حضرت امام مهدی علیه السلام صفحه 1

صفحه 1

طلیعه

بعد از ذکر در زبور نوشتیم که بندگان شایسته ما وارث زمین خواهند شد. (سوره انبیاء آیه 105) روزی از ورای قرون از ستیغ کوهی استواری یافته از صبر، بر اسب راهواری از عزم و اراده بر عرصه و میدان عدل پای می نهی، و می دانیم که شمشیرت در دست نیایشگر و آسمانیت برای فرونشاندن شعله خشم نامردان، می خروشد، و برای هدایت و راهنمایی انسانها، قرآن، کلام خدای در دست تو می درخشد و برق شمشیر تو چون شهاب درخشانی، تیره ترین شب زمان و تاریخ بشریت را نور می بخشد. ای مهدی و ای جاودانه تاریخ بشر! ظهور کن. تا شکوفه های بهارین فصول، لبخند به روی تو زنند. بیا! تا جامهای خونرنگ

آلاله ها - به یاد تو تبسم کنند، و قمریان خوش [ صفحه 6] الحان برای تو نغمه و آواز سر دهند و سبزه زاران به خاطر تو - دشتها را طراوت بخشند. ای پیام آور قرآن خدا! قامت بلند راستین تو، در این دنیای هراس انگیز، قد ناراستیها را برافرازد. چرا که عمامه جدت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - بر سر تو و پیراهن رسول خدا بر تن تو و پای افزار پیامبر الهی بر پای تو است. و نیز قرآن، آن نازل الهی بر رسولش، در سینه تو خواهد بود. تو برای گسترش نظم و فرو ریختن جهل و بی خبری، شمشیر علی - علیه السلام - را در دست داری، دعای زهرای مرضیه و صبر و بردباری امام حسن - علیه السلام - و شجاعت بی نظیر امام حسین - علیه السلام - و عبادت بی مانند سید ساجدین حضرت زین العابدین - علیه السلام - و علم بی عدیل امام باقر - علیه السلام - و صدق و صفای امام صادق - علیه السلام - و فرونشاندن خشم آن امام کاظم - علیه السلام - و رضایت امام رضا - علیه السلام - و جود و بخشش امام جواد - علیه السلام - و هدایت و راهنمایی امام هادی - علیه السلام - و هیبت و شکوه امام حسن عسکری - علیه السلام - از آن توست. ای کسی که آیینه شفاف عبادت معصومین در پیشانی تو نمایان است. چرا که آنان در شب ستم ظالمان هر ایام، از بهار عدالت تو سخن راندند و نامت

را پنهان داشتند و به ظهورت زبان کرامت و نوید [ صفحه 7] گشودند و از شمشیر عدل تو فریاد روز قیامت بر کشیدند. ای مهدی! تو نمادی از آیینه تمام نمای نبوت و ولایت هستی و عدالت خواهی آنان در برق شمشیر تو درخشان خواهد شد. ظهور تو چون آدم، بنای آدمیت تازه ای را بنا خواهد کرد و هر سو بنگری تب تزویر و ریا بشکند و بمیرد. تو با کوله بار قرنها و سالها رنج و ستم بر پشت، خدای را می خوانی، و چون حضرت ابراهیم - علیه السلام - ندای توحید و وحدت سر خواهی داد، و بتهای همه تاریخ را فرو می پاشی. ای پناهگاه همه انسانهای تاریخ! ظهورت چون موسی بر فرعونیان ستمگر خواهد بود و بر طغیان همه طاغیان می تازد، و چون حضرت عیسی - علیه السلام - انسانیت مرده را زنده می سازد. مانند حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - این منجی عالم بشریت و آخرین رسول خدا، پیام فلاح و رستگاری جهانیان را ندا می دهی. ای آیینه دار نجابت رسول خدا! قیامت، به فرمان خدا هماهنگ قیام توست و قیام جهان را بر می انگیزد و ظهورت، - ای شکننده صف ستمگران! - مظهر دیانت است و دین را بر جهانیان و عدل را بر انسانها حکمفرما می سازد. با تو می گویم. ای که میراثدار همه پیامبران خدایی! عصای داد موسی - علیه السلام - را در مشت داری و نگین حضرت سلیمان را در [ صفحه 8] انگشت. و بار غم ایوب بر پشت. ای که

دیدگانت مثل حضرت نوح نبی در انتظار فرج نگران. و چونان حضرت یعقوب از فراق یوسفش اشک ریزان. ای صدای آزادگی و ای بلندای قامت کرامت انسانیت! ای کرنشگر بارگاه خدا! و ای منتظران را منتظر! بندگان صالح خدا در جستجوی زورق نجات اند. ای مهدی موعود - علیه السلام - تشنه کامان عدالت خدا را دریاب. بارالها! بر او درود فرست و دوریش را نزدیک گردان و وعده اش را برسان و به عهدش وفا فرما. ان شاء الله [ صفحه 9]

میلاد

حضرت مهدی - علیه السلام - دوازدهمین اختر تابناک و پیشوای آسمانی اسلام، در اوان سپیده دم نیمه شعبان، روز جمعه به سال (255) هجری قمری برابر با (868) میلادی در شهر سامرا در خانه امام یازدهم، حسن عسکری - علیه السلام - دیده به جهان گشود و دنیا را به نور و جمال مبارکش منور ساخت. پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری - علیه السلام - و مادر گرامی او نرجس که او را سوسن و صیقل نیز نامیده اند. نرجس دختر یوشعا پسر قیصر روم از نسل شمعون یکی از حواریون مسیح - علیه السلام - می باشد. نرجس چنان با فضیلت و بزرگوار بوده که حکیمه، خواهر حضرت امام هادی که بانویی با شخصیت از خانواده امامت است، او را سیده خود و خانواده اش می نامید. تا جایی که خویش را خدمتگزار او به حساب می آورد. [1] . [ صفحه 10] هنگامی که نرجس در روم یعنی موطن خود زندگی می کرد خوابهای شگفت انگیز و حیرت آوری می دید. یک بار حضرت محمد، پیامبر بزرگوار

اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم - و حضرت عیسای مسیح - علیه السلام - را به خواب دید که او را به عقد و ازدواج امام حسن عسکری - علیه السلام - در آورده اند. و او در خواب دیگری که بس حیرت انگیز بود، دید که بنا به دعوت حضرت فاطمه - علیها السلام - مسلمان شده، اما ایمان آوردن خود را از اطرافیان و خانواده خویش پنهان می دارد. سرانجام میان مسلمانان و قیصر روم، جنگ و ستیز و مبارزه درگرفت و قیصر خود به همراه لشکر و سربازان خویش روانه جبهه های جنگ برای مقابله با سپاه مسلمانان شد. نرجس در خواب دستور گرفت که ناشناس و به طور پنهانی، همراه کنیزان و خدمتکاران به دنبال لشکری که به سوی جنگ و مبارزه می روند حرکت کند، و او این دستور را عمل کرد. مسلمانان آنان را با تعدادی از پیشروان سپاه، اسیر خود ساختند. مسلمانان بدون آن که بفهمند نرجس از خانواده قیصر روم است، او را نیز همراه با دیگر اسیران به بغداد مرکز حکومت بردند. این حادثه تقریبا مصادف با اواخر دوران امامت حضرت امام هادی - علیه السلام - روی داده است. کارگزار امام هادی - علیه السلام - نامه ای را که - آن حضرت به زبان رومی نوشته بودند. - به دستور آن بزرگوار در شهر بغداد به نرجس [ صفحه 11] رساند. سپس او را از برده فروش خریداری کرد و حضرت نرجس را به شهر سامرا، نزد حضرت امام هادی - علیه السلام - برد. در این دیدار و ملاقات،

امام بزرگوار آنچه را نرجس در خوابهای خود دیده بود همه را یادآوری فرمود و مژده داد که همسر امام یازدهم خواهد شد، و صاحب فرزندی می شود که بر سراسر جهان مستولی و چیره خواهد گشت. فرزندی که زمین و جهان را از عدل و داد پر می سازد. سپس امام بزرگوار، نرجس را به حکیمه خاتون - خواهر خود که از زنان گرامی و بس ارجمند خاندان امامت بود. - سپرد تا آداب و شرایط اسلامی و احکام لازم را به او بیاموزد، و بعد از چندی نرجس به همسری امام حسن عسکری - علیه السلام - در آمد. [2] هر گاه حکیمه به خدمت حضرت امام حسن عسکری - علیه السلام - می رسید، دعا و نیایش به درگاه خداوندگار می کرد که حضرت حق به او فرزندی عطا فرماید. حکیمه می گوید: یک روز مطابق عادت همیشگی به دیدار امام حسن عسکری رفته بودم. به طور معمول دعا و نیایش قبلی را زمزمه کردم. آن بزرگوار فرمودند: ای عمه! آن فرزندی را که تو دعا می کنی خداوند به من عطا فرماید امشب در این خانه متولد خواهد شد و پای به عرصه جهان خواهد نهاد. حکیمه می گوید: نرجس نزد من آمد تا کفشم را در آورد. گفت: بانوی من کفش [ صفحه 12] خود را به من بده. گفتم: ای نرجس! تو بزرگ و بانوی من هستی. به خدا سوگند هرگز نخواهم گذاشت که کفشم را از پای در آوری و به من خدمت نمایی. من با نهایت اشتیاق دوست دارم که به تو خدمت کنم. در این هنگام

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه