نهم ربیع بیعتی دوباره با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صفحه 77

صفحه 77

غروب اسارت (واپسین لحظات زندگی امام حسن عسکری علیه السلام)

غروب اسارت (واپسین لحظات زندگی امام حسن عسکری علیه السلام) (1)

مهدی جان! در این واپسین لحظات زندگی، چگونه آغاز تو را مرور نکنم؟ و امر امامت را بر دوش تو کودک چند ساله ام بگذارم، حال آن که لحظه پر شکوه میلادت مقابل چشمانم می درخشد. هنگام تولّد تو، نوری از سر و رویت به اطراف آسمان می درخشید. مرغان سفیدی از آسمان فرود می آمدند و بال های خود را بر سر و روی بدن آسمانی ات می کشیدند و پرواز می کردند. خادمان خانه با حیرت شگفت آوری از این ماجرا سخن می گفتند. با تبسّمی مشتاقانه از راز این قصه پرده برداشتم: «آنها از فرشتگان آسمان ها بودند که در موقع ظهور این طفل، یاوران او خواهند بود. آنها آمده بودند تا به او تبرّک بجویند».

موعود من! امید اهل بیت! عالم اینک در انتظار تو نشسته است. تو را مهدی می خوانند؛ زیرا خداوند تو را به امر الهی خود هدایت نموده است.

آه! اینک پدر جوانت، در گوشه سامرّا سر به بالین شهادت می گذارد. شش سال از شهادت پدرم می گذرد. در این مدت بار دشوار امامت، بر دوش من که نه، در جان من حمل می شد. معتمد عباسی تا لحظه ای دیگر به خواسته بزرگ خود می رسد. سال های اسارت و غم، سال های غم و تنهایی، روزهای تنهایی و سکوت


1- محبوبه زارع.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه