در انتظار امام (علیه السلام) صفحه 1

صفحه 1

پیشگفتار

کوهها، در انتظارش، سر به ابر،

دشتها، خشکند و سوزان چون

کویر،

دشت های بی علف،

صخره، هم آواری باد، می سراید

این سرود:

کی شود صبحش که صبحی دیر نیست؟

که ز تیغ کوهها،

بر زند خورشید؟

آیا دیر نیست؟

کوهساران در هوای تب دار انتظار، سر بر بلند ابرها می سایند و ازواج، زمین را می کاوند. خورشید بامدادان، نگران چشم، به نور خویش تاریکی شب می زداید، تا در گستره نور، بیابدش. اما به هنگامه سرخ فام غروب، دل خونین خویش درآغوش مغرب به خفا می کشد، و اشک دیده را به دستگیری سیاهی، می پوشاند، روزی به انتظار رفت و فروغ ظهور را، آه...و صد آه... که نیافت. ابرها، باران فشاندند، سر آسیمه و غران، تا عفن زمین، به

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه