضی الله عنه - عن علی ابن ابراهیم بن هاشم عن ابیه عن عبدالسللام بن صالح الهروی، قال: سمعت دعبل بن علی الخزاعی یقول: انشدت مولای الرضا علی بن موسی - علیه السلام - قصیدتی التی اولها:مدارس آیات خلت من تلاوه و مهبط وحی مقفر العرصاتفلما انتهیت الی قولی: [ صفحه 26] خروج امام لا محاله خارج یقوم علی اسم الله و البرکاتیمیز فینا کل حق و باطل و یجزی علی النعماء و النقماتبکی الرضا - علیه السلام - بکاء شدیدا، ثم رفع راسه الی فقال [لی]، یا خزاعی‌نطق روح القدس علی لسانک بهذین البیتین، فهل تدری من هذا الامام و متی یقوم؟ فقلت: لا یا مولای الا انی سمعت بخروج امام منکم یطهر الارض من الفساد و یملاهاعدلا. فقال: یا دعبل، الامام بعدی محمد ابنی، و بعد محمد ابنه علی، و بعد علی ابنه‌الحسن، و بعد الحسن ابنه الحجه القائم المنتظر فی غیبته، المطاع فی ظهوره، لولم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج و یملاها عدلا کما ملئت جورا. و امامتی فاخبار عن الوقت، و قد حدثنی ابی عن ابیه عن آبائه - علیهم السلام - ان النبی - صلی الله علیه و آله - قیل له: یا رسول الله متی یخرج القائم من ذریتک؟ قال: مثله مثل الساعه لا یجلیها الا الله لا تاتیکم الا بغته. ابن بابویه - رحمه الله علیه - به سند مزبور نقل کرده از عبدالسلام ابن صالح هروی که او گفت: شنیدم از دعبل بن علی خزاعی که او گفت: خواندم بر مولای خود علی بن موسی الرضا - علیه السلام - قصیده ام را که اولش اینست، شعر:مدارس آیات خلت من تلاوه و مهبط وحی مقفر العرصاتچون منتهی شدم به گفتارم که، نظم:خروج امام لا محاله خارج یقوم علی اسم الله و البرکات [ صفحه 27] یمیز فینا کل حق و باطل و یجزی علی النعماء و النقماتامام رضا - علیه السلام - سخت گریست، و بعد از آن سر بر آورد و به جانب من نگریست، و فرمود که: ای خزاعی روح القدس به زبان تو ناطق شده است به این دو بیت، آیا می دانی کیست این امام که خروج خواهد کرد و کی قیام به امر امامت خواهد نمود؟ گفتم: نمی دانم ای مولای من الا آنکه شنیده ام که امامی از شما خروج کند که پاک سازد زمین را از فساد، و پرکند از عدل. آن حضرت فرمود که: ای دعبل امام بعد از من پسر من محمد است، بعد ازو پسر او علی، و بعد از پسر او حسن، و بعد از حسن پسر او حجت قائم که منتظر است در زمان‌غیبت بودنش، و مطاعست در زمان ظهورش، اگر باقی نماند از دنیا الا یک روز هر آینه دراز گرداند حضرت الله تعالی آن روز را تا آن امام ظهور کند، و پرکند زمین‌را از عدل همچنانکه پر شده باشد از ستم. اما آنکه کی ظهور خواهد کرد، آن خبر دادنست از وقت، و به تحقیق که خبر داد مرا پدرم از پدرش از آبائش - علیهم السلام - که از پیغمبر - صلی الله علیه و آله - پرسیدند که قائم از ذریت تو کی خروج خواهد کرد؟ آن حضرت فرمود که: مثل او مثل قیامت است که هویدا نمی گرداند کسی آن را مگر حضرت الله تعالی و نمی آید به شما مگر ناگاه و بی خبر. محمد بن یعقوب کلینی - روح الله روحه - یک باب در این مطلب که وقت ظهور حضرت خاتم الاوصیا را کسی به غیر از حضرت الله تعالی نمی داند در کتاب کافی ایراد نموده و آن را باب کراهیه التوقیت نام کرده، و ابن شاذان - علیه الرحمه و الغفران - در کتاب اثبات الرجعه بابی را که مشتمل برین طور احادیث است به باب شده النهی عن التوقیت موسوم [ صفحه 28] ساخته و توقیت را حرام می داند. یکی از آن احادیث که آن شیخ جلیل القدر روایت کرده این است که می فرماید: حدثنا محمد بن ابی عمیر - رضی الله عنه - عن حماد بن عیسی عن ابی شعبه الحلبی عن‌ابی عبدالله - علیه السلام - عن ابیه محمد بن علی عن ابیه علی بن الحسین عن عمه الحسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام. قال: سالت جدی رسول الله - صلی الله علیه و آله - عن الائمه بعده، فقال - علیه‌السلام -: الائمه بعدی عدد نقباء بنی اسرائیل اثنا عشر، اعطاهم الله علمی و فهمی، و انت منهم یا حسن. فقلت: یا رسول الله فمتی یخرج قائمنا اهل البیت؟ قال: یا حسن انما مثله مثل الساعه اخفی الله علمها علی اهل السموات و الارض لا تاتی الا بغته. یعنی: حضرت امام حسن - علیه السلام - فرمود که از جد خود رسول خدا - صلی الله علیه و آله - پرسیدم از امامان که بعد از آن سرور عالمیان پیشوایی جهانیان خواهند بود، آن حضرت فرمود که: امامان بعد از من به شماره نقباء بنی اسرائیل اند یعنی آن چنانکه نقباء بنی اسرائیل دوازده تن بودند، امامان بعد از من دوازده تن اند، عطا نموده است خدای تعالی به ایشان دانش و فهم مرا، و تو از جمله ایشانی. پس گفتم که ای رسول خدا کی خروج خواهد کرد قائم ما اهل البیت؟ آن‌حضرت فرمود که: ای حسن جزین نیست که مثل او مثل روز قیامت است که پنهان داشته است حضرت الله تعالی علم آن را بر اهل آسمانها و زمین، نمی آید روز قیامت مگر ناگاه و بی خبر. یعنی آن چنانکه کسی به غیر از حضرت خداوند عالمیان نمی داند که‌قیامت کی خواهد بود، کسی به غیر از حضرت ملک منان نمی داند که وقت ظهور حضرت صاحب الزمان - علیه السلام - کی خواهد بود. و شیخ ابو جعفر طوسی - رضوان الله علیه - در کتاب الغیبه [ صفحه 29] می فرماید: اما وقت خروجه فلیس بمعلوم لنا علی التفضیل، بل هو مغیب عنا الی ان‌یاذن الله بالفرج. و چند حدیث درین باب نقل کرده که در سند آن احادیث ابن شاذان - رحمه الله علیه -مذکور است، و آن احادیث با دیگر حدیث ها درین معنی در کتاب اثبات الرجعه به نظررسیده، از آن جمله است اینکه شیخ ابو جعفر می فرماید: اخبرنا الحسین بن عبیدالله عن ابی جعفر محمد بن سفیان البزوفری عن علی بن محمد عن الفضل بن شاذان عن احمد بن محمد و عبیس [بن هشام] عن کرام عن الفضیل قال: سالنا ابا جعفر - علیه السلام -: هل لهذا الامر وقت؟ فقال علیه السلام:کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون. یعنی فضیل گفت: پرسیدیم ما از حضرت ابی جعفر یعنی امام محمد باقر - علیه السلام- که آیا وقت معینی هست مرا این امر را؟ یعنی ظهور حضرت صاحب الامر - صلوات الله علیه - را؟ حضرت امام سه مرتبه از روی مبالغه فرمود که: دروغ گفتند وقت قرار دهندگان. دیگر روایت کرده از ابن شاذان به این طریق که: الفضل بن شاذان عن الحسین بن یزید الصحاف عن منذر الجواز عن ابی عبدالله - علیه السلام - قال کذب الموقتون، ما وقتنا فیما مضی و لا نوقت فیما یستقبل. یعنی: حضرت امام جعفر - علیه السلام - فرمود: دروغ گفتند وقت [ صفحه 30] قرار دهندگان، ما در زمان گذشته وقت قرار نداده ایم، و در زمان آینده وقت قرارنخواهیم داد. ابن شاذان این حدیث را به چند سند صحیح روایت کرده است، و شیخ طوسی بعد از ذکر این حدیث می گوید: و بهذا الاسناد عن عبدالرحمن بنن کثیر قال کنت عند ابی عبدالله - علیه السلام - اذ دخل علیه مهزم الاسدی، فقال: اخبرنی جعلت فداک متی هذا الامر الذی تنتظرونه، فقد طال؟ فقال: یا مهزم کذب الوقاتون، و هلک المستعجلون، و نجا المسلمون،و الینا یصیرون. یعنی: عبدالرحمن بن کثیر گفت که نزد حضرت ابی عبدالله - علیه السلام - بودم که مهزم اسدی درآمد و گفت: فدای تو شوم خبرده مرا که این امری که انتظار آن می کشید کی خواهد بود؟ یعنی امر ظهور حضرت صاحب الامر - علیه السلام -، پس بدرستی که مدت انتظار به دراز کشید، آن حضرت فرمود که: ای مهزم دروغ گفتند وقت‌قرار دهندگان، و هلاک شدند شتاب کنندگان، و رستگار شدند تسلیم کنندگان، و بسوی ما میل می کنند آن تسلیم کنندگان. چند حدیث دیگر شیخ ابو محمد بن شاذان - رحمه الله تعالی - در این باب روایت کرده است، و دو جادر توقیعات واقع است که حضرت حجه الرحمن - علیه السلام - خود وقت قرار دهندگان را دروغگوی گفته. یکی آنست که ابن بابویه - رحمه الله علیهه - در کتاب کمال الدین [ صفحه 31] می گوید: حدثنا محمد بن ابراهیم بن اسحاق [الطالقانی] - رضی الله عنه - قال:سمعت ابا علی [محمد] بن همام، یقول: سمعت محمد بن عثمان العمری - قدس الله روحه - یقول: خرج التوقیع بخط اعررفه یقول: من سمانی فی مجمع من الناس باسمی فعلیه لعنه الله. قال ابو علی [محمد] بن همام: و کتبت اساله عن [ظهور] الفرج متی یکون؟ فخرج التوقیع: کذب الوقاتون. یعنی: محمد بن همام گفت: شنیدم از محمد بن عثمان - قدس الله روحه - که می گفت: بیرون آمد توقیع به خطی که می شناسم آن خط را که می گفت، یعنی حضرت صاحب - علیه السلام - در آن، همچنین فرموده بود که: هر کس در مجمعی از مردمان مرا نام‌نهد یعنی نام مرا بر زبان آورد، برو باد لعنت خدا. محمد بن همام گفت: نوشتم وسوال نمودم از آن حضرت از ظهور فرج که آن کی خواهد بود؟ بیرون آمد توقیع در جواب من که: دروغ گفتند وقت قرار دهندگان. امیر محمد باقر داماد - رحمه الله علیه - بعد از نقل این حدیث در کتاب شرعیه التسمیه می فرماید که: این حدیث را بعینه شیخ مفید و شیخ [ صفحه 32] طوسی و شیخ طبرسی - قدس الله اسرارهم - به سندهای صحیح خود روایت کرده اند. دیگری از آن دو جا که در توقیعات واقع است آنست که ابن شاذان و ابن بابویه و شیخ طوسی و شیخ طرابلسی - رضوان الله علیهم اجمعین - به سندهای خود روایت کرده اند. ما به یک سند و به نقل فقره ای از آن به جهت اختصار درین مکان اکتفا می