روایت حضور (متون ادبی ویژه فاطمه زهرا(س)، مهدی موعود(عج) و شهیدان ) صفحه 62

صفحه 62

است. مگر که خود جلوه کنی. ای تنها گل بی خار هستی، ای مهدی!

گفتم شبی به مهدی از تو نگاه خواهم

گفتا که من هم از تو، ترکِ گناه خواهم

ضریح نگاه

ضریح نگاه

بی تو، لبخند از لبانِ مردم این شهر گرفته شد. اصلاً لبخند در عشق آباد مهدی از جنسِ دلِ سوخته است. بی تو بهار از نگاهِ زمین دور است. بی تو، دفترِ شعرم از ترانه خزان، پر می شود. بی تو، دیگر به آفتاب اعتماد نیست. بی تو، ضریحِ نگاهم رنگ و بوی بهشت را ندارد و آسمانِ ترک خورده دلم همیشه ابری است. بی تو دیگر شوقِ آب و گِل را ندارم و در سکوتِ دیوار، محو می شوم. بی تو حتّی خورشید به اتاقِ کودکی ام سرنمی زند و دستان خسته مرا یاری نمی کند. بی تو حتّی زبانِ ثانیه ها لال است، گویی که سیبِ عشق به جای رسیدن، کال شده.

بی تو، چترِ محبّت از روی دل ها برداشته شده و مردم، سردی خود را به یکدیگر قرض می دهند. دیگر شور و نشاط و وجد و اشتیاق را در میان مردمانِ شهر پیدا نمی کنی. حتّی آینه ها هم با تمام صداقتشان به تو سلام نمی کنند، ولی می دانم که روزی از راه خواهی رسید و شکوفه های بهار، بار دیگر همه دفتر شعرم را پر خواهند کرد و زلال محبت، در تمام لحظه ها جاری خواهند شد. ای شکوه سبز بهار ایمان، ای مهدی!

در انتظار ظهور

در انتظار ظهور

کلید آشنایی ها به دستِ تو باز می شود و تو به خاطر انسان های بیگانه از خویش، در فاصله ها مانده ای. تو در انتظارِ ظهور، منتظرِ دست هایی بودی که تو را به نیایش بنشینند و از خدا بخواهند که تکیه بر دیوارِ کعبه دهی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه