کشف حقیقت
مشغول تحصیل در شهر خودت هستی. وارد دانشگاه شده و با جدّیت تمام درس را شروع کرده ای. هر قدر که زمان می گذرد احساس می کنی میل و رغبتت به درس کمتر شده است. فکر می کردی که با ورود به دانشگاه خیلی از آرمان و آرزوهایت برآورده می شود، ولی قضیّه معکوس شده است. احساس غریبی قلب تو را می فشارد: در قلب خودت خلأ یی می بینی که باید به هر شکلی پر شود.
به شهرهای دیگر کشورت در آمریکا مسافرت می کنی. ولی باز این کمبود پر نمی شود. با خود می گویی شاید این خلأ به خاطر نداشتن همسر باشد. با تحقیق و مشورت، همسر دلخواه خودت را پیدا می کنی. پس از ازدواج زندگی خوبی را با همسرت شروع می کنی؛ امّا هر روز که می گذرد باز آن خلأ در دل و جانت