حزب رستاخیز؛ اشتباه بزرگ صفحه 29

صفحه 29

دهه دوم سلطنت محمدرضا پهلوی و گسترش بحران دموکراسی در ایران

استقرار رژیم کودتا و بازگشت روشهای استبدادی

همه کسانی که روند تحولات سیاسی ایرانِ پس از کودتای 28 مرداد 1332 را مورد بررسی و مطالعه قرار داده اند، بر سیر صعودی فاصله گرفتن حاکمیت از مبانی مشروطیت تأکید کرده اند. این رخداد یادآور کودتای سوم اسفند 1299 و متعاقب آن صعود رضاخان بر سریر

سلطنت بود که در یک روند تدریجی، بنیان های نظام مشروطه سست و بی اعتبار گردید. محمدرضا پهلوی نیز دوازده سال بعد از آغاز سلطنت، بر آن بود به طور جدی رفتاری را که

پدرش با نهادهای دموکراتیک در پیش گرفته بود، بار دیگر بیازماید. تحولات بعدی کشور آشکار کرد که شاه جهت زدودن انگاره های مشروطیت و جایگزینی روشهای غیر دموکراتیک در عرصه سیاسی و اجتماعی، بالاخص با یاری قدرتهای ذی نفوذ خارجی و عناصر داخلی، فرصت لازم را به دست آورده است. فضای سیاسی - اجتماعی مشروطه گونه حاکم بر کشور طی سالهای 1320 - 1332 عمدتا در نتیجه دخالتهای ناروای کشورهای خارجی و ناکارآیی ارکان سیاسی کشور بدون اینکه نهادینه شود در هم شکسته شد. در واقع،

طی دهه نخست سلطنت محمدرضا چرخش قدرت در میان نخبگان سیاسی به گونه ای نبود که تداعی کننده بازگشت نظمی دموکراتیک به صحنه کشور باشد. آنچه در صحنه سیاسی جریان داشت، دور باطلی بود از تشکیل و سپس سقوط دولتهایی که کمتر به رسالت و وظایف خود واقف بودند و مجلس شورای ملی با تمام فراز و نشیبهایی که در آن دوره طی نمود، چندان بارقه امیدی در دلها زنده نساخت، تا نشان از آغاز عصر جدیدی داشته باشد.

نشانه های بحران در دموکراسی ایران، قبل از وقوع کودتای 28 مرداد 1332 نیز مشهود بود. به همین دلیل، مشکل بتوان گفت با وقوع کودتا، مردم از یک نظام دموکراتیک و مشروطه محروم شدند. در این میان، دوران زمامداری دکتر محمد مصدق اگر چه از بعضی جهات

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه