حجت به چه معناست؟ صفحه 1

صفحه 1

پیش کش

جزای این اثر، بدرقه راه کسی باد که باحلم گران سنگش، بارهای سنگین جهالت و غفلت و عجولی ما را به دوش کشید، و ما را همراه با بیّنات و بصیرت تا دروازه های مدینة الرسول(صلی الله علیه وآله وسلم)راه برد، و با علی(علیه السلام)، دروازه بان آن شهر، آشنا نمود، و عشق او را در قلب مان شعلهور ساخت. در این سیر، به قدر خویش واقف شدیم، و ضرورت وجود حجّت خدا را، احساس کردیم، و همراه علی(علیه السلام)تاریخ را درنوردیم تا به آدم، اول حجّت خدا، و خاتم، آخرین رسول او، و بقیة الله الاعظم، آخرین حجّت خدا، شناخت پیدا کنیم و با آنها همراه شویم. حجّتش از او خشنود باد! که ما را از «عرفات» حق گذراند، آنگاه به حریم ها و ناموس های او در مشعر الحرام شعور یافتیم، و ما را در «منی» به درگیری با آرزوهایمان فراخواند، تا دشمن اصلی خود را در دو حوزه درونی و برونی «رمی» نمائیم، و آن طور که شیطان بزرگ را راندیم، شیاطین دیگر را از صحنه دلمان بزدائیم. با او به صفا رسیدیم و از او مروّت و مردانگی آموختیم. خداوند بر درجاتش بیفزاید و باران رضا و رضوانش را بر او جاری سازد و او را در زمره رجعت کنندگان در دولت کریمه قرار دهد. ع ـ فلسفیان طلیعه «یا صاحب الزمان أدرکنا» «حضرت مهدی(علیه السلام)» از نگاه «امیرالمؤمنین(علیه السلام)»، «نوید عدالت» از نگاه «شهید عدالت»، «عدل فراگیر» از نگاه «عدل در زنجیر»، «عدالت موعود» از نگاه «عدالت مظلوم» است. بررسی ابعاد مختلف شخصیّت «آخرین امام» از دیدگاه «اولین امام» بیانگر نوعی «یگانگی» و «پیوستگی» در «سلسله امامت» است که در سایه آن «بقای ولایت» به عنوان «استمرار رسالت» تضمین می شود، سمت و سوی توحیدی «جامعه» محفوظ می ماند; وتلاش ها، مجاهدت ها و پایمردی ها وشهادت طلبی های «پیروان ولایت» به ثمر می نشیند. تأکید بر «حجة اللّه» بودن امام زمان(علیه السلام) ـ با تکیه بر سنّت تغییر ناپذیر الهی در اقامه حجّت ـ نوعی «مسئولیت آفرینی» برای مردم در قبال اوست. مسئولیّتی که آنان را در پیروی از او تجهیز می کند و نسبت به «اطاعت پذیری» و «فرمانبری» از او برمی انگیزاند. «ثمره حجّت بودن امام زمان(علیه السلام)» تنها در قیامت و در پیشگاه میزان عدل الهی ظهور و بروز نمی یابد، بلکه «عرصه زندگی» و حیات فردی واجتماعی نیز جلوه گاه آثار و ثمرات این حجیّت است. با «نگاه به حجّت» است که «حقّ» تشخیص داده می شود و انسان در «موضعگیری» خود از اشتباه مصون می ماند. با «تأسّی به حجّت» است که «رفتار» مؤمن تصحیح می شود و لغزش وانحراف برایش پیش نمی آید. با «فرمانپذیری از حجّت» است که شیعه از فتنه ها به سلامت می رهد، ونیک فرجامی دنیا و سعادت آخرتش ضمانت می شود. مولا علی(علیه السلام) با تأکید بر «ضرورت وجود حجّت» در بین همه انسان ها، در همه جای زمین، همیشگی بودن و استمرار وجود او را خاطر نشان می سازد; و با چنین تصویری، نقش حضرت مهدی(علیه السلام) را به عنوان «آخرین حجّت الهی» حیاتی تر و برجسته تر می نمایاند. تقسیم بندی «حجّت قیام کننده به امر الهی» به دو گونه «حجّت ظاهر و آشکار» و «حجّت نهان شده مستور» که تأکیدی بر عدم تفاوت آن دو نیز به شمار می آید، علاوه بر ابعاد کلامی، نوعی پاسخگویی به پرسش هایی است که در زمانه غیبت نسبت به چگونگی بهره وری از امام زمان(علیه السلام) پدید می آید. «تأثیرات تکوینی» وجود حجّت به ظهور و غیبت او بستگی ندارد، چنانکه تأثیر «هدایت تشریعی» و «راهبری های عملی» او با نهانزیستی ظاهری او تقلیل نمی پذیرد. امام غایب نیز همچون امام ظاهری که در گوشه ای از دنیا اقامت گزیده و عملاً دور از دسترس اکثر ارادتمندان و پیروان خویش است، می تواند با فرمایشات و توجیهات، و با نظارت پیدا و نهان، وبا بهره گیری از نمایندگان و عاملان خود، در «اداره جامعه» مؤثر باشد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه و سایر فرمایشات گهربار و معجزه آمیز خویش تنها به ذکر «ابعاد وجودی امام زمان(علیه السلام)» و حتّی صفات و خصوصیّات شخصی آن بزرگوار اکتفا نکرده، بلکه به «ویژگی های دوران غیبت» نیز اشاره فرموده است. بر شمردن این ویژگی ها ـ تحت عنوان ملاحم ـ نوعی «آماده سازی مردم» برای پذیرش شرایط سختی است که در اثر دوری از امام معصوم(علیه السلام) پیش می آید. چنانکه نوعی آگاهی بخشی نسبت به چگونگی مقابله با «عوامل استمرار غیبت» نیز به شمار می آید. بررسی «صفات منتظران»، از سویی آموزش «کیفیّت انتظار حقیقی» است، و از دیگر سو «معیاری» برای تشخیص «منتظران حقیقی» از «مدعیّان فرصت طلب» است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) با بر شمردن این صفات، در حقیقت «انتظار» را معنی می کند، وراه وصول به «درجات پر ارج منتظران» را تبیین می فرماید. «نگاهی به پیامدهای ظهور» در کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حقیقت نوعی ترجمان آیات شریفه قرآن درباره «غلبه نهایی حق» و «امامت مستضعفان» و «وراثت صالحان» در زمین است. زمانی که همه آراء و نظرات، رنگ وبوی «قرآن» می گیرد و شمیم عطرآگین «توحید» سراسر گیتی را آکنده می سازد. * * * کتابی که پیش رو دارید ثمره تلاشی مختصر برای نمایاندن چهره پرنور امام زمان(علیه السلام) از لابلای سخنان نورانی مولای متقیّان(علیه السلام) است. تحقیقی در واژگان حجیّت و حجّت، مقدمه ای برای بررسی مقام و موقعیّت ویژه حجّت باقیه الهی، حضرت بقیة اللّه «عجل اللّه تعالی فرجه الشریف» وبرشماری ویژگی های اخلاقی ورفتاری او از نگاه امیرالمؤمنین(علیه السلام)است، چنانکه ذکر ویژگی های غیبت، ابعاد انتظار، صفات منتظران، نشانه های ظهور و پیامدهای ظهور با بهره گیری از کلام آن بزرگوار، مقدّمه ای برای شناخت آثار و برکات وجودی امام زمان(علیه السلام) در تحقق وعده های الهی نسبت به حفظ وحمایت از دین و حاکمیت بخشیدن به قرآن و ولایت، وجهان گیر وجاودانه شدن حکومت توحید است. واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران با تقدیم این اثر به ساحت مقدّس ولیّ عصر«عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف» توفیقات روز افزون همه ارادتمندان و منتظران حضرتش را در پیروی از آن بزرگوار آرزو دارد. شیعته و انصاره و اعوانه. واحد تحقیقات مسجد مقدّس جمکران ـ قم زمستان 1378

پیش درآمد

تاریخ گواه صادقی بر این حقیقت است که آدمی از دیروزش گذشته است و از امروز و حالش نیز می گذرد و به آینده اش می اندیشد و دغدغه آن را دارد; و ذهن موّاجش با طوفان پرسش های بنیادی درباره آینده درگیر است. انسان به کجا رهسپار است؟ آینده او را چه کسی رقم می زند؟ جوامع، ملتها و تمدنها در آینده چه سرنوشتی پیدا می کنند؟ آیا همدیگر را نابود می کنند؟ آیا قدرت و ملت و تمدنی غالب می شود و همه را تحت سیطره خود به زنجیر می کشد؟ آن تمدن پیروز کدام تمدن است؟ آیا همه در صلح و صفا در کنار هم زندگی می کنند؟ سرعت پیشرفت علم و تکنولوژی و مدرنیته و پست مدرنیته، بشر را به کدام سو می کشاند؟ اینها پرسش هایی است که انسانِ در اوجِ رفاهِ امروز را، در بن بست درّه فردا گرفتار نموده است، و این پرسش ها است که پرداختن به آنها و بحث از آنها و پاسخ به آنها، در قالب تئوری ها و فرضیه های متعدد و متفاوت و گاهی متناقض، پر رونق ترین و جذّاب ترین مباحث انسانِ امروز را، به خود اختصاص داده است، و اینکه سال دو هزار و یک، سال گفتگوی تمدن ها نامیده می شود به انگیزه خروج از این بن بست و جواب به این پرسش ها است، تا شاید این دریای مواج و طوفانی فروکش کند و آدمی با اطمینان به آینده، خواب خوشی در امروزش داشته باشد. به حق عصر جدید، عصر انتظار است و همه انسان ها در مواقف و مشاهد گوناگون از مناظر متفاوتی با دو انگیزه مختلف، به آینده بشریّت چشم دوخته اند; کسانی که در انتظار آینده بهتر با رهایی از وضع موجود هستند، و آنان که در این انتظار، تثبیتِ وضعِ موجود را خواهانند. به طور مشخص نظریه ها و فرضیه هایی را که در پی پاسخگویی به انتظارِ انسانِ عصرِ انتظار هستند، می توان اینگونه برشمرد: 1 ـ نظریه کمونیسم یا کمون نهایی: این نظریه که کارل مارکس آن را ارائه کرده، بر اساس جبر تاریخ و تحوّل در ابزارِ تولید و مناسبات تولیدی، مراحل تاریخ بشریت را به پنج دوره تقسیم می کند. 1 ـ کمون اولیه و دوره اشتراک اولیه 2 ـ دوره برده داری 3 ـ دوره فئودالیسم 4 ـ دوره سرمایه داری 5 ـ دوره سوسیالیسم دوره کمونیسم و کمون نهایی هنگامی است که انسان با نفی هر طبقه بندی و تغایری و با اشتراک مالکیت در ابزار تولید، تاریخ خود را به پایان بَرَد، و آن مرحله، دوره رهایی از هر تبعیض و ظلم و ستمی خواهد بود و برابری و برادری و عدالت با نفی مالکیت خصوصی و تبدیل «مَن ها» به «ما» گسترده و فراگیر می شود. 2 ـ حاکمیت دموکراسی لیبرال: با شکست کمونیسم در تئوری و عمل، این نظریه مطرح شده که پایان تاریخ را کمون نهایی مارکس تشکیل نمی دهد، بلکه آن پایگاه تاریخی که بشر به آن خواهد رسید در همین نظام دمکراسی لیبرال غرب تبلور یافته است، و هیچ دگرگونی تاریخی پیش رونده دیگری امکان وقوع ندارد.( [1] ) 3 ـ نظریه برخورد و رویارویی تمدنّها و پیروزی تمدن دموکراسی لیبرال غرب یا همزیستی مسالمت آمیز تمدّنها. این دو نظریه (2 و 3) وعده ای است به حفظ وضع موجود در جهان غرب و فراگیری آن در سطح همه انسانها.( [2] ) 4 ـ موج سوم: نظریه ای است که توسط «الوین تافلر» در دهه اخیر مطرح شده است. او معتقد است که بشریت از موج اول ـ یعنی نظام کشاورزی ـ عبور کرده است و از موج دوم یعنی نظام صنعتی در حال عبور می باشد، و آینده بشریت را موج سوم تشکیل می دهد که در آن نظام فراصنعتی و حاکمیت الکترونیک، همه محصولات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و خانوادگیِ جامعه صنعتی را فرو می ریزد، و توده ها را از بن بست جنگ و فقر و نابودی محیط زیست و از هم پاشیدگی خانواده ها در تمدن صنعتی رهایی می دهد. تافلر در پایان نامه تخیّلی، خطاب به بنیان گذاران جامعه صنعتی چنین می نویسد: «... اما اکنون مرگ این نظام فرا رسیده و باید جای خود را به نظامی نوین بدهد»( [3] ). 5 ـ نظریه ادیان: ادیان به طور مشترک بشریت را به ظهور مصلحی که انسان را از وضع موجود رهایی دهد، بشارت می دهند، هرچند در شخص و شخصیت او اختلاف نظر دارند. آنچه مشترک بین این نظریه های متفاوت و متعارض ـ اعم از نظریه های به ظاهر علمی و نظریه های دینی ـ می باشد، این است که همه معتقد و معترف به جهت دار بودن تاریخ بشری هستند واینکه همه انسانها به سوی آینده و پایان تاریخ خویش در حرکتند.( [4] ) آنچه در این نوشتار آمده، گوشه ای از تبیین نظریه اسلام به خصوص شیعه، در پاسخ به این انتظار از نگاه حضرت علی (علیه السلام)است، امیرالمؤمنین (علیه السلام)انسانی است که در همه دلها علو دارد و عظمت او و نگاهش محدود به فرقه و مذهب و دین خاصّی نیست، چنان که شافعی ـ رئیس یک فرقه از اهل سنّت ـ می گوید: ومات الشّافعی لیس یدری***علیّ ربّه ام ربّه الله و جرجی زیدان مسیحی، او را «صوت العدالة الانسانیة» می نامد و... ، و در اعتقاد ما هستی به نگاه او پابرجاست، و آنچه در شعر ناید، وصف اوست. توجه به این انتظار یکی از محوری ترین مباحث نهج البلاغه است که علی(علیه السلام) به هر بهانه ای به آن می پردازد ; چه در طرح مسأله به عنوان یک نیاز و چه در پاسخ مسأله جهت هدایت به آن. زیرا امیرالمؤمنین(علیه السلام) تداوم صراط مستقیم رسولان و پیامبران الهی است، و به تعبیر قرآن کریم «لسان صدق» پدر انبیاء، ابراهیم است که اصلی ترین مسئولیتش نشان دادن آینده این صراط و راه مستقیم است، تا انسان ها در بیراهه ها و بن بست ها و محدودیت ها خود را «گُم» نکنند و در جهالت و ضلالت و ظلمت اسیر و سرگردان نشوند و در برابر آینده ای که فردا از راه می رسد «حجّت» را بر خود تمام ببینند. این رسالتِ حضرت علی(علیه السلام) است تا نهضت انبیاء عقیم نماند و توده ها در برابر آفریدگار خویش عذری و حجّتی و توجیهی نداشته باشند: (لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ)( [5] ). امیرالمؤمنین(علیه السلام) باید به توده ها بفهماند: 1 ـ نسل های آینده چون گذشتگان، نیازمند هادی و حجّت هستند. 2 ـ پروردگار انسان ها، هرگز آنها را بدون حجّت و هادی رها نمی کند. 3 ـ این سلسله هادیان و حجج الهی چه کسانی هستند؟ 4 ـ آخرین «هادی» و «حجّت» که آینده بشریت را رقم می زند، کیست؟ 5 ـ این آینده ای که همگان انتظار آن را دارند کِی سر می رسد و چگونه تاریخ کاروان بشری، پایان می پذیرد؟ ما نیز با الهام از کلام نورانی امام علی(علیه السلام)، تا آنجا که به میزان شکرمان و رفع حجاب های درونی توانسته ایم دلمان را با صیقل دادن و زنگار زدودن، پذیرای تابش نور آن کلام گردانیم، در حل این مسأله کوشیده ایم و «بضاعت مزجات» خود را بر عزیز مصر عرضه داشته ایم، تا از تصدّق و تفضّل و اکرام آن آسمان کرم، «کیل» و «ظرف» وجودمان را سرشار نماییم. این نوشته که حاصل این الهام و کرم و فضل است، در «یک مقدمه» و «سه فصل» شکل گرفته است. مقدمه، پیش درآمدی بر معنای لغوی و اصطلاحی حجّت و مقصود از آن است. در فصل اول به نیاز انسان به حجّت و به پیوستگی و استمرار حجّت های الهی بر اساس شواهد عقلی و نقلی، پرداخته شده و در پایان این فصل از خاتمیّت رسالت و فلسفه آن گفتگو شده است. در فصل دوم از حجّت های بعد از رسول خاتم، از ویژگی ها و صفات آنها، از ایل و تبار و عدد آنها، و از رسالت و مسئولیت آنها، سخن به میان آمده است. در فصل سوم از آخرین حجّت خداوند و از کسی که با او پایان تاریخ بشری رقم می خورَد و طومار هزاران ساله زندگی انسان در روی زمین بعد از او درهم پیچیده می شود، از ویژگی ها، یاران، زمینه ها، اقدامات، برخوردها و... او گفتگو می شود، تا با پایان این سه فصل «نیاز به حجّت و پیوستگی حجّت ها» و «حجّت های بعد از خاتم انبیاء» و «آخرین حجّت حق بر زمین»، قلم به کسانی سپرده شود که «درد دین» دارند و «سوز خدمت»، و «دغدغه آزادی بشریت»; و در «انتظار افق روشن آینده» و «طلوع صبح رهایی» لحظه ای درنگ ندارند و خود را در زمره کسانی می دانند که: «یوطّئون للمهدی سلطانه» این نوشته هرچند بر محور کلام قرآن ناطق، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیهما السلام) می چرخد، اما هرگز از قرآن صامت و ثقل اکبر بی نیاز نیست، آن طور که قرآن صامت بدون علی(علیه السلام) و ثقل اصغر، صامت است. به این جهت، در آغاز هر بحث، به این حبل و ریسمان چنگ زده ایم و از نور آن اقتباس نموده ایم، و در مواردی، برای اینکه بر قرآن ظلمی نکرده باشیم و شرمنده نگاه رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) نباشیم و برای توضیح و تبیین آیه، اشاره گذرایی به کل سوره نموده ایم و همین سِیر را در نهج البلاغه داشته ایم و بر خواننده است تا با این سِیر همراه شود و به مطالعه سوره یا خطبه بپردازد، آنگاه در آیه و عبارت مورد بحث، تأمل و دقت نماید تا از این خوان قرآن صامت و ناطق، همراه زیادی هدایت، سیراب برخیزد. اللّهمّ لیّن قلوبنا لولیّ امرک سید عبدالمجید فلسفیان تابستان 1378

پاورقی


[1] این نظریه توسط فرانسیس فوکو یاما ـ ژاپنی الاصل و مقیم امریکا ـ ابتدا در مقاله ای تحت عنوان «فرجام تاریخ» در مجله منافع ملی امریکا نگاشته شد و سپس در کتاب پایان تاریخ و آخرین انسان به طور مبسوط بیان شد. آن مقاله در مجله سیاست خارجی (شماره 2 و 3) ترجمه گردید و دکتر غنی نژاد کتاب مذکور را به صورت خلاصه و فشرده به فارسی برگردانده که در مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره 44 و 63، چاپ شده است. این نظریه ریشه در تفکّر هگل دارد که قائل به دوران تاریخی و در نهایت فرجام تاریخ برای بشر بود و مارکس تحت تأثیر همین نگاه، قائل به کمون نهایی در پایان تاریخ شد و اضمحلال نظریه مارکسیستی در حوزه فکر و عمل وبی رقیب ماندن دموکراسی لیبرال در صحنه بین المللی، فوکویاما را واداشت که بگوید: مارکس به بیراهه رفته وپایان تاریخ انسان را حکومت لیبرال دموکراسی تشکیل می دهد. ایشان ابتدا سؤالی را مطرح نموده ومی گوید: آیا در پایان قرن بیستم، سخن گفتن دوباره از نوعی تاریخ منسجم وجهت دار بشری که در نهایت بخش اعظم بشریت را به دموکراسی لیبرال رهنمود خواهد ساخت، معنایی دارد یا نه؟ در جواب می گوید: پاسخی که من به آن رسیده ام به دو دلیل جداگانه پاسخی مثبت است. یکی از این دو دلیل با اقتصاد ارتباط دارد و دیگری با آنچه پیکار برای شناسائی نامیده ام. توجه به علوم طبیعی جدید و تأثیر آن بر جوامع بشری وهمسان سازی جوامع، شروع خوبی برای نشان دادن تاریخ عام انسانهاست که در ابتدای قرن بیستم مطرح شده، لکن به جهت رویدادهای ناپسند این قرن پرونده آن بسته شد. البته هرچند علوم طبیعی نو، ما را به آستانه سرزمین موعود دموکراسی لیبرال هدایت می کند، ولی به این سرزمین نمی رساند. منطق علوم طبیعی جدید در واقع تفسیری اقتصادی از دگرگونی تاریخی است، دگرگونی که بر خلاف تفسیر مارکس به سرمایه داری می انجامد. امّا این دلیل به تنهایی کافی نیست، چرا که بشر تنها حیوان اقتصادی نیست تا به همین تفسیر اکتفا شود. بشر علاوه بر نیازهای مادی و حیوانی، خواهان شناخته شدن است و میل دارد به عنوان یک انسان با کرامت، شناخته شود. برای ارضای خواسته های مادی به تکنولوژی واقتصاد بازار آزاد نیاز دارد و برای رسیدن به شناسائی توسط دیگر انسان ها به آزادی نیاز دارد که هر دو در نظام دمکرات لیبرال تبلور یافته و هیچ آرایش دیگری از نهادهای اجتماعی نمی توانند به شکل بهتری این تمنا را پاسخ گویند. بنابراین هیچ دگرگونی تاریخی پیش رونده دیگری امکان وقوع ندارد. در نقد این نظریه باید گفت: هنوز آقای فوکویاما لذّت نظریه پایان تاریخ خود را نچشیده بود که حوادث خارجی آن را، در کامش تلخ نمودند ونظام تک قطبی و نظم نوین جهانی وحاکمیت دموکراسی لیبرال جای خود را به نظریه برخورد تمدّنها داد و جهان سال 2001 به استقبال گفتگوی تمدّنها و جهان چند صدایی شتافت وگفته شد که شکست کمونیسم به معنای پیروزی نظام غرب نیست. زیرا چه بسا این نظام با ظهور تمدّنهای دیگر و بحرانهای درونی خویش شاهد اضمحلال زودرس خود باشد. که آدمی تنها دو آرزوی مادی و آزادی ندارد تا باعث شود که گمشده خود را در نظام لیبرال دمکرات ببیند و به آن بسنده کند، عدالت، اخلاق، معنویت وامنیت روانی آرزوهای دیرینه همین انسان است که نظام دموکرات لیبرال نه تنها آنها را برآورده نساخته، بلکه خود تهدید کننده اصلی آنها می باشد. برخورد تمدّنها ناشی از رفتار و برخورد تحقیرآمیزی است که غرب با دیگران دارد ورفاه و آزادی که غرب منادی آن است تا جایی است که انسان غربی از او بهره مند شود وگر نه الجزایر، مصر، افغانستان، فلسطین، و... همه انسان هستند وخواستار آزادی و برابری و آنچه مانع رسیدن این جوامع به این آرمانهاست تمدّن غربی است. و مهمتر این که اقتصاد و بازار آزاد و رفاه مادیی مطلوب است که از یک طرف همه از امکانات برابر برخوردار باشند و از طرف دیگر مواد اولیه به وفور در اختیار همگان باشد واکنون که بر اثر رشد بی رویه جهان صنعتی و تخریب محیط زیست، ذخائر ارضی رو به اتمام می باشد، چه تضمینی است که انسان غربی فاقد اخلاق ومعنویت در شرایط بحران و فقدان منابع به مساوات وبرابری تن دهد آن طور که امروزه نیز حاضر به رعایت مساوات با جهان سوم در هیچ زمینه ای نیست. [2] ـ این نظریه را ساموئل هانتینگتون استاد کرسی حکومت و رئیس مؤسسه مطالعات استراتژیک دانشگاه هاروارد امریکا مطرح کرده، و در فصلنامه فارین ـ افرز (Foreign - Affairs) به چاپ رسیده است و در ماهنامه اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره 70 ـ 69، توسط آقای مجتبی امیری ترجمه شده است، که خلاصه نظریه فوق چنین است: ایشان در ابتدا بعد از نفی نظریه های دیگران درباره آینده جهان می گوید: بشر تاکنون دوره های مختلف درگیریها را به خود دیده است: دوره اول: جنگ پادشاهان ومستبدان جهت گسترش سرزمین تحت حکومت خود. دوره دوم: جنگ میان کشورها ـ ملتها که منجر به جنگ جهانی اول گردید. دوره سوم: جنگ میان ایدئولوژی ها، یعنی جنگ کمونیستها با لیبرال دمکراسی موسوم به جنگ سرد دو بلوک شرق و غرب. با شکست کمونیسم و فروپاشی شوروی جنگ سرد پایان یافت و اکنون سیاست جهانی به مرحله جدیدی وارد شده است ودوره چهارم تاریخ بشر آغاز می شود و فرضیه او این است که منبع اصلی برخورد در جهان نوین اساساً نه ایدئولوژی است ونه اقتصاد، بلکه شکافهای عمیق میان افراد بشر است وبرترین منبع برخورد، ماهیت فرهنگی خواهد داشت... و درگیری های اصلی در صحنه سیاست جهانی بین ملتها وگروهها با تمدنهای مختلف رخ خواهد داد و رویارویی تمدنها بر سیاست جهانی سایه خواهد افکند و خطوط گسل (مرزهای تلاقی بین تمدنها) میان تمدنها، در آینده خطوط نبرد خواهد بود. برخورد تمدنها آخرین مرحله از سیر تکاملی برخورد در جهان نو را تشکیل خواهد داد. در ادامه تمدن را تعریف و تمدنهای موجود را بر می شمارد، تمدن بالاترین گروه بندی فرهنگی مردم وگسترده ترین سطح هویّت فرهنگی است که انسانها از آن برخوردارند. «توین بی» جامعه شناس معروف، در کتاب بررسی تاریخ (21) تمدن را شناسائی کرده که(6) تمدّن از آنها در جهان معاصر موجودند. هویت تمدنی به طور روزافزون در آینده اهمیّت خواهد یافت و جهان تا اندازه زیادی بر اثر کنش و واکنش بین هفت یا هشت تمدّن بزرگ شکل خواهد گرفت که این تمدّنها عبارتند از: 1 ـ تمدن غربی 2 ـ تمدن کنفوسیوس 3 ـ تمدن ژاپنی 4 ـ تمدن اسلامی 5 ـ تمدّن هندو 6 ـ تمدّن اسلاوی ـ ارتدکسی 7 ـ تمدّن آمریکای لاتین 8 ـ احتمالاً تمدّن آفریقایی وجنگ جهانی بعدی در صورت وقوع، جنگی بین تمدّنها خواهد بود. و کانون درگیری در آینده بسیار نزدیک بین تمدّن غرب (تمدّن مسیحی) و تمدّن اسلامی ـ کنفوسیوسی (تمدّن چین) خواهد بود. در پایان مقاله می نویسد: در آینده قابل پیش بینی، هیچ تمدّن جهان شمولی وجود نخواهد داشت، بلکه دنیایی خواهد بود با تمدنهای گوناگون که هریک از آنها ناگزیر است همزیستی با دیگران را بیاموزد. این نظریه که حاوی توصیه های نویسنده به غرب جهت آمادگی برای برخورد با تمدنهای دیگر بالاخص با تمدّن اسلامی ـ کنفوسیوسی وحفظ برتری بر آنها و اتخاذ استراتژی هماهنگ است، در مواردی انتقادهای بسیار تندی را در جهان برانگیخته است که خلاصه تعدادی از این نقدها در شماره 74 ـ 73 مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی همراه با جواب نویسنده درج شده است. این نظریه با همه آثار مخرّبی که می تواند به جای بگذارد و عرصه را بر سایر انسانها در تمدّنهای دیگر تنگ نماید، نکات ارزنده ای را گوشزد می کند: الف: جهان آینده هرگز جهان تک قطبی وحاکمیت مطلق غرب نیست و نفس نظریه خط بطلانی بر نظریه دمکراسی لیبرال فوکویاما است. ب: دین و مذهب به عنوان یک عامل قوی و نیرومند در صحنه بین الملل ایفای نقش خواهد نمود وجهان رویکرد جدیدی به دین و مذهب خواهد داشت و جدایی دین از سیاست و عدم دخالت مذهب در حیات دنیوی انسانها، ممکن نخواهد بود. ج ـ انسانها در آینده هویت خویش را باز خواهند یافت واز یوغ سلطه غرب رهایی خواهند یافت. د ـ در نهایت غرب مجبور است تمدنهای دیگر را به رسمیت بشناسد و با آنها همزیستی مسالمت آمیزی داشته باشد وبا آنها به گفتگو بنشیند. البته به دو دلیل احتمال درگیری دو تمدّن مسیحی و اسلامی در آینده نزدیک بسیار کم است، زیرا از یک طرف مسیحیّت حامل تجربه جنگهای صلیبی است و حاضر به تکرار اشتباه خود نیست و از طرف دیگر توجه مسلمین به قرآن آنها را بر این نکته واقف می کند که دشمن اصلی آنها مسیحیّت نمی باشد و بحران آینده از درگیری جامعه فاقد تمدّن ـ یعنی صهیونیزم ـ با سایر تمدّنها بالاخص اسلام شکل می گیرد، همان کسانی که عامل بحران قرن بیستم بوده اند و نتوانستند از آوارگی رهایی یابند و برای خود منطقه امنی را ایجاد نمایند. [3] ـ موج سوم، الوین تافلر، ترجمه خوارزمی، ص 577، چ دوازدهم. [4] ـ ادیان ـ اعم از ابراهیمی و غیر ابراهیمی و بالاتر توحیدی و غیر توحیدی ـ پیروان خود را به آمدن مصلح جهانی در پایان تاریخ بشارت می دهند. بودائیان چشم به راه بودای پنجم نشسته اند، زرتشتیان سوشیانس را انتظار می کشند، یهودیان منتظر مسیع (ماشیع)، و مسیحیان منتظر برگشتن حضرت عیسی(علیه السلام) می باشند، وهندوها نیز از ظهور حاکم عادلی خبر می دهند. در کتاب مقدّس چنین آمده است: ونهالی از تنه یَسی (پدر داوود) بیرون آمده، شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت ـ یعنی روح حکمت وفهم و روح مشورت و قوّت و روح معرفت و ترس خداوند... ـ مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کرد... گرگ با بره سکونت خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید... جهان از معرفت خدا پر خواهد شد مثل آبهایی که دریاها را می پوشاند. «کتاب اشعیاء نبی: باب 11». و در انجیل نیز آمده: لهذا شما نیز حاضر باشید زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان می آید. «45 انجیل متی، باب 24» زیرا همچنانکه برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر می شود ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد. «27، همان باب 27» حضرت عیسی(علیه السلام) در انجیل به پسر انسان که کسی غیر از خود آن حضرت است، بشارت می دهد، هر آینه به شما می گویم که بعضی در اینجا حاضرند تا پسر انسان را نبینند در ملکوت خود می آید ذائقه موت را نخواهند چشید.«انجیل متی، ب 16/28». سفر دانیال واز این جمله استفاده می شود که آن فردی که نمی میرد تا پسر انسان را درک کند همان کس است که در اعتقاد ما خود حضرت عیسی(علیه السلام) است که با ظهور صاحب الامر«عج» در حضور او حاضر می شود و مسیحیت، عیسی را پسر انسان نمی دانند. [5] ـ سوره نساء، آیه 165.

معنای لغوی حجّت

معنای لغوی حجّت معنای لغوی حجّت قبل از ورود به بحث، لازم است معنای حجّت و انواع آن بررسی شود و حجّت خاصّی که مورد نظر است، بیان گردد. حجّت در لغت، از «حجّ» به معنای «قَصد» اخذ شده، و بر وزن فُعله، چون لُمعه و لُقمه می باشد و به معنای چیز مشخص و دارای حد و مرز است که برای اثبات مطلوب و بیان مقصود و دفع عُذر استفاده می شود. بنابر این «حجّت» هم حدود و ثغوری دارد و هم برای ارائه طریق روشن از آن استفاده می شود. حجّت همیشه دو طرف دارد; «له» و «علیه». دارنده حجّت برای اثبات مطلوب خود به چیزی چنگ می زند که برای مخاطب، از بین برنده عذر و علیه او خواهد بود. حجّت هم سو با کلماتی چون: دلیل و برهان است. «مَحجَّة» به راه روشن و مستقیمی می گویند که برای آن حجّت آورده شده، مطلوب و مقصودی است که برای رسیدن به آن از حجّت استمداد شده، تا آن ها که طالب راه هستند، از پرتو حجت، رسیدن را، و آن ها که پذیرای حجّت نیستند، تیه و سرگردانی را پاداش گیرند.

معنای اصطلاحی حجّت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه