تو را من چشم در راهم: مجموعه ای از بی تابی ها و چشم انتظاری ها صفحه 14

صفحه 14

تو نور چرخ جلالیّ و من غبار زمینم

هه ولای تو هستم همه ز جام تو مستم

هزار شکر خدا را که آفریده چنینم»

£

11

امام من!

ای بهار موعود!

اگر نبود که آینده جهان، چشم انداز دوران با تو زیستن است، هیچگاه آرزوی تا دیر و دور زیستن نمی کردم

و اگر نبود که خورشید فروزان جمالت روزی سر از افق ایام بر خواهد داشت، هیچ گلی تمنّای شکفتن

و هیچ گیاهی آرزوی رویش نمی کرد.

مهدی جان! در فراق تو جز ناله هم نفسی ندارم

و دور از مهر دل افروزت فریادرسی ندارم

نقاب غیبت از رخ برافکن که جز دیدار جمال نرگست هوسی ندارم

مولای من! شکوه رنج ایام را با که بگویم؟ و غمنامه «لحظه های بی تو بودن» را چگونه بسرایم؟

هرگاه غمت را از دل بر زبان می آورم، لبهایم می سوزد؛ غرور چشمانم خود را می بازد و اشک گرمی، گونه ام را می نوازد و سرانجام ترنّم موسیقای نامت در ذرّه ذرّه وجودم ریشه می دواند و به زبان حال می آید که:

«ای تک سوار دشت عزّت ای اَبَر مرد!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه