پایان سلطه کفر، آغاز نفاق از دیدگاه قرآن و حدیث(تفسیر موضوعی المیزان) صفحه 63

مرتدين نامبرده قومي از منافقين بوده‌اند كه با كفار سر و سري داشته‌اند، و قرآن آن اسـرار را در اين‌جا حكايت كرده و مي‌فرمايد: - وَ اللّهُ يَعْلَمُ اِسْرارَهُمْ! (26 / محمد)

در آيـات بالا گفتگوي مرتدين را با كفار ذكـر فرموده است، كه گفتند:

- «ما در بعض امور از شما اطاعت مي‌كنيم،»

و بدين وسيله به ايشان وعده اطاعت مي‌دهند و از اين كه اطاعت خود را مقيد مي‌كنند به «برخي از امور» پيداست كه مردمي بوده‌اند كه نمي‌توانستند صريح و پوست كنده حرف بزنند، چون خود را در ظاهر به اطاعت مطلق از كفار در خطر مي‌ديدند، لذا به طور سري به كفار قول مي‌دهند كه در پاره‌اي از امور يعني تا آن حدي كه برايشان خطري نباشد، از آن‌ها اطاعت كنند، و آن گاه اين سر خود را مكتوم داشتـه و در انتظـار فرصت بهتري مي‌نشينند.

(136) پايان سلطه كفر، آغاز نفاق

اما اين‌كه اين‌افراد چه‌كساني بودندكه مرتدين به‌آنان وعده‌اطاعت مي‌دادند، برخي ازمفسرين گفته‌اندكه يهوديان‌بودند كه به منافقين از مسلمان وعده مي‌دادند و مي‌گفتند كه‌اگركفرخودراعلني‌كنيد ما ياري‌تان‌مي‌كنيم، ولي‌از ناحيه‌لفظ آيه دليلي‌نيست، لذا بايد بگوييم شايدقومي از منافقين بوده‌اند، نه يهود.

خـداي‌تعالي مي‌فرمايد:

- «چگونه است حالشان، وقتي كه ملائكه جانشان را مي‌گيرند، و به صورت و پشتشان مي‌كوبنــد؟ براي اين مي‌كوبنــد كه: همــواره دنبـال چيزي هستند كه خدا را به خشم مي‌آورد و از هرچه مايــه خشنـودي خداست، كراهت دارنــد. خدا هم اعمالشان را حبط و باطل مي‌كند!» (27 و 28/ محمد)

منافقين مرتد: رجعت به كفر بعد از ايمان (137)

فاش شدن اسرار بيماردلان