نمائیم. ابن بابویه - رحمه الله علیه - روایت می کند از محمد بن [محمد بن] عصام کلینی - رضی الله عنه - و او از محمد بن یعقوب کلینی و او از اسحاق بن یعقوب که او گفت: مسالت نمودم از محمد بن عثمان [عمری] - رحمه الله تعالی - که او برساند نوشته مرا که سوالل کرده بودم در آن از مسایلی که مشکل بود بر من. پس وارد شد توقیع در جواب، مجملا از جمله آن مسایلی یکی این بوده که از وقت ظهور آن حضرت پرسیده، آن حضرت در جواب این سوال نوشته است که: و اما ظهور الفرج فانه الی الله تعالی و کذب الوقاتون. یعنی: اما ظهور فرج بازبسته است به اراده و مشیت حضرت حق تعالی، و دروغ گفتند وقت قرار دهندگان. قبل ازین مذکور شد که ابن شاذان - علیه الرحمه و الغفران - حدیث ها درین باب روایت کرده سوای آنچه شیخ ابو جعفر طوسی - قدس الله سره - از او روایت نموده. از آن جمله یکی اینست که می فرماید: حدثنا عبدالرحمن بن ابی نجران - رضی الله عنه - عن عاصم بن حمید عن ابی حمزه الثمالی عن ابی جعفر - علیه السلام - قال: قال رسول [ صفحه 33] الله - صلی الله علیه و آله - لامیر المومنین - علیه السلام -: یا علی ان قریشا ستظهر علیک ما استبطنته، و تجتمع کلمتهم علی ظلمک و قهرک، فان وجدت اعوانا فجاهدهم، و ان لم تجد اعوانا فکف یدک و احقن دمک، فان الشهاده من ورائک، فعلم ان ابنی ینتقم من ظالمیک و ظالمی اولادک و شیعتک فی الدنیا، و یعذبهم الله فی الاخره عذابا شدیدا. فقال سلمان الفارسی: من هو یا رسول الله؟ قال: التاسع من ولد ابنی الحسین الذی یظهر بعد غیبه الطویله، فیعلن امر الله و یظهر دین الله و ینتقم من اعداء الله و یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما. قال: متی یظهر یا رسول الله؟ قال - علیه السلام -: لا یعلم ذلک الا الله، ولکن لذلک علامات، منها نداء من السماء، و خسف بالمشرق، و خسف بالمغرب، و خسف بالبیداء. یعنی: حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - فرمود که: پیغمبر - صلی الله علیه و آله -بامیرالمومنین - علیه السلام - گفت که: یا علی زود باشد که قریش ظاهر سازد بر تو آنچه پنهان داشته اند آن را، یعنی کین و عداوتی را که در زمان من نسبت به توپنهان می داشته اند بعد از من آن را ظاهر سازند و مجتمع شود کلمه ایشان بر ستم نمودن و غلبه کردن بر تو، یعنی اتفاق کنند بر ظلم و جور کردن و قهر و غلبه کردن‌بر تو، پس اگر اعوان و انصار بیابی جهاد کن با ایشان و اگر نیابی بازدار دست خود را، و نگاه دار خون خود را، پس بدرستی که شهید شدن از پی است ترا، و بدان‌که فرزند من انتقام خواهد کشید در دنیا از آنها که بر تو و اولاد و شیعه تو ظلم کنند، و خدای تعالی در آن جهان ایشان را به عذاب شدید گرفتار خواهد گردانید. سلمان فارسی - علیه الرحمه - گفت: ای رسول خدا آن فرزند تو که [ صفحه 34] این کار خواهد کرد کیست؟ پیغمبر - صلی الله علیه و آله - گفت که: او نهمین است از اولاد فرزند من حسین، آنکه ظاهر و هویدا گردد بعد از پنهان بودن دراز، پس اعلان نماید امر خدا را و ظاهر سازد دین خدا را، و انتقام کشد از دشمنان خدا، و پرکند زمین را از عدل و داد همچنانکه پرشده باشد از جور و ظلم. سلمان فارسی گفت: کی ظهور خواهد نمود ای رسول خدا؟ پیغمبر - صلی الله علیه و آله - فرمود: آن را کسی نمی داند الا خدای تعالی، لیکن آن را نشانه هاست، از جمله نشانه ها ندائی است از آسمان، و فرو رفتن جمعی به زمین در مشرق، و فرو رفتن گروهی به زمین در مغرب، و فرو رفتن طایفه ای به زمین در بیداء. و السلام علی من اتببع الهدی. ابن بابویه - رحمه الله علیه - در کتاب کمال الدین و تمام النعمه می گوید: حدثنا عبدالواحد بن محمد بن عبدوس العطار، قال: حدثنا علی بن محمد بن قتیبه النیشابوری، عن حمدان بن سلیمان، قال: حدثنا الصقر بن ابی دلف، قال: سمعت ابا جعفر محمد بن علی الرضا - علیهما السلام - یقول: ان الامام بعدی ابنی علی امره امری و قوله قولی و طاعته طاعتی، و الامام بعده ابنه الحسن، امره امر ابیه، و قوله قول ابیه، و طاعته طاعه ابیه. ثم سکت، فقلت له: یا ابن رسول الله فمن الامام بعد الحسن؟ فبکی - علیه السلام - بکاء شدیدا، ثم قال: ان من بعد الحسن ابنه القائم بالحق المنتظر. فقلت له: یا ابن‌رسول الله لم سمی القائم؟ قال: لانه یقوم بعد موت ذکره [ صفحه 35] و ارتداد اکثر القائلین بامامته، فقلت له: و لم سمی المنتظر؟ قال: لان له غیبه تکثر ایامها و یطول امدها، فینتظر خروجه المخلصون، و ینکره المرتابون، ویستهزی‌ء بذکره الجاحدون، و یکذب فیه الوقاتون، و یهلک فیها المستعجلون، و ینجو فیها المسلمون. یعنی: صقر بن ابی دلف گففت: شنیدم از حضرت امام محمد تقی - علیه السلام - که می گفت:امام بعد از من پسر من علی است، امر او امر منست، و قول او قول منست، و طاعت او طاعت منست، و بعد از او امام پسر او حسن است، امر او امر پدر اوست، و قول او قول پدر اوست، و طاعت او طاعت پدر اوست. بعد از آن امام - علیه السلام - خاموش شد. پس گفتم: ای فرزند رسول خدا امام بعد از حسن کیست؟ آن حضرت گریست گریستنی سخت، بعد از آن فرمود که: امام بعد از حسن پسر او قائم بحق [است] که‌منتظر است، گفتم: ای فرزند رسول خدا او را چرا قائم نام کرده اند؟ فرمود: به جهت آنکه قیام خواهد نمود به امر امامت بعد از موت ذکرش و مرتد شدن اکثر قائلین به امامتش، گفتم: چرا او را منتظر نام کرده اند؟ فرمود: از برای آنکه‌او راست غایب بودنی که بسیار خواهد بود روزهای آن، و به طول خواهد کشید مدت آن، پس انتظار خواهند کشید خروج او را مخلصان، و انکار خواهند کرد او را شک کنندگان، و استهزا خواهند نمود به یاد کردن او جاحدون، و دروغ خواهند گفت وقت قرار دهندگان و هلاک خواهند شد در آن غایب بودن شتاب کنندگان، و رستگاری خواهندیافت در آن غایب بودن تسلیم کنندگان، یعنی آنهائی که گردن تسلیم بگذارند، و به‌چون و چرا که سبب توقف چیست و چرا خروج نمی کند کار ندارند. این حدیث را ابن شاذان بی واسطه از امام به اندک اختلاف عبارتی [ صفحه 36] نقل کرده با چند دیگر، و بعد از آن می گوید: قد تحقق من هذه الاخبار و امثالهاان وقت ظهوره مغیب عن الخلق و لا یعلمه الا الله. و حسن بن حمزه علوی طبری در کتاب الغیبه می گوید: قال ابو علی محمد بن همام - رضی الله عنه - فی کتابه نوادر الانوار حدثنا محمد بن عثمان بن سعید الزیات - رضی الله عنه - قال: سمعت ابی یقول: سئل ابو محمد - علیه السلام - عن الخبر الذی روی عن آبائه - علیهم السلام -: ان یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه.فقال: ان هذا حق کما ان النهار حق. فقیل له: یا ابن رسول الله: فمن الحجه و الامام بعدک؟ قال: ابنی هو الامام و الحجه بعدی، من مات و لم یعرفه مات میته جاهلیه، اما ان له غیبه یحار فیها الجاهلون، و یهلک فیها المبطلون، و یکذب فیها الوقاتون، ثم یخرج کانی انظر الی الاعلام التی تخفق فوق راسه بنجف الکوفه. یعنی: عثمان بن سعید که از وکلای حضرت امام حسن عسکری و حضرت صاحب الزمان - علیهما السلام - بوده گفت که: از حضرت ابو محمد یعنی امام حسن عسکری - علیه السلام - پرسیدند از معنی حدیثی که روایت کرده اند از آبای کرام آن حضرت که ایشان فرموده اند که: خالی نمی ماند زمین از حجتی که مر خدای را باشد بر خلق تا به روز قیامت، بدرستی که هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد مرده است مردن جاهلیت. آن حضرت فرمود که: این حق است همچنانکه روز حق است. یعنی همچنانکه روز ظاهر و روشن است، این حدیث نیز مبین و مبرهن است. پس گفتند که: ای فرزند رسول خدا کیست حجت و امام بعد از تو؟ آن [ صفحه 37] حضرت فرمود: فرزند من امام و حجت است بعد از من، هر کس بمیرد و او را نشناخته باشد مرده است مردن جاهلیت، یعنی حکم آن دارد که اسلام و زمان اسلام را درنیافته و کافر مرده. بالجمله امام - علیه السلام - فرمود که: بدان و آگاه باش که او را غایب شدنی خواهد بود که حیران خواهند شد در آن جاهلان، و هلاک خواهند شد در آن مبطلان، ودروغ خواهند گفت در آن زمان وقت قرار دهندگان، بعد از آن خروج خواهد نمود، گویا نظر می کنم به علمهایی که می درخشد و حرکت می کند بر بالای سر او در نجف کوفه. پس معلوم می شود ازین احادیث که شیخ طوسی و ابن بابویه و محمد بن یعقوب کلینی و شیخ نیشابوری که مقدم است بر ایشان - چه جای آنها از علما که موخرند ازیشان - و پیغمبر و ائمه اثنا عشر - علیهم السلام - بر وقت ظهور حضرت صاحب الزمان - علیه السلام - مطلع نبوده اند، و حضرت صاحب الامر - صلوات الله علیه - خود بر آن اطلاع ندارد. [ صفحه 39]

الحدیث 03

قال الصدوق - رحمه الله تعالی - فی کتاب کمال الدین و تمام النعمه: حدثنا [محمد بن] موسی بن المتوکل قال: حدثنا محمد بن ابی عبدالله الکوفی، قال: حدثنا موسی بن عمران النخعی، عن عمه الحسین بن یزید النوفلی، عن الحسن بن علی بن ابی حمزه، عن ابیه، عن الصادق جعفر بن محمد، عن آبائه عن امیرالمومنین - علیهم السلام - قال: قال رسول الله - صلی الله علیه و آله -: حدیثنی جبرئیل عن رب العزه جل جلاله انه قال: من علم ان لا اله الا انا وحدی، و ان محمدا عبدی و رسولی، و ان علی بن ابی طالب خلیفتی، و ان الائمه من ولده حججی، ادخلته الجنه برحمتی و نجیته من النار بعفوی و ابحت له جواری و اوجبت له کرامتی و اتممت علیه نعمتی و جعلته من خاصتی و خالصتی، ان نادانی لبیته، و ان دعانی اجبته، و ان سالنی اعطیته، و ان سکت ابتداته، و ان اساء رحمته، و ان فرمنی دعوته، و ان رجع الی قبلته، و ان قرع بابی فتحته. و من لم یشهد ان لا اله الا انا وحدی، او شهد بذلک، و لم یشهد ان محمدا عبدی و رسولی، او شهد بذلک و لم یشهد ان علی بن ابی طالب خلیفتی، او شهد بذلک و لم یشهد [ صفحه 40] ان الائمه من ولده حججی، فقد جحد نعمتی و صغر عظمتی و کفر بایاتی و کتبی و رسلی، ان قصدنی حجبته و ان سالنی حرمته، و ان نادانی لم اسمع نداءه، و ان دعانی لم استجب دعاءه، و ان رجانی خیبته، و ذلک جزاءه منی و ما انا بظلام للعبید. فقام جابر بن عبدالله الانصاری فقال: یا رسول الله و من الائمه من ولد علی بن ابی طالب؟ قال: الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه، ثم سید العابدین فی زمانه علی بن الحسین، ثم الباقر محمد بن علی، و ستدرکه یا جابر فاذا ادرکته فاقرئه منی السلام، ثم الصادق جعفر بن محمد، ثم الکاظم موسی بن جعفر، ثم الرضا علی بن موسی، ثم التقی محمد بن علی، ثم النقی علی بن محمد، ثم الزکی الحسن بن علی، ثم ابنه القائم بالحق مهدی امتی الذی یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما. هولاء یا جابر خلفائی و اوصیائی و اولادی و عترتی، من اطاعهم فقد اطاعنی‌و من عصاهم فقد عصانی، و من [انکرهم او] انکرو احدا منهم فقد انکرنی، بهم یمسک الله السماء ان تقع علی الارض الا باذنه، و بهم یحفظ الله الارض ان تمید باهلها. به سند مذکور ابن بابویه - رحمه الله علیه - از ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق‌و آن حضرت از آبای کرام خود نقل فرموده از حضرت رسالت پناه - صلی الله علیه و آله - و آن جناب از جبرئیل - علیه السلام - و جبرئیل از حضرت رب العزه جل جلاله که حضرت ملک ودود فرمود که: هر کس گواهی دهد که نیست خدائی الا من که یگانه و واحدم، و محمد بنده و رسول منست، و علی بن ابی طالب خلیفه منست، و امامان از فرزندان علی بن ابی طالب حجتهای منند، داخل می سازم او را به رحمت خود در بهشت، و نجات می دهم او را ازآتش دوزخ به عفو خود، و مباح می گردانم [ صفحه 41] برو همسایگی خود را، یعنی نزدیکی او را به رحمت خود، و واجب می سازم از برای او کرامت خود را، و تمام می گردانم برو نعمت خود را، و می گردانم او را از بندگان خاص و خالص خود، اگر ندا کند آن بنده مرا در جواب او لبیک گویم، و اگر بخواند مرا اجابت کنم او را، و اگر از من چیزی خواهد عطا کنم به او، و اگر خاموش شود ابتدا کنم به خطاب کردن با او، و اگر بد کند رحمت کنم برو، و اگر ازمن بگریزد و دوری نماید من بخوانم او را، و اگر بازگشت به من نماید قبول کنم اورا، و اگر در رحمت مرا بکوبد بگشایم بر روی او. و آن کسی که شهادت ندهد به اینکه نیست خدایی به غیر من و مرا واحد و یگانه نداند، یا به این معنی شهادت بدهد و شهادت ندهد که محمد بنده و رسول منست یا به این هم شهادت بدهد و شهادت ندهد که علی بن ابی طالب خلیفه منست، یا به این نیز شهادت بدهد و شهادت ندهد که‌امامان از فرزندان علی بن ابی طالب حجتهای منند، پس به تحقیق که انکار کرده است‌نعمت مرا و خرد و کوچک و حقیر شمرده عظمت مررا، و کافر شده به آیات و کتابها و پیغمبران من، آن بنده اگر قصد من کند و روی به من آورد، در پرده شوم ازو، یعنی اگر روی بدرگاه رحمت من کند ازو پنهان دارم رحمت خود را، و اگر از من چیزی‌خواهد آن را برو حرام کنم، و اگر ندا کند مرا نشنوم ندای او را، و اگر بخواند مرا و دعا کند مستجاب نکنم دعای او را، و اگر امیدوار شود به من ناامید گردانم او را، و این جزای اوست از من، و نیستم من ظلم کننده بر بندگان. پس برخاست جابر بن عبدالله انصاری و گفت: ای رسول خدا چه کسانند امامان از فرزندان علی بن ابی طالب؟ پیغمبر - صلی الله علیه و آله - فرمود که: حسن و حسین اند دو سید و سرور و بهترین جوانان اهل بهشت، بعد از ایشان سید و سرور عبادت کنندگان در زمان خود علی بن الحسین، بعد از او باقر محمد بن علی، و [ صفحه 42] زود باشد که دریابی تو او را ای جابر، پس هرگاه که او را دریابی بخوان او را ازمن سلام، بعد ازو صادق جعفر بن محمد، بعد ازو کاظم موسی بن جعفر، بعد ازو رضاعلی بن موسی، بعد ازو تقی محمد بن علی، بعد ازو نقی علی بن محمد، بعد ازو زکی‌حسن بن علی، بعد ازو پسر او قائم به حق مهدی امت من، آنکه پرکند زمین را از عدل و داد همچنانکه پرشده باشد از جور و ظلم ای جابر ایشان خلیفه ها و اوصیاء و اولاد و عترت منند، هر که اطاعت نماید ایشان را مرا اطاعت نموده، و هر که نافرمانی ایشان نماید حکم آن دارد که نافرمانی من کرده و به من عاصی شده، و هر که انکار کند ایشان را یا انکار نماید یکی از ایشان را به تحقیق که انکار من کرده، به سبب ایشان نگاه می دارد خدای تعالی آسمان را که واقع نشود و نیفتد بر زمین مگر به اذن او، و همچنین به سبب ایشان نگاه می دارد زمین را از آنکه بجنباند اهلش را. این حدیث را شیخ ابو محمد بن شاذان - علیه الرحمه - به سند صحیح از حضرت امام جعفر روایت کرده، و از جمله نصوص الله بر امامت ائمه اثنی عشر - علیهم السلام -شمرده. فائده جلیله از آخر این حدیث مستفاد می گردد که: درین زمان آسمان به سبب وجود فائض الجود حضرت صاحب الزمان - علیه السلام - برپاست، و زمین به برکت آن حضرت ثابت و قائم و برجاست، و اگر یکی از ناصبیان درین معنی با اهل حق از در مناقشه درآید و با طایفه ناجیه مکابره نماید با چندین حدیث که در کتب معتبره اهل خلاف ثبت است و ازطرق ایشان مرویست چه خواهد کرد؟ که از همه آن احادیث مستفاد می شود که بقای این‌جهان باز بسته است به بقای حضرت صاحب الزمان - علیه صلوات الله الملک المنان - بعضی از آن بعد ازین در اواخر این اربعین مذکور گردد ان شاء الله تعالی. و السلام علی من اتبع الهدی. [ صفحه 43]

الحدیث 04

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه