فرهنگ موضوعی احادیث امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف صفحه 506

صفحه 506

به اهل مصر بگو:آیا به رسول خدا«صلی الله علیه وآله وسلم»با مشاهده ی ایشان ایمان آوردید؟

نصر[که نام همان ابو رجاء است]گوید:من نام پدرم را نمی دانستم،زیرا در مدائن به دنیا آمدم،و نوفلی مرا(که پدرم فوت کرده بود)به مصر برد و در آنجا بزرگ شدم.چون آن ندا را شنیدم،به سرعت برخاستم و نزد ابو غانم هم نرفتم، و رهسپار مصر گشتم.

[دیگر آنکه]دو تن از اهل مصر درباره ی دو فرزندشان نامه نوشتند،چنین پاسخ آمد:تو ای فلان! خداوند به تو پاداش دهد[و تسلیت گفتند]و برای دیگری دعا کردند،و پسر آن شخصی که او را تسلیت گفتند از دنیا رفت.»

همان/505 جریان علی بن احمد عقیقی را که وارد بغداد می شود و به خاطر زمینی که داشته نزد وزیر می رود ولی دست رد بر سینه اش می زند،چنین نقل می کند:«پس من بازگشتم که فرستاده ی حسین بن روح(که خدا از او خشنود باشد و او را خشنود گرداند)سراغ من آمد.من هم نزد او شِکوه کردم و او آن را به ایشان رسانید.پس با یکصد درهم،دستمال، مقداری حنوط و چند کفن آمد و گفت:مولایت سلام رسانده می فرماید:هنگامی که امری مهم برایت پیش آمد یا اندوهی تو را فرا گرفت،با این دستمال صورتت را مسح کن که از آن مولای توست.این درهم ها،حنوط و کفن ها را نیز بستان و بدان که حاجتت امشب برآورده می گردد.چون به مصر رسیدی محمد بن اسماعیل ده روز پیش از تو می میرد،و تو پس از او خواهی مرد و این کفن،حنوط و تجهیزت باشد...

سپس به مصر رفت و آن زمین را گرفت. محمد بن اسماعیل ده روز پیش از او از دنیا رفت و او هم بعد از او،و در همان کفن ها کفن شد.»

دشمنی کعب الاحبار با مصر و دروغ پردازی های وی درباره ی آن

کعب الاحبار فعالیت خود را در نشر دادن مدح شام،و مذمّت حجاز و مصر و عراق متمرکز کرد و سخنان او به دست شاگردانش به روایاتی نبوی مبدّل شد!

از آن جمله روایت عبدالله بن عمر است که از رسول خدا«صلی الله علیه وآله وسلم»چنین نقل می کند:«ابلیس وارد عراق شد و نیاز خود را از آن برآورده ساخت.سپس به شام رفت ولی او را راندند.آنگاه به

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه