غیبت، انتظار و حکومت‌ صفحه 1

صفحه 1

اشاره

این نوشتار که نگاهی کوتاه به برخی برداشت ها از واژگانی چون، غیبت انتظار، تقیه و اجتهاد، دارد؛ مباحثی هم چون دیدگاه برخی از دانشوران به این واژگان و نقد و بررسی و تحلیل چنین اندیشه های را در بر می گیرد. تأکید بیشتر ما به برداشت هایی است که در اندیشه عالمان دینی مورد نقد و کاوش قرار گرفته است. بنابراین اندیشه نفی حکومت اسلامی و بی تفاوتی نسبت به آن در سایه برداشتی ویژه از این واژگان نقد و بررسی می شود.

تأ‌ثیر تلقی امامت در زمان غیبت بر نفی حکومت اسلامی‌

برخی تصور کرده‌اند که وظیفهِ شیعیان در عصر غیبت امام زمان (عج)، ضعف و سستی در امور، بی‌تفاوتی در برابر مفاسد اجتماعی، واگذار کردن همه چیز به امید آینده و اصلاح امور را به عهدهِ امام زمان (ع) گذاردن است. [1] .نویسنده‌ای با استفاده از دیدگاه وبر دربارهِ‌انگیزه‌های دینی و تأ‌ثیر گرایش‌ها و باورهای دینی شیعیان بر نگرش‌های سیاسی متفکران شیعه مذهب، چنین می‌گوید:این گونه باورها عبارتند از:باورهایی که موجب بروز انگیزه موافقت و همراهی با اقتدار حاکمان می‌گردد؛ باورهایی که باعث تشدید تمایلات ستیزه جویانه و مخالفت با ساخت سیاسی مستقر، به منظور از میان برداشتن نظم هنجاری حاکم می‌گردد؛ باورهایی که بی‌تفاوتی و کناره‌گیری سیاسی را تقویت می‌کند. [2] .از نظر وی، شیعه با یک ارزیابی منفی از شرایط، عملاً خود را از حوزهِ اقتدار سیاسی حاکم کنار می‌کشد. [3] .بر اساس چنین دیدگاهی، در زمانی که امام معصوم (ع) در جامعه حضور فیزیکی ندارد، تشکیل حکومت وظیفه دیگران نیست و حتی انجام آن مشروعیت ندارد. در این زمان، وظیفه همه رها کردن چنین اموری و واگذار کردن آن به حضور امام (ع) است. در این اندیشه، به کارگیری و به پاداشتن حکومت در عصر غیبت، وظیفهِ مسلمانان نیست؛ زیرا ظرف انجام چنین عملی آماده نیست؛ یعنی شرایط غیبت خود کناره‌جویی از سیاست و حکومت را ایجاب می‌کند. چه این که اگر ظرف زمان آماده بود، حضرت بقیه اللّه (عج) خود ظهور می‌کرد و گواه عدم مشروعیت به پاداشتن حکومت اسلامی، ادلهِ نفی جهاد در عصر غیبت است. [4] .آن چه در این گفتار به عنوان دلیل کناره‌گیری از حکومت تبیین می‌شود، این است که نفس غیبت امام، نشانهِ این است که پیاده کردن احکام اسلامی ممکن نیست و تلاش در این زمینه نیز وجوبی ندارد؛ زیرا اگر ممکن و واجب بود، بهترین فرد برای به پاداشتن حکومت اسلامی، امام زمان بود. اکنون که ظرف زمان گنجایش چنین وضعیتی را ندارد، انجام چنین کاری وظیفه خود امام هم نیست؛ چرا که این خود یکی از سبب‌های مهم غیبت امام عصر (ع) است. [5] .

امامت و غیبت‌

با توجه به این که ادلهِ امامت همهِ زمان‌ها را در بر می‌گیرد، این پرسش پیش می‌آید که چگونه مردم در عصر غیبت از چنین لطفی محروم هستند؟ و اشکال می‌شود که آن چه لطف است، محقق نشده است و در امر تحقق یافته لطفی نیست. [6] .متکلمان شیعی به این پرسش چنین پاسخ داده‌اند که با توجه به برهان لطف، تعیین امام معصوم بر خداوند متعال واجب است و امام نیز با داشتن صفات ویژه‌ای موضوع پذیرش این مقام عالی است. این دو امر در زمان غیبت نیز محقق است؛ تنها آن چه که انجام نگرفته است، وظیفه‌ای است که بر دوش مردم گذاشته شده و آنان باید با اطاعت و تسلیم در مقابل امام و اسلام، زمینهِ تصرف امام را در حکومت فراهم سازند. عصیان مردم در برابر امام زمینه آزار و قتل او را فراهم می‌سازد. بنابراین، مردم خود سبب محرومیت از چنین لطفی هستند.در سخن جامع خواجه نصیرالدین طوسی این گونه می‌یابیم: «وجوده لطف، تصرفه لطف آخر و عدمه منا». [7] .این گفتار پیش زمینه‌ای برای این سخن است که تشکیل حکومت اسلامی و جان فشانی برای آن، وظیفه مردمان نیست؛ زیرامحروم بودن آنان از حکومت امام معصوم و برکات آن نتیجهِ تبعیت نکردن آنان از امام و دستورات الهی است. بنابراین، همان گونه که وجود او در پس پردهِ غیبت پنهان است حکومت و برکات دیگر امام نیز پنهان خواهد بود.این نکته در سخنان شیخ انصاری مورد توجه قرار گرفته است؛ تا آن جا که وی می‌گوید:محروم بودن از امام، همانند محرومیت از سایر برکاتی است که به خاطر فقدان آن حضرت از آن‌ها بی‌بهره گشته‌ایم. [8] .نویسندهِ کتاب «اندیشهِ سیاسی شیعی در گذر زمان» در ریشه یابی شکل‌گیری نظریهِ نفی مشروعیت هر گونه رهبری در زمان غیبت، چنین می‌گوید:در عصر غیبت، ولایت امام ملغی، متوقف یا منقطع نمی‌شود، بلکه به صورت پیچیده‌ای به حال تعلیق درمی‌آید. بر اساس اعتقاد شیعیان، مبنی بر تداوم ولایت امام، در زمان غیبت، ولایت آنان منقطع نمی‌شود، بلکه فقط به حالت تعلیق درمی‌آید که در صورت عدم وجودچنین تعلیقی، می‌توان تصور کرد که شیعه در موقعیتی نظیر اهل تسنن بعد از رحلت پیامبر (ص) قرار می‌گرفت. به دلیل تلقی خاص شیعه از امامت، تعلیق ولایت نتایج گسترده‌ای را به وجود می‌آورد؛ درنتیجه غیبت به تعیین کننده‌ترین عنصر در شکل‌گیری اندیشه و عمل سیاسی شیعیان تبدیل می‌گردد. [9] .وی سپس به آثار و پیامدهای سیاسی اندیشهِ غیبت می‌پردازد و می‌گوید اولین نتیجه مهم تعلیق ولایت، نفی مشروعیت هرگونه رهبری در عصر غیبت است. زیرا رهبری به امامی تعلق دارد که زنده و ناظر بر کار جهان و پیروان خویش است و هر زمان هم که مناسب بداند ظاهر می‌شود و رهبری مسلمانان را بدست می‌گیرد. بنابراین، با وجود چنین «حاضر غایب» هیچ کس نمی‌تواند با مشروعیت، رهبری سیاسی را در قبضهِ خود بگیرد، در نتیجه طرز تلقی خاص از امامت و غیبت، جامعه شیعه را دچار نوعی انفعال سیاسی از نظر عملی و سیاست‌زدایی به لحاظ نظری کرد و به همین دلیل فقه شیعه نیز از تأ‌سیس یک دولت شرعی در عصر غیبت سخن نمی‌گفت و در این زمینه سیاست خاموشی و تطبیق خود با شرایط را پیش گرفت. [10] .بر اساس این دیدگاه، رهبری جامعه تنها از آن امامی است که اکنون وجود ظاهری ندارد و با غیبتش، محرومیت او از حکومت نیز، برای جامعه امری طبیعی است.

انتظار

به رغم روشنی معنای کلی انتظار؛ یعنی چشم‌داشت همیشگی به این که وعدهِ بزرگ الهی روی دهد و روزی فرا رسد که بشر در سایهِ عدالت کامل به رهبری حضرت مهدی (عج) زندگی کند، [11] برداشت‌های گوناگونی از آن ارایه شده است که دو برداشت عمده عبارت است از:1. انتظار به معنای قیام و انقلاب علیه دولت‌های ظالم و غاصب و مبارزه با فساد و تباهی برای زمینه‌سازی ظهور امام زمان (ع) و شکل دهی به حرکت اصلاحی و سازنده است.2. انتظار به مفهوم انزوا، بی‌تفاوتی و بی‌اعتنایی نسبت به حکومت‌های نامشروع و بی‌توجهی نسبت به اصلاح جامعه است.شجاعی زند در این باره می‌نویسد:پارسایان شیعی، با الهام از فلسفهِ انتظار، همواره در جست و جوی کسی بوده‌اند که‌جامع شرایط نیابت باشد و سلطنت آسمانی را در زمین مستقر سازد وبه شرارت‌ها پایان دهد.چون جمع چنین شرایطی در شخص واحد، به آسانی میّسر نیست و یا در صورت تحقق، موانع زیادی در راه تشکیل دولت صالح وجود دارد، شیعه با یک ارزیابی منفی از شرایط عملاً خود را از حوزهِ اقتدار سیاسی حاکم کنار کشید، ولی به لحاظ نظری هم چنان بر همراهی دین و دولت مصّر بود. انعزال و انقطاع از اقتدار سیاسی جامعه، در عمل دو صورت متفاوت پیدا کرد:1 - کناره‌جویی پارسایانه و بی‌تفاوتی نسبت به تحولات سیاسی پیرامون 2 - تلاش فعالانه برای تصاحب‌کردن یا منقاد ساختن قدرت سیاسی حاکم جهت رعایت اصول و مقررات شریعت. [12] .بنابراین، نتیجهِ پایبندی به این برداشت از مسئلهِ «انتظار» توقف هرگونه اقدامی در جهت ایجاد دولت شیعی و اجرای حدود و قوانین اسلامی است و این که در شرایط موجود به دلیل ظلم و ستم غاصبان و تخویف امام معصوم (ع)، زمینه تشکیل حکومت اسلامی به رهبری امام از بین رفته است و تا فراهم آمدن شرایط مطلوب، چنین امری به تأ‌خیر خواهد افتاد که مسئولیت آن با ستمگران و غاصبان منصب امامت خواهد بود. [13] .شهید مطهری نیز به اختلاف برداشت‌ها در این زمینه توجه کرده و آن‌ها را به دو گروه سازنده و ویرانگر تقسیم می‌کند:انتظار فرج دوگونه است: (یکی) انتظاری (که) سازنده است، تحرک بخش است، تعهّدآور است، عبادت است، بلکه با فضیلت‌ترین عبادت است. و (دیگری) انتظاری که ویرانگر است، بازدارنده است، فلج کننده است و نوعی اباحی‌گری محسوب می‌شود.انتظار ویرانگر؛ برداشت قشری از مردم، از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود، این است که صرفاً ماهیت انفجاری دارد و فقط و فقط، از گسترش و اشاعه و رواج ظلم‌ها، تبعیض‌ها، اختناق‌ها، حق‌کشی‌ها و تباهی‌ها ناشی می‌شود. [14] .این برداشت قشری از مفهوم انتظار سبب شده است که عده‌ای در لزوم تشکیل حکومت اسلامی و انقلاب علیه ستمگران تردید کنند و بگویند که برای تشکیل حکومت اسلامی باید به انتظار فرج صاحب آن بود. شاید در راستای چنین نگرش‌هایی بوده است که برخی از فقیهان نخستین قرون پس از غیبت، به دفن سهم امام از خمس و مانند آن فتوا دادند. آنان بر این عقیده بودند که آن حضرت پس از ظهور و قیام این اموال را برای اصلاح جامعه اسلامی مصرف می‌کند. [15] .

تقیه زمانیه‌

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه