خواستگاری حضرت فاطمه زهراعلیها السلام از ملیکه خاتون
بُشر بن سلیمان از یاوران امام هادی علیه السلام چنین روایت کرده که روزی امام من را طلبیده و فرمودند:
ای بُشر! تو از یاوران ما هستی و دوستی ما اهل بیت در خاندان شما همیشگی است و این دوستی را از همدیگر به ارث می برید؛ لذا دوست دارم تو را از رازی آگاه و به خریدن کنیزی مأمور نمایم.
آن گاه امام نامه ای به زبان و خطّ رومی نگاشته و مهر نمود و به همراه کیسه ای حاوی دویست و بیست اشرفی به من داد و فرمود: با این نامه و سکّه ها روانه بغداد شو!
چون به ساحل فرات رسیدی، چند کشتی مشاهده خواهی کرد که کنیزان رومی در آن هستند و خریدارانی از بنی عبّاس و وکلای آن ها نیز در اطراف آن مشغول خرید خواهند بود.
پس تو به دنبال شخصی به نام عمروبن یزید برده فروش باش و چون او را یافتی تا هنگام ظهر صبر کن. در آن هنگام او کنیزی را با این اوصاف به خریداران عرضه خواهد کرد که دو جامه ابریشمی ضخیم و محکم بافت بر تن دارد و او، از این که