زمزمه انتظار صفحه 15

صفحه 15

صاحب هر امر

نظری بر من افتاده ز پا کن ای دوست

دلم از قید غم هجر رها کن ای دوست بسر خوان تو با دست تهی آمده ام

بخششی بر من بی برگ و نوا کن ای دوست لشگر نفس مرا تاخته بر کشور دل

عقل را بر من و دل حکمروا کن ای دوست ایکه وجه اللهی و روی همه جانب تست

دل ما را بری از روی و ریا کن ای دوست با همه نامه سیاهی بتو روی آوردیم

تو به حسن نظرت روی بما کن ای دوست من بیمایه اگر از نظرت افتادم

تو به افتاده نظر بهر خدا کن ای دوست این دل و دیده اگر قابل دیدار تو نیست

قابلیت بدل و دیده عطا کن ای دوست

کام عاشق بوصال تو روا می گردد

عاشق سوخته را کامروا کن ای دوست گر چه دوران فراق تو بطول انجامید

تو برای فرج خویش دعا کن ای دوست حکم حکم تو بود صاحب هر امر توئی

من کیم تا بتو گویم که چها کن ای دوست یاد کن «ملتجی» از گفته استاد که گفت

دوست را با عمل خویش رضا کن ای دوست

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه