آخرین فروغ‌ صفحه 1

صفحه 1

سرآغاز

شكوه جشن‌هاي فرخنده‌ي نيمه‌ي شعبان، همه جا نمايان است؛ همه جا را آذين بسته‌اند؛ همه جا مجالس جشن و سرور به چشم مي‌خورد؛ همه جا شور و شعف شيعيان در بزرگداشت اين روز فرخنده جلوه‌گر است... راستي اين چه روزي است كه اين چنين مورد تكريم مردم قرار مي‌گيرد و اين چه عظمت و شكوهي است كه شبه آن را نمي‌توان يافت... نيمه شعبان روزيست كه شيعه نويدهاي پيام‌آوران [ صفحه 8] الهي را تحقق يافته مي‌بيند، روزيست كه بشارتهاي اسلام و قرآن و احاديث ائمه طاهرين بوقوع مي‌پيوندد؛ روزي كه «مولودش» شرق و غرب عالم را بزير بال عدالت خود مي‌آورد و عفريت كفر و بي‌ديني، بدست توانايش نابود مي‌شود. آخرين گوهر تابناك الهي در چنين روزي پاي بر اين پهنه‌ي گيتي نهاده است، آنكس كه سرنوشت نبرد طولاني حق و باطل را رقم خواهد زد و با ظهور خود حق را پيروز و باطل را نابود خواهد ساخت؛ همانكس كه اراده‌ي خداوندي را - كه چيره گردانيدن حق بر مرام‌هاي پوشالي است - تحقق مي‌بخشد و دنباله‌ي هدف رسالت پيامبر آخرين را به انجام مي‌رساند. هم او جهل و ناداني را بزدايد؛ امتيازات پوچ و بي‌معني طبقاتي را نابود سازد، حكم مساوات و برابري انسانها را جاري كند، ذخائر زيرزميني را بيرون آورد و افراد فقير را بي‌نياز و مستغني نمايد... در آن هنگام اشك‌هاي شوق و خرسندي بر گونه‌هاي مشتاقان مي‌چكد و چشمان بي‌فروغ و ماتم‌زده‌ي منتظران پر از روشنائي و نور مي‌گردد. اعتقاد به «مهدويت» از اصيل‌ترين و ريشه‌دارترين [ صفحه 9] باورهاي اسلامي است و كسي كه آشنائي مختصري با معارف اسلامي داشته باشد، به اين مطلب اقرار خواهد داشت. از آنجا كه شناسائي «رهبر زمان» حضرت مهدي (ع) بر هر مسلماني واجب است، در اين نوشتار سعي شده - هر چند بطور خلاصه - تاريخچه‌ي اين اعتقاد اصيل را مورد بررسي قرار داده، معرفي‌نامه‌اي كوتاه از زندگي آن حجت حق را ارائه دهيم، باشد كه اين «گرد آمده» همانند هديه‌ي «موري ناچيز» به پيشگاه «سليمان زمان» پذيرفته‌ي درگاه مقدسش گردد. نيمه شعبان 1396 [ صفحه 10]

نويد

بي‌گمان قرآن كتاب خداست، تمامي مسلمانان جهان تعاليم و دستورهاي اين كتاب را بگوش جان مي‌پذيرند. آن هنگام كه اين كتاب را گشوده و به آيات آن نظري مي‌افكنيم، با دورنمائي روشن و گويا از آينده و سرانجام جامعه‌ي جهاني مواجه مي‌شويم كه فوق‌العاده شورانگيز و هيجان‌آفرين است. قرآن مجيد مي‌گويد هدف نهائي رسالت پيامبر گرامي اسلام، استيلا و چيرگي اين آئين مقدس، بر تمامي اديان است. و سرانجام روزي اين آرمان مقدس الهي تحقق خواهد پذيرفت: «خدا كسي است كه پيامبرش را با دلائل روشن به [ صفحه 11] سوي مردم گسيل داشت تا آنكه در نهايت، دينش را بر تمامي اديان گيتي چيره گرداند، اگر چه مشركان را خوش نيايد.» كتاب آسماني آخرين پيام‌آور الهي مژده مي‌دهد كه سرانجام حكومت زمين از آن نيكوكاران و پرهيزكاران خواهد شد: «زمين از آن خداست، بهر كه بخواهد واگذار مي‌كند و سرانجام، نصيب پرهيزكاران خواهد كرد.» [1] . زمين پر از فساد و جهل و تباهي، كه همچون پيكر بي‌جان و بي‌روحي است، بفرموده كتاب خدا با پرتو تابان و فروزنده‌ي عدالت زنده خواهد شد. [2] . هم‌چنين در آن كتاب مقدس مي‌خوانيم: «خداوند به مؤمنان درست‌كردار وعده فرموده است كه از ايشان گروهي را به خلافت رساند همانگونه كه پيشينيان را خليفه گردانيد و ديني را كه خود از آن خشنود است پابرجا نمايد، ترس و خوف اهل ايمان را به امن و آسايش تبديل نمايد تا در آن هنگام - بي‌هيچ بيم - تنها خداي را بپرستند.» [3] . و باز خداوند كريم مي‌فرمايد: [ صفحه 12] «مي‌خواهند نور هدايت الهي را با دهانشان خاموش كنند اما پروردگار هدايتش را بتمامي كامل خواهد ساخت اگر چه كافران را خوش نيايد.» [4] . اينها نمونه‌هاي مختصري است از انبوه بشارت‌هاي الهي كه در قران مجيد آمده است، با مطالعه اين موارد ده‌ها نظير آن درمي‌يابيم كه رسالت اسلام آن هنگام تحقق كامل مي‌پذيرد كه چنين آرمانهاي مقدس الهي رخ بنمايد؛ تمامي مرام‌هاي باطل و خرافي از ميان برخيزد و تنها اسلام - اين يگانه آئين راستين آسماني - در شرق و غرب عالم، مورد اعتقاد و ايمان مردم گردد، ظلم و جفا و اجحاف و نابرابري نابود گردد و همه جا عدالت و مساوات كه قانون آفرينش جهان است جاري شود، حكومت خلفاء الهي كه دامنه‌اش كران تا كران زمين است نمايان گردد؛ نور هدايت خدا به تمامي جلوه كند و زمين از آن پرهيزكاران شود. آري قرآن بشارت مي‌دهد كه چنين روزي خواهد آمد و تمامي مسلمانان جهان با اشتياق كامل، منتظر چنين روزگاري مي‌باشند. پس از قرآن كريم گران‌بهاترين و پرارج‌ترين گنجينه‌ي [ صفحه 13] معارف اسلامي، گفتار پيامبر اكرم و امامان گرامي است. براي يك فرد مسلمان، تبعيت و پيروي سخنان پيامبر و ائمه دين واجب و ضروري است بخصوص كه در كتاب خدا صريحا فرمان اطاعت از پيامبر و ائمه معصومين آمده است. [5] . در درياي گهربار احاديث اسلامي نيز، نويدهاي حكومت عدل و داد به چشم مي‌خورد، علاوه بر آن، ويژگيها و خصوصيات اين «انقلاب الهي» گوشزد گرديده و آن رهبر الهي كه عهده‌دار بانجام رساندن چنين آرمان مقدسي است، معرفي شده است. پيامبر گرامي اسلام مي‌فرمود: «اگر بيش از يك روز از عمر دنيا باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولاني گرداند تا فردي از خاندان من به پا خيزد، كه نامش نام من «محمد» و كنيه‌اش كنيه من «ابوالقاسم» است، وي جهان را پر از عدل و داد كند به همانگونه كه پر از ظلم و جور شده باشد.» [6] . مضامين اين حديث پرارزش كه بيش از هر چيز ديگر بيان يك بشارت قطعي، و آگاه كردن مردم از حكومت عدل و داد و تحقق وعده‌هاي الهي است، در اغلب منابع حديث شيعه و سني آمده است. [ صفحه 14] در روايت ديگري پيامبر اكرم به حضرت امير مؤمنان علي (ع) اينگونه مي‌فرمايد: «امامان پس از من دوازده نفرند كه اولينشان تو هستي اي «علي» و آخرينشان «قائم» است همان كس كه خداوند بزرگ شرق و غرب زمين را به دستش فتح خواهد كرد.» [7] . ائمه اطهار (ع) نيز ضمن احاديث متعددي، مردم را به اهميت «وعده الهي» و «حكومت دوازدهمين وصي و جانشين پيامبر اكرم» متوجه گردانيده و خود را از مشتاقان ظهور امام دوازدهم معرفي كرده، و انتظار فرج آن بزرگوار را پرارج‌ترين اعمال، و شيعيان و جانبازان آن حضرت را نيكوترين و گرامي‌ترين افراد بشر بشمار آورده‌اند. ما براي اينكه نمونه‌اي از اين روايات را بدست داده باشيم به ذكر چند مورد از آنها اكتفا مي‌كنيم: 1 - هنگامي كه امام حسن مجتبي (ع) به خلافت نشست با معاويه منافق و دورو، مصاف داد، اما وي به دستياري وزير حيله‌گرش به تدريج ياران امام حسن (ع) را فريفت و امام تنها و بي‌ياور ماند، ناچار در مقابل صلح‌نامه‌ي معاويه كه در آن متعهد شده بود وظايفي را انجام دهد و پس از خود جانشيني تعيين نكند، شمشير برنياورد، اما خود به موقع، [ صفحه 15] اشتباهات و اعمال ناشايست معاويه را گوشزد مي‌نمود و مردم را آگاه مي‌ساخت؛ در اين ميان برخي از مردم نادان، خرده‌گيري بر امام آغاز كردند كه چرا صلح را پذيرفته است؟! حضرت امام حسن (ع) پس از آنكه معناي امام و رهبر را روشن مي‌سازد و اينكه نبايد در فرمان امام، كه تمامي مصالح را دربر دارد چون و چرا كرد، مسأله حكومت امام دوازدهم را چنين بيان مي‌فرمايد: «آيا نمي‌دانيد كه هر يك از ما ائمه بيعت گردن‌كش زمان را بگردن دارد، جز قائم ما كه عيسي روح‌الله با او نماز مي‌گزارد و خداوند ولادت او را از مردم پوشيده مي‌دارد و خود وي از نظرها پنهان خواهد شد تا چون ظهور كند بيعت هيچ كس در گردن وي نباشد، او نهمين فرزند برادرم حسين پسر شهزاده‌اي اسير است، خداوند در دوران غيبت، عمر او را طولاني گرداند، آنگاه با قدرت كامله‌ي خود بصورت جواني كه كمتر از چهل سال داشته باشد ظاهر سازد تا همه بدانند كه خداوند بر همه چيز تواناست.» [8] . 2 - حضرت امام صادق (ع) در پاسخ يكي از شيعيان خود كه از جانشين آن حضرت پرسيده بود فرمود: [ صفحه 16] «امام بعد از من فرزندم موسي است و امامي كه همه آرزو دارند ظهور كند «محمد» فرزند حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي است.» [9] . هم‌چنين از آن حضرت نقل شده كه مكرر اين كلمات را بيان مي‌فرمود: «هر گروهي از مردم منتظر دولتي هستند و دولت ما در آخر الزمان آشكار خواهد شد.» [10] . 3 - امام هفتم حضرت موسي بن جعفر عليه‌السلام در پاسخ يكي از ياران خويش كه گفته بود آيا تو قائم به حق هستي؟ فرمود: «من قائم به حق هستم، ليكن آن قائمي كه زمين را از وجود دشمنان خدا پاك مي‌نمايد و از عدل و داد پر مي‌كند، پنجمين فرزند من است، چون بر جان خويش بيمناك است مدتي طولاني پنهان مي‌گردد؛ در عصر غيبت گروهي از دين خارج مي‌شوند ولي عده‌اي هم در عقيده خويش پايدار مي‌مانند.» و آنگاه فرمود: «خوشا به حال شيعياني كه در زمان غيبت امام زمان (ع)، به ولايت ما چنگ زنند و بر دوستي ما و بيزاري از دشمنانمان، ثابت‌قدم بمانند، آنان [ صفحه 17] از ما هستند و ما از آنهائيم، آنان به امت ما راضي شده‌اند، ما نيز از پيروي آنها خشنوديم، پس خوشا به حالشان، بخدا سوگند در درجات بهشت با ما خواهند بود.» [11] . 4 - و سر انجام پيشواي يازدهم حضرت امام حسن عسكري (ع) فرموده است: «گويا شما را مي‌بينم كه در جانشين من اختلاف نموده‌ايد ولي آگاه باشيد هر كس به امام‌هاي بعد از پيغمبر ايمان داشته باشد، اما امامت فرزند مرا منكر شود مانند كسي است كه نبوت تمام پيامبران را انكار كند، زيرا اطاعت آخرين امام، مثل اطاعت اولين امام ماست، پس هر كس آخرين فرد ما را منكر شود مانند كسي است كه اولين امام را انكار نموده باشد، بدانيد كه غيبت فرزندم به قدري طولاني مي‌شود كه مردم در شك واقع مي‌شوند، مگر افرادي كه خدا ايمانشان را نگه‌داري كند.» [12] . احاديثي كه از پيامبر گرامي اسلام و ائمه اطهار، در زمينه معرفي دوازدهمين امام، در دست است ما را به اهميت اين اعتقاد اصيل كاملا آشنا مي‌سازد؛ زيرا كه تعداد اين [ صفحه 18] احاديث بسيار زياد است، بگونه‌اي كه مي‌توان گفت مهمترين و بيشترين احاديثي كه در بحث امامت كتب روايت شيعه آمده، پس از مسأله وصايت حضرت امير (ع)، موضوع امامت و حكومت امام دوازدهم و شؤون مربوط به آن است؛ شماره‌ي اين احاديث كه در كتب هر دو گروه شيعه و سني آمده، بيش از صدها حديث مي‌گردد؛ [13] ؛ بسياري از علماي بزرگ اسلامي از هر فرقه و مذهبي كه بوده‌اند در اين زمينه كتاب‌هاي مستقلي تدوين كرده‌اند، شماره‌ي اين كتاب‌ها نيز خود بالغ بر ده‌ها جلد مي‌گردد. [14] . سالهاي امامت پيشوايان اسلام كه همراه با ستمكاري‌هاي حكام زمانشان بود يكي پس از ديگري مي‌گذشت تا اينكه نوبت به امام حسن عسكري (ع) رسيد، آن حضرت كه در روزگار سختي مي‌زيست در مجامع عمومي كم‌تر ظاهر مي‌شد و فرزند گرامي خود را، كه آخرين حجت الهي است از انظار اغيار پنهان مي‌داشت، تا آن كه در سال 260 هجري آفتاب وجودش غروب كرد، در حالي كه چشم‌هاي همه به در خانه‌ي امام مهدي (ع) دوخته شده بود: خلفاء و ستمكاران براي آنكه حضرتش را نابود سازند، و شيعيان و دلباختگان براي آنكه جان در رهش بازند. [ صفحه 19]

تولد

در پگاه نيمه‌ي شعبان سال 255 هجري، آفتاب عالمتابي رخ نمود كه پرتوهاي پرتوانش رمق در كالبد انسانيت دميد، و مايه‌ي هستي كائنات گرديد... آري سرانجام وعده‌هاي الهي عليرغم اقدامات منكران حضرتش، به وقوع پيوست و حضرت مهدي (ع) متولد گرديد. براستي داستان كوشش‌هاي خلفاء اموي و عباسي و مخالفين آن حضرت، كه مذبوحانه براي خاموش كردن نور خدا قيام كردند و مفتضحانه كارشان به ناكامي كشيد، از شگفتيهاي بس عجيب تاريخ است. [ صفحه 20] خلفاء ظالم و جبار بني‌عباس شنيده بودند كه دوازدهمين امام شيعيان حكومت عدل و داد برپا مي‌نمايد و بر شرق و غرب عالم فرمانروائي كرده و بنياد ظلم و بيداد را ويران خواهد نمود، باين جهت تا مي‌توانستند بر شيعيان آزار و شكنجه روامي‌داشته و خون ايشان را مي‌ريختند. حالات اين شيعيان شهيد را در كتاب‌هائي كه در همين موضوع و در همان دوران تدوين يافته، مي‌توان يافت. [15] . متوكل عباسي به جهت آنكه امامان شيعه از مقر حكومتش دور نباشند و همواره ايشان را تحت نظر قرار دهد، در سال 235 هجري فرمان داد تا امام دهم، حضرت هادي (ع) و بستگانش را از مدينه به سامرا آوردند. [16] . هم‌چنين معتمد عباسي فرعون‌وار از فرزند عسكري (ع) بيمناك، و همواره در پي يافتن حضرتش بود! گروهي مفتش و قابله را مأمور كرده بود كه خانه‌هاي علويين و بويژه منزل حضرت امام حسن عسكري (ع) را گاه و بي‌گاه بازرسي كنند تا اگر نوزادي يافتند بي‌درنگ نابودش سازند. [17] . اين پي‌جوئي براي دست يافتن به امام و نابود ساختن حضرتش، زماني شدت مي‌يابد كه امام حسن عسكري (ع) دعوت الهي را اجابت كرده و به سراي جاودان مي‌شتابد، در اين هنگام كار دشوارتر مي‌گردد، زيرا همگان مي‌دانند [ صفحه 21] كه در اين تاريخ، امر امامت به امام دوازدهم (ع) سپرده شده و در تحت سرپرستي آن سرور گيتي مي‌باشند. شيخ صدوق دانشمند والامقام جهان تشيع در كتاب كمال‌الدين مي‌نويسد: «وقتي كه جسد امام حسن عسكري به خاك سپرده شد و مردم پراكنده شدند، خليفه و يارانش براي جستجوي فرزند برومند آن حضرت اقدام كردند و خانه‌ها را دقيقا مورد تفتيش قرار دادند.» [18] . نيز شيخ مفيد عالم برجسته شيعه در كتاب ارشاد مي‌نگارد: «وقتي امام حسن عسكري وفات يافت، خليفه آن زمان، فرزند امام حسن عسكري (ع) را شديدا تعقيب مي‌كرد و راجع به امر آن حضرت كوشش زياد مي‌نمود، زيرا عقيده شيعه اماميه درباره‌ي مهدي (ع) شيوع پيدا كرده و معروف بود كه شيعيان در انتظار آن حضرت هستند.» [19] . معتضد يكي ديگر از خلفاي ستمكار عباسي بود، وي از سال 279 تا 289 هجري خلافت داشت و چون شنيد عليرغم كوشش‌هاي خلفاي پيشين، فرزند امام حسن عسكري [ صفحه 22] بيش از بيست سال است كه تولد يافته و به حيات خود ادامه مي‌دهد، به يكباره تصميم گرفت كه تمامي خاندان عسكري را از بين ببرد. يكي از ايادي و عمال معتضد چنين مي‌گويد: «معتضد مرا با دو نفر ديگر مأمون نمود تا هر يك سوار اسبي شده و اسب ديگري نيز همراه خود برداريم و با شتاب تمام كه حتي براي نماز خواندن هم پياده نشويم به سامرا رويم و نشاني خانه حضرت عسكري را به ما داد و گفت بي‌اجازه داخل خانه شويد و هر كه را در آنجا بيابيد سرش را براي من آوريد.» [20] . غافل از آنكه، همان قدرتي كه حضرت را از آسيب خلفاء قبل از او حفظ كرده از گزند وي نيز در امان خواهد داشت، زيرا «خداوند نور هدايتش را كامل خواهد ساخت، اگر چه كافران را ناخوش آيد.» راستي كه چه خيال خام و چه كردار ابلهانه‌اي! آيا اگر اراده خداوندي بر امري تعلق گيرد كسي توان گردنكشي و مبارزه‌ي با آن را خواهد داشت؟ آيا ممكن است وعده‌هاي قطعي الهي تحقق نپذيرد؟ و شيادان زورگو عنان‌گسيخته، با مقدرات و سرنوشت رقم‌خورده الهي به پيكار برخيزند؟! شگفت‌انگيزتر آنكه پروردگار بي‌همتا بارها پيش از [ صفحه 23] اين قدرت خود را نشان داده، تا از آن پس همگان بدانند كه اگر او بخواهد بنده‌ي برگزيده خود را حكومت و فرمانروائي دهد و بوسيله او كفر و بي‌ديني را نابود سازد هيچكس نمي‌تواند در امر او خللي وارد آورد. چه بهتر كه اين داستان شورانگيز را در قرآن مجيد بخوانيم. فرعون امپراطور بزرگ مصر - همان كه از فرط اقتدار و غرور ادعاي الوهيت داشت - بر آن شد تا تمامي جوانان و فرزندان بني‌اسرائيل را بكشد زيرا شنيده بود: فرزندي بدنيا خواهد آمد كه امپراطوري و الوهيتش را ويران خواهد كرد. خون‌هاي بي‌گناهان را ريخت و انسان‌ها را به ديار عدم فرستاد، اما بنگريد كه چگونه خداي بزرگ پيامبرش را نگاهداري مي‌كند و چگونه اراده خداوندي كه بر حيات موسي (ع) و نابودي فرعون قرار گرفته به تحقق مي‌پيوندد، «و ما به مادر موسي وحي كرديم كه فرزندت را شير ده و هنگامي كه ترسيدي، او را به دريا بيفكن و مترس و اندوهگين مباش كه ما او را به سوي تو بازخواهيم گرداند و او را از پيامبران قرار خواهيم داد... آنگاه فرعونيان او را از آب برگرفتند، كسي را كه در [ صفحه 24] آينده مايه‌ي اندوه و دشمن ايشان خواهد شد، هرآينه فرعون و (وزيرش) هامان و لشكريانش خطاكار بودند... سپس موسي را به مادرش برگردانيديم تا چشمش روشن گردد و اندوهگين نباشد و تا اينكه بداند وعده‌ي خدا راست است و ليكن بيشتر مردم نمي‌دانند.» [21] . آري خدا حجت خود را نگاهداري خواهد كرد و وعده‌ها و بشارت‌هاي خود را لباس تحقق خواهد پوشاند زيرا اراده او بر اين تعلق گرفته است و ليكن بيشتر مردم نمي‌دانند. آيا خدا موسي (ع) را كه پيامبر قوم و قبيله‌اي بيش نيست حفظ خواهد كرد و امام زمان (ع) را - كه دامنه و حيطه‌ي امرش تمامي اقوام و قبايل كره‌ي خاكي است - به دست معتمد و معتضد خواهد سپرد؟! آيا خداوند نجات و حيات موسي (ع) را كه در ميان امواج خروشان رودخانه قرار گرفته، تضمين مي‌كند اما امام زمان (ع) را كه در خانه و سراي پدرش، امام حسن عسكري است حفظ نخواهد نمود؟! آيا پروردگار حضرت ابراهيم (ع) را - كه داستانش در قرآن آمده - در ميان شعله‌هاي سر به فلك كشيده‌ي آتش حفظ [ صفحه 25] خواهد نمود، [22] اما آخرين گوهر خاندان نبوت را طعمه‌ي آتش شهوت و غضب خلفاي عباسي خواهد كرد؟! راستي باطل‌انديشان و كوته‌فكران چگونه قضاوت مي‌كنند؟ باري در سحرگاه نيمه شعبان سال 255 هجري امام حسن عسكري (ع) سيماي ملكوتي و درخشان فرزندش را ديد، سيماي فرزندي را كه ساليان دراز زندگاني خواهد كرد و تمامي وعود و بشارات الهيه را تحقق خواهد بخشيد. بيش از سه روز از تولد حضرتش نگذشته بود كه امام يازدهم وي را به اصحاب خود نموده و فرمود: «بعد از من اين صاحب امر شماست و جانشين پس از من اوست، و اوست قائمي كه همه در انتظار ظهور او روزگار بگذرانند و چون زمين پر از ظلم و جور شود، ظهور كند و آن را پر از عدل و داد نمايد.» [23] . و در همين هنگام تولد، به برخي ديگر از يارانش فرمود: «ستمكاران مي‌پنداشتند كه مرا خواهند كشت تا فرزندم بدنيا نيايد، اما هم اكنون، توانائي خدا را چگونه يافتند؟!» [24] . به ميمنت و مباركي اين مولود خجسته به دستور امام [ صفحه 26] حسن (ع) ده هزار رطل [25] نان و گوشت بين بني‌هاشم تقسيم مي‌شود. عثمان بن سعيد كه عهده‌دار اين مهم است به بهترين وجهي دستور امام را به انجام مي‌رساند. [26] . امام حسن (ع) از همان ابتدا به فرمان الهي فرزند خود را از انظار اغيار پنهان مي‌داشت... به اين عبارت شيخ مفيد كه قسمتي از آن را پيش‌تر هم آورديم دقت كنيد: «امام حسن عسكري فرزند برومند خود را براي دولت حقه بجاي نهاد. وي تولد فرزند خود را مخفي و امر او را مستور مي‌داشت، زيرا كه آن حضرت در زمان سختي واقع شده بود، خليفه آن زمان فرزند امام حسن عسكري را شديدا تعقيب مي‌كرد و راجع به امر آن حضرت كوشش زيادي مي‌نمود، زيرا عقيده‌ي شيعه اماميه درباره‌ي مهدي شيوع پيدا كرده، و معروف بود كه شيعيان در انتظار آن حضرت هستند، امام حسن عسكري فرزند خود را در زمان حيات خود ظاهر نمي‌كرد و بعد از فوت آن بزرگوار هم دشمنان، حضرت مهدي را نشناختند...» [27] . اگر چه امر حضرت مهدي (ع) از دشمنان و مخالفينش پنهان مي‌ماند، اما شيعيان پاك‌سرشت از اين واقعه‌ي مهم بزودي اطلاع مي‌يابند. برخي را حضرت عسكري خود بوسيله نامه خبردار [ صفحه 27] مي‌كنند، مثل احمد بن اسحاق كه از شيعيان پاكباخته‌ي آن حضرت است؛ نامه‌اي كه به دست وي رسيده به خط خود حضرت نوشته شده و چنين است: «فرزندي برايم زاده شد، پس خبرش از مردم پوشيده باشد كه آن را فقط به خويشان نزديك يا دوستان خاص خود اعلام خواهيم كرد.» [28] . برخي ديگر از شيعيان به طور خصوصي به ديدار حضرت عسكري (ع) مي‌روند و آن حضرت ايشان را به ديدار دوازدهمين امام، حضرت مهدي (ع) راهنمائي مي‌كنند، همچون ابوعمرو اهوازي كه خود او مي‌گويد: «امام حسن عسكري فرزندش، امام زمان را به من نشان داد و فرمود اين صاحب شماست.» [29] . و برخي ديگر از شيعيان به طور دسته جمعي خدمت حضرت عسكري مي‌رسيده‌اند و اگر ايمان و رازداري ايشان مورد تأييد حضرتش بود، فرزند خويش را به آنان مي‌نمود.معاويه بن حكيم و محمد بن ايوب و محمد بن عثمان عمروي روايت كرده‌اند كه: «چهل نفر بوديم كه در خانه‌ي امام حسن اجتماع نموديم، پس آن حضرت فرزندش را ظاهر كرده فرمود: اين امام شما و جانشين من است، بايد بعد از من [ صفحه 28] از وي اطاعت كنيد و اختلاف نورزيد كه به هلاكت مي‌رسيد.» [30] . به هر حال شيعيان، از تولد دوازدهمين ماه تا بنده‌ي ولايت آگاه شده و براي عرض تبريك خدمت امام يازدهم مشرف مي‌شدند. حسن بن حسين علوي مي‌گويد: «در شهر سامره خدمت امام حسن رسيدم و تولد يافتن فرزندش را تهنيت گفتم.» [31] . عبدالله بن عباس علوي نيز چنين بازگو مي‌كند: «در سامره خدمت امام حسن عسكري رسيده، تولد فرزندش را تبريك گفتم». [32] . آري بدين ترتيب بود كه حضرت امام زمان (ع) تولد يافت و در پنهاني از دسترس دشمنان و اغيار دور بود و تنها، گهگاه شيعيان با فضيلت به حضورش بارمي‌يافتند تا آنكه درسال 260 هجري امام يازدهم (ع) رحلت فرمود و امر ولايت الهي به حضرت صاحب‌الامر (ع) رسيد. [ صفحه 29]

غيبت صغري‌

هنگامي كه امام حسن عسكري (ع) وفات يافت نوبت امامت به آخرين گوهر تابناك خاندان پيامبر، حضرت مهدي (ع) رسيد، هر چند كه آن بزرگوار در ميان خلق ظاهر نمي‌شدند اما افراد مورد اعتمادي مرتب خدمت ايشان رسيده و مسائل و مشكلات شيعيان را عرضه نموده و راهنمائي‌ها و فرمان‌هاي آن پرتو فروزنده الهي را به مردم ابلاغ مي‌كردند. اين اشخاص كه از نظر ايمان و پرهيزكاري و اعتماد و وثوق، زبده‌ي مسلمانان آن دوره بودند، واسطه‌ي بين مردم و آن حضرت بشمار مي‌رفتند و راهنمائي‌هاي آن حضرت را به [ صفحه 30] موقع به مردم مي‌رساندند. مطالعه حالات و درك ميزان ايمان و تقواي اين افراد از طرفي عظمت وجودي ايشان را روشن مي‌كند، و از طرف ديگر ما را با امام زمان (ع) بيشتر آشنا مي‌سازد، زيرا در لابلاي گفتار ايشان - كه از معتمدترين و موثق‌ترين ياران ائمه (ع) به شمار مي‌آيند - نشانه‌هائي از آن بزرگوار مي‌يابيم. از ميان نواب امام زمان (ع) چهار تن، مشهورتر و خاص‌تر بودند، كه واسطه بين امام (ع) و عموم مردم بوده و به نواب اربعه معروفند. ما براي آنكه نسبت به جلالت و بزرگي مقام ايشان بيشتر آگاه شويم شرح مختصري از هر يك مي‌نگاريم. [33] . 1 - عثمان بن سعيد عمروي: اين شخص جليل‌القدر نه تنها نائب امام زمان (ع) بلكه وكيل امام حسن عسكري (ع) و نيز حضرت هادي (ع) بوده و بسياري از امور شيعيان به توسط او سر و سامان يافته است؛ امام دهم حضرت هادي (ع) درباره وي به شيعيان خود مي‌فرمود: «اين ابوعمرو - عثمان بن سعيد - شخصي موثق و امين است، هر چه براي شما بگويد از من مي‌گويد و آنچه به شما برساند از من اداء كرده است.» [34] . اين نيابت تا سال 254 كه سال وفات حضرت هادي (ع) [ صفحه 31] است ادامه يافت؛ همچنين در احاديثي كه از امام يازدهم (ع) رسيده، شخصيت وي به گونه‌اي اصيل و والا ترسيم شده است، مثلا در سخناني از آن حضرت كه خطاب به شيعيان خود فرموده، مي‌خوانيم: «اين ابوعمرو موثق و امين است، مورد وثوق امام گذشته بوده و مورد وثوق من در حيات و ممات من است، آنچه براي شما گويد از من گفته و آنچه به شما ادا كند از من ادا كرده است.» [35] . هم او با چنين كارنامه‌ي درخشاني، پس از رحلت امام حسن عسكري (ع) نايب امام دوازدهم مي‌گردد. خود حضرت صاحب‌الزمان (ع) در سوگ وي، پسرش محمد بن عثمان را چنين تسليت مي‌دهند: «انا لله و انا اليه راجعون - تسليم فرمان و راضي به قضاي الهي هستيم، پدرت با سعادت زيست و با افتخار مرد، خدا او را رحمت كند و به اولياء خود و سروران خود ملحق سازد، او پيوسته در آنچه او را به خدا و اوليائش نزديك مي‌نمود، تلاش و كوشش داشت، خداوند روي او را با طراوت گرداند.» [36] . 2 - ابوجعفر محمد بن عثمان: اين شخص دومين نايب خاص امام زمان (ع) مي‌باشد، علاوه بر آن نايب امام يازدهم [ صفحه 32] نيز بوده، درباره او گفته‌اند: «بزرگي شأن و علو منزلتش در نزد شيعيان، مشهورتر از آنست كه محتاج به بيان و گفتگو باشد.» [37] . امام حسن عسكري (ع) درباره او و پدرش - عثمان بن سعيد - به يكي از ياران خود فرموده است: «عمروي و پسرش هر دو موثقند، آنچه آن دو به تو رسانند از من رسانده‌اند و آن چه براي تو بگويند از من گفته‌اند، پس گوش به كلام آنها بده و ايشان را اطاعت نما، زيرا كه هر دو موثق و امين ما هستند.» [38] . خود امام زمان (ع) درباره‌ي وي فرموده است: «وي مورد وثوق من و نامه او به منزله‌ي مكتوب من است.» [39] . 3 - ابوالقاسم حسن بن روح نوبختي: ابوجعفر محمد بن عثمان، دومين نايب امام زمان (ع) درباره‌ي وي گفته است: «اين حسين بن روح بن ابوبحر نوبختي جانشين من، و ميان شما و حضرت صاحب‌الامر سفير و وكيل و مورد وثوق و طرف اطمينان اوست، پس شما در امور خود به وي مراجعه نمائيد و در كارهاي مهم خود به او اعتماد داشته باشيد، من اين مأموريت [ صفحه 33] را داشتم و آن را ابلاغ نمودم.» [40] . همچنين شيخ طوسي (عليه‌الرحمه) درباره‌ي وي فرموده است: «ابوالقاسم حسين بن روح نزد دوست و دشمن داناترين مردم بود.» [41] . درستي نيابت حسين بن روح مخالفين را نيز به اعتراف آورده است، شامغاني كه يكي از مدعيان دروغين نيابت بوده و حسين بن روح بنا به فرماني از امام زمان (ع) دروغگوئي او را در در دعوي نيابت برملا كرده است، ناگزير از اعتراف گشته و چنين مي‌گويد: «ميان من و خدا سزاوار نيست كه جز راستگوئي از امر او - حسين بن روح - چيزي بگويم، با اينكه جنايت او نسبت به من بزرگ است، اين مرد از جانب امام زمان (ع) براي كاري از كارها منصوب گشته و شيعه را نمي‌رسد كه از وي روي گرداند.» [42] . 4 - ابوالحسن علي بن محمد سيمري: اين شخص جليل‌القدر آخرين نايب خاص حضرت امام زمان (ع) است، وفات او مصادف با نيمه شعبان سال 329 هجري است. جناب حسين به روح نيز او را به عنوان نايب امام معرفي كرده است، و آخرين توقيعي كه به نواب اربعه، از طرف امام زمان (ع) رسيده، خطاب به اين جناب است؛ در اين توقيع از فوت علي [ صفحه 34] بن محمد و مسدود شدن باب نيات نيز خبر مي‌دهد: «بسم الله الرحمن الرحيم - اي علي بن محمد سيمري، خداوند پاداش برادرانت را در سوگ تو بزرگ گرداند، چه كه تو تا شش روز ديگر خواهي مرد، پس به كارهاي خود رسيدگي كن و به هيچكس به عنوان جانشين خود وصيت منما كه غيبت كامل واقع شده است، من آشكار نمي‌شوم مگر بعد از اجازه پروردگار عالم، و اين بعد از گذشت زمان‌ها و قساوت دلها و پر شدن زمين از ستم خواهد بود؛ عنقريب در ميان شيعيان كساني پيدا مي‌شوند كه ادعا مي‌كنند مرا مشاهده كرده‌اند، آگاه باش كه هر كس پيش از خروج سفياني و صيحه‌ي آسماني دعوي «مشاهده» كند، دروغ‌گو است و افترا مي‌بندد و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم» [43] . چنانكه ملاحظه مي‌شود سخن در زمينه مسدود شدن باب نيابت خاصه‌اي است كه علي بن محمد سيمري آخرين فرد آن بود، در اين توقيع هر كس كه ادعاي بابيت و مشاهده كند يعني بگويد كه هر لحظه بخواهد مي‌تواند امام (ع) را ديدار كند، دروغگو خوانده شده است، و در زمان غيبت كبري نيز، هيچ كس از باريافتگان بحضور مقدس امام زمان (ع) را [ صفحه 35] چنين ادعائي نبوده است. نواب اربعه با وجود آنكه در كمال اعتماد و اطمينان مردم بودند و نه در تقوا و پرهيزكاري و نه در علم و ايمان ايشان، كوچكترين ترديدي نمي‌توان روا داشت، اما تا كرامت حضرت صاحب‌الامر، كه دليل راستگوئي و صحت نيابت آنها بود از آنها آشكار نمي‌گرديد، مردم گفتار آنها را مي‌پذيرفتند. [44] . نواب خاص مشكلات و پرسشهاي دانشمندان شيعه را به امام زمان (ع) عرضه مي‌داشتند و آن حضرت پاسخهاي لازم را بتوسط همان نايبان بصورت توقيع‌هائي بايشان مي‌رساندند. در اين توقيعات، حساس‌ترين و دشوارترين مسائل و موضوعات اعتقادي شيعه روشن گرديده است. يكي از اين مسائل موضوع تكليف شيعيان در رويارويي با پديده‌هاي تازه است، اينكه وظيفه مردم در دوران غيبت، آن هنگام كه با مسائل نوپديد مواجه مي‌شوند، چيست؟ امام زمان (ع) در توقيعي كه براي يكي از برگزيدگان و بزرگان شيعه، موسوم به «اسحاق بن يعقوب» صادر مي‌كنند، وظيفه و راه و روش شيعه را در دوران غيبت امام بازگو نموده‌اند» اين دستورالعمل قرنهاي متمادي است كه اجرا مي‌گردد و يكي از دلائل جامعيت و جاودانگي آئين اسلام [ صفحه 36] نيز مي‌باشد. اسحق بن يعقوب در نامه‌اي كه توسط دومين نايب خاص به امام زمان (ع) مي‌رسد، از مسائل مختلفي سؤال مي‌كند كه يكي از آنها موضوع مورد بحث ماست؛ امام مي‌فرمايند كه بايد در آن مسائل به كسانيكه واقعا گفتار ما را دانسته آنها را روايت مي‌كنند مراجعه كرد: «اما مسئله‌ي پيشامدهايي كه در آينده روي خواهد داد، پس بايد كه براي دانستن حكم آنها به راويان گفتار ما مراجعه كنيد كه يشان حجت من بر شمايند و من نيز حجت خدا بر ايشانم.» [45] . ديگر توقيعات آن بزرگوار هم كه در عصر غيبت صغري صادر گرديده هر كدام راه‌گشاينده مشكلي و آموزنده‌ي درياي معرفتي بيكران است و تمامي اين توقيعات توسط نايبان حضرتش بدست خواهندگان و جويندگان مي‌رسيده است. آري نواب اربعه كه در كمال ايمان و اعتماد و وثوق و اطمينان بوده‌اند، سالياني دراز واسطه‌ي فيض بين امام و مردم بودند تا آنكه در سال (329) هجري اين طومار بسته شد و بر اساس مشيت الهي، غيبت كبراي امام زمان (ع) آغاز گرديد، همان غيبتي كه از مدتها پيش پيامبر و امامان شيعه [ صفحه 37] خبرش را داده‌اند و مسلمانان در آن دوره آزمايش مي‌گردند، تا هنگاميكه حضرتش بفرمان پرودرگار توانا ظهور كرده و لباس تحقق بر آرمان‌هاي الهي بپوشاند! [ صفحه 38]

غيبت كبري‌

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه