- چهل حدیث پیرامون نور یزدان 1
- مطلع نور 4
- گزارش نور 11
- سرگذشت حیرت انگیز نرجس خاتون 14
- رؤیائی سرنوشت ساز 16
- دختر قیصر در دودمان پیمبر 19
- چند نکته 22
- میلاد نور 35
- اشاره 45
- چهل حدیث 45
- حدیث اول 47
- حدیث دوم 48
- حدیث سوم 48
- حدیث چهارم 49
- حدیث پنجم 50
- حدیث هفتم 51
- حدیث ششم 51
- حدیث هشتم 52
- حدیث نهم 53
- حدیث دهم 54
- حدیث یازدهم 55
- حدیث دوازدهم 56
- حدیث سیزدهم 57
- حدیث چهاردهم 58
- حدیث پانزدهم 59
- حدیث شانزدهم 60
- حدیث هفدهم 60
- حدیث هجدهم 61
- حدیث نوزدهم 62
- حدیث بیست و یکم 63
- حدیث بیستم 63
- حدیث بیست و دوم 64
- حدیث بیست و سوم 65
- حدیث بیست و چهارم 67
- حدیث بیست و ششم 68
- حدیث بیست و پنجم 68
- حدیث بیست و هفتم 69
- حدیث بیست و هشتم 70
- حدیث بیست و نهم 70
- حدیث سی ام 71
- حدیث سی و یکم 72
- حدیث سی و دوم 73
- حدیث سی و سوم 74
- حدیث سی و چهارم 75
- حدیث سی و پنجم 76
- حدیث سی و ششم 77
- حدیث سی و هشتم 80
- حدیث سی و هفتم 80
- حدیث سی و نهم 81
- حدیث چهلم 82
- منابع و مآخذ 82
- فهرست احادیث 93
و 2 - معالم السّنن، ج 4 ص 344.
3 - نهایه ابن اثیر، ج 3 ص 177.
سپس در شرح حدیث گفته: «عترت» به فرزندان صلبی انسان گفته می شود و به معنای خویشاوندان نیز آمده است.2
ابن اثیر در ذیل حدیث ثقلین می نویسد:
«عترت پیامبر اکرم - صلّی اللَّه علیه و آله - فرزندان عبدالمطلّب هستند، و گفته شده مقصود از عترت خویشاوندان نزدیکتر پیامبر می باشند، که عبارتند از فرزندان رسول اکرم و امیرمؤمنان و فرزندان آن حضرت».3
حدیث یازدهم
حافظ، ابو عبداللَّه، محمّد بن عبداللَّه شافعی نیشابوری، مشهور به: «حاکم» متولّد 321 ه . و متوفّای 405 ه . در کتاب مشهور خود «مستدرک الصّحیحین» در بخش «فتن و ملاحم» دهها حدیث پیرامون حضرت مهدی علیه السّلام آورده، از جمله ابو سعید خدری از رسول اکرم - صلّی اللَّه علیه و آله - روایت می کند که فرمود:
«یَنْزِلُ بِاُمَّتی فی آخِرِ الزَّمانِ بَلاءٌ شَدیدٌ مِنْ سُلْطانِهِمْ، لَمْ یُسْمَعْ بَلاءٌ اَشَدَّ مِنْهُ، حَتَّی تَضیقَ عَلَیِهمُ اْلأَرْضُ الرَّحْبَهُ، وَ حَتَّی یُمْلا ََ اْلاَرْضُ جَوْراً وَ ظُلْماً، لایَجِدُ اْلمُؤمِنُ مَلْجَأً یَلْتَجِی ءُ اِلَیْهِ مِنَ الظُلْمِ،
فَیَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ رَجُلاً مِنْ ْ عِتْرَتی، فَیَمْلأُ اْلأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً، کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، یَرْضی عَنْهُ ساکِنُ السَّماءِ وَ ساکِنُ اْلأَرْضِ، لا تَدَّخِرُ اْلأَرْضُ مِنْ بَذْرِها شَیْئاً اِلاَّ أَخْرَجَتْهُ، وَ لاَ السَّماءُ مِنْ قَطْرِها شَیْئاً اِلاَّ صَبَّهُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِدْراراً، یَعیشُ فیهِمْ سَبْعَ سِنینَ، اَوْثَمانَ، اَوْ تِسْعَ، تَتَمَنَّی اْلأَحْیاءُ اْلأَمْواتَ مِمَّاصَنَعَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِأَهْلِ اْلأَرْضِ مِنْ خَیْرٍ»:
«بر امّت من در آخر الزّمان بلای سختی از زمامدارشان نازل می شود که بلائی سخت تر از آن شنیده نشده، زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ می شود. زمین پر از جور و ستم گردد و شخص با ایمان پناهگاهی نیابد که به آن پناه ببرد. آنگاه خداوند مردی را از عترت من برمی انگیزد که زمین را پر از عدل و داد کند، آن چنانکه پر از جور و ستم شده است. ساکنان زمین و آسمان از او خشنود باشند، زمین همه بذرهایش را می رویاند و آسمان همه باران رحمتش را بر آنها سیل آسا فرو می ریزد. هفت، هشت و یا نه سال در میان آنها زندگی می کند، زندگان آرزو می کنند که ایکاش مرده هایشان زنده بودند و می دیدند که خداوند تبارک و تعالی چه عنایاتی به مردم روی زمین انجام داده است»