- پیشگفتار 1
- مقدمه 3
- فصل اول: روند نقض قانون اساسی و مشروطیت 6
- اشاره 6
- روند نقض قانون اساسی و مشروطیت 7
- سقوط رضاشاه: زمینه های بازگشت به عهد مشروطیت 9
- مجلس مؤسسان و گسترش حیطه اختیارات شاه 13
- ستایش شاه از مفهوم غربی دمکراسی و مشروطیت 16
- مخالفت روحانیون با تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر قانون اساسی 19
- تحکیم پایه های دیکتاتوری 22
- فصل دوم: دهه دوم سلطنت محمدرضا پهلوی و گسترش بحران دموکراسی در ایران 28
- اشاره 28
- استقرار رژیم کودتا و بازگشت روشهای استبدادی 29
- دهه دوم سلطنت محمدرضا پهلوی و گسترش بحران دموکراسی در ایران 29
- سیطره شاه بر روند قانونگذاری 33
- دلایل تأسیس احزاب مردم و ملیون 37
- دمکراسی و مشروطیت از دید شاه در دهه دوم سلطنت 45
- گفتار دمکراسی و کردار خودکامگی 52
- اشاره 55
- فصل سوم : دهه سوم سلطنت محمدرضا پهلوی و نهادینه شدن خودکامگی در ایران 55
- انقلاب تحمیلی شاه 56
- دهه سوم سلطنت محمدرضا پهلوی و نهادینه شدن خودکامگی در ایران 56
- رویکرد ناسیونالیسم مثبت در سیاست داخلی 67
- انتقاد شاه از دموکراسی و سایر نحله های سیاسی غرب 72
- واپسین دوران فعالیت نظام دو حزبی 80
- اشاره 105
- فصل چهارم: تأسیس حزب رستاخیز 105
- تلاش برای نهادینه کردن رژیم پهلوی 106
- تأسیس حزب رستاخیز 106
- ضرورت تأسیس یک حزب مقتدر 111
- طراحان حزب رستاخیز 123
- پایان یک دوره کمدی - سیاسی 129
- توقیف مطبوعات، مقدمه تأسیس حزب رستاخیز 132
- دلایل شاه برای تأسیس حزب رستاخیز 135
- اعلام تأسیس حزب رستاخیز 145
- موافقان و مخالفان تأسیس حزب رستاخیز 151
- 1- موافقان: 151
- 2- مخالفان تأسیس حزب رستاخیز: 179
- 3- ستایشگریهای چاپلوسانه: 185
- فصل پنجم: تشکیلات حزب رستاخیز 190
- اشاره 190
- مرامنامه و اساسنامه حزب رستاخیز 191
- تشکیلات حزب رستاخیز 191
- کنگره مؤسس و تصویب مرامنامه و اساسنامه حزب رستاخیز 211
- هیأت اجرایی 228
- دفتر سیاسی حزب رستاخیز 237
- کنگره 243
- دبیرکل 244
- قائم مقامان دبیرکل 248
- ستاد مرکزی حزب رستاخیز 252
- دبیران حزب در استانها 255
- شورای مرکزی 261
- فصل ششم: روند عضوگیری در حزب رستاخیز 262
- اشاره 262
- روند عضوگیری در حزب رستاخیز 263
- اعلام انحلال احزاب پیشین 272
- عضویت کارخانجات، شرکتها و مؤسسات و... در حزب رستاخیز 280
- عضویت آحاد مردم ایران در حزب رستاخیز 282
- رضایت شاه و مسئولان از عضویت مردم در حزب رستاخیز 299
- حزب رستاخیز مأوایی برای فرصت طلبان 303
- نفوذ توده ایهای سابق در حزب رستاخیز 308
- قضات دادگستری و غیرنظامیان نیروهای مسلح در حزب رستاخیز 312
- دانش آموزان و حزب رستاخیز 317
- کارگران و حزب رستاخیز 321
- رابطه روستاییان و عشایر با حزب رستاخیز 322
- زنان در حزب رستاخیز 326
- مخالفان عضویت در حزب رستاخیز 327
- حزب رستاخیز و دانشگاهیان 343
- اشاره 350
- فصل هفتم: نشریات، کانونها، کمیته ها، جناحها و شوراهای حزب رستاخیز 350
- 1- نشریات حزبی 351
- نشریات، کانونها، کمیته ها، جناحها و شوراهای حزب رستاخیز 351
- روزنامه رستاخیز: 360
- رستاخیز جوان: 363
- اندیشه های رستاخیز: 365
- رستاخیز کارگران: 365
- رستاخیز هوایی: 368
- مجله تلاش: 368
- کانون: 372
- مبانی: 372
- 2- کانونهای حزبی: روند تشکیل کانونهای حزبی 373
- ناکارآیی کانونهای حزبی 382
استبدادی شاه را که با لایه هایی از فضا سازیهای غریب و تهوع آور بازی ظاهری دموکراتیک حکومت همراه بود، به باد مسخره بگیرند.
تاکنون هیچ ناظر صادق و آگاه به امور سیاسی، احزاب حکومت ساخته شاه را جدی و با اهمیت تلقی نکرده است. هرگز اندیشه یا تصوری به مخیله کسی خطور نکرده است که حاکی از امید به تحقق نظامی دموکراتیک و مشروطه در ایران دوران سیطره این احزاب حکومت ساخته بوده باشد. در واقع، همه رهبران این احزاب، پیشاپیش اعتراف کرده بودند که تحت رهبریهای داهیانه پادشاه خردمندشان، محمدرضا پهلوی، فعالیت خود را سامان خواهند بخشید. اولین رهبر حزب اقلیت و منتقد دولت، اسداللّه علم، که در برابر شاه همواره
خود را «غلام خانه زاد» خطاب می کرد درباره اهداف حزب تحت رهبری اش اظهار کرده بود: «رسالت حزب ما خدمتگزاری بلاشرط به شاهنشاه است». منوچهر اقبال که دلیلی نمی دید در تقرب به شاه گامی از رقبای طماعش پس افتد، «فدایی شاه» خوانده می شد و خود را «چاکر جان نثار» شاهنشاه خطاب می کرد و رسالت حزب اکثریت ملیون را که خود زمام آن را بر عهده داشت دقیقا در راستای اهداف و وظایفی تعیین کرد که شاه رهنمود داده بود. وی از این «رهنمودهای داهیانه»، البته، تا پایان دوران نخست وزیری اش بهره مند بود! و بی جهت هم نبود که در همان اوان فعالیت حزب اکثریت و دولتی ایران نوین، جمشید آموزگار از گردانندگان آن اظهار داشت: «علت وجود حزب ما اعلیحضرت همایونی است» و بدین ترتیب، چنانکه احمد فاروقی و ژان لوروریه، در کتاب مشترکشان «ایران بر ضد شاه» آورده اند مردم
نیز خیلی زود درک کردند که ماهیت این دو حزب، حداقل به اندازه وزن سیاسی رهبران آن،
تهی از هرگونه اهمیتی است و فلسفه وجودی آن احزاب این امر خواهد بود که، «یکی بگوید: البته صحیح است اعلیحضرتا و دیگری ندا در دهد که: اعلیحضرتا صد البته صحیح است.»(1)
پایان یک دوره کمدی - سیاسی
آن بحران سیاسی که طی سالهای 1339 - 1342 دامنگیر حاکمیت شده بود، هیچ تغییری در ماهیت احزاب سیاسی رسمی فعال در کشور به وجود نیاورد. حزب ایران نوین، درست مدت کوتاهی پس از آنکه برخی امیدوار شدند، بتواند میان حاکمیت و گروه هایی از طبقه
1- . فاروقی، احمد؛ و، لوروریه، ژان؛ ایران بر ضد شاه، صص 167 - 168.