زمزمه انتظار صفحه 55

صفحه 55

کشتی امن

تو از نای من مسکین نوای خویش بیرون کن

سویدای وجودم را بسر عشق مفتون کن اگر چه خوندلی از پا درآمد مرد را اما

دلم را از غم شوق وصالت غرقه در خون کن اگر عقل است مانع تا شوم نائل بدیدارت

مرا در وادی سیر لقای

خویش مجنون کن اگر لایق نیم راهم دهی در بزم خاصانت

مرا قابل کن و آنگه ببزم قرب مأذون کن غم غیر خودت را زین دل رنجور زائل کن

ولی بار غمت را در دلم هر لحظه افزون کن بیا و محتوای قلب را از غیر، خالی کن

سراپای وجودم را ز عشق خویش مشحون کن اگر باشد وجودم مانع وصل و لقای تو

وجود پرگناهم را به چاره ویل مدفون کن در این دریای طوفانزا که امید سلامت نیست

مرا در کشتی امن ولای خویش مامون کن بزندان فراقت «ملتجی» تا کی بود مسجون

عیادت بهر خشنودی حق زین عبد مسجون کن

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه