سیمای مهدی موعود در آیینه شعر فارسی صفحه 381

صفحه 381

1- 1072. عباس چشامی.

چه فکر می کنی ای مهربان ترین روشن؟!

چه فکر می کنی؟ آیا غبارمان بس نیست؟

مخواه گریه بپرهیزد از من ای مولا!

اگرچه عدّه پرهیزگارمان بس نیست

کجای خاک بخوابانم این همه گل را؟!

بس است ساقه شکستن، مزارمان بس نیست؟!

زیاد فکر سفر می کنی دل ناچیز!

یقین بدان که سفر هست، بارمان بس نیست(1)

رود آیینه

تو می رسی مثْل ماه روشن، به زیر پایت ستاره جاری

واز دو دست همیشهْ سبزت، گل و نسیم بهاره جاری

نمی توان از تو در غزل گفت، تو را ابد یا ازل گفت

تو رود آیینه هستی و ابرْ ز گیسوانت شراره جاری!

چه می کنی که به شوق نامت درین غزل های خشک و بی روح

گل تصاویر می شکوفد، وَ می شود استعاره جاری

میان بغض سیاه ساکتْ تو می رسی ای گلوی عاشق!

و می شود با صدای سبزت اذان عشق از مناره جاری

فروغ شبهاست خواندن تو، بلوغ لبهاست خواندن تو

تویی که معنای بودنت را نمی کنی در نظاره جاری

تو را سوار همیشهْ پیروز! به چشم فردا مگر ببینم

که می رسی مثل ماه روشن، به زیر پایت ستاره جاری(2)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه