- چش_م ان_داز 2
- اشاره 8
- 1 _ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم 8
- خاندان رحمت 8
- 2 _ امیرالمؤمنین علیه السلام 11
- 3 _ حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام 12
- 4 _ امام حسن مجتبی علیه السلام 13
- 5 _ حضرت سیّدالشهدا صلوات الله علیه 15
- 6 _ امام سجاد علیه السلام 17
- 7 _ امام محمد باقر علیه السلام 19
- 8 _ امام جعفر صادق علیه السلام 20
- 9 _ امام موسی کاظم علیه السلام 21
- 10 _ امام رضا علیه السلام 23
- 11 _ امام محمد جواد علیه السلام 24
- 12 _ امام علی النقی علیه السلام 25
- 13 _ امام حسن عسکری علیه السلام 27
- 14 _ امام مهدی عجل الله تعالی فرجه 29
- ای جلوه رحمت الهی! 31
- آیینه تمام نما 39
- عدالت موعود و دشمنان آن 48
- به ما نگفتند 54
- فه_رست 58
هزار درهم به حضرتش بپردازند. امام علیه السلام پول ها را نگاه داشت تا اینکه آن مرد به خدمتش رسید.
فرمود: این مال را بگیر، قرض خود را بپرداز، باقیمانده آن را برای خانواده ات مصرف کن، و عذر ما را بپذیر. مرد روستایی گفت: ای فرزند رسول خدا! به خدا سوگند که امید و آرزوی من به کمتر از ثلث این مال بود. امّا: «الله اعلم حیث یجعل رسالته». و آن مال را گرفت و رفت.(1)
13 _ امام حسن عسکری علیه السلام
حسین بن حسن، یکی از نوادگان امام صادق علیه السلام بود که در قم می زیست و علنا شراب می نوشید. روزی برای رفع نیازی به خانه احمدبن اسحاق اشعری (وکیل امام حسن عسکری علیه السلام درقم) رفت و اذن ورود خواست. احمد به او اجازه نداد و سیّد، اندوهگین به خانه خود بازگشت.
مدّتی بعد، احمدبن اسحاق به سفر حج رفت، پس از آن در سامرّا به خدمت امام عسکری علیه السلام شتافت و اجازه خواست. آن جناب به او اجازه ورود نداد. احمد گریست و تضرّع کرد، تا آنجا که حضرتش اجازه داد.
1- بحارالانوار، ج 50، ص 175، منتهی الآمال، ج 3، باب 12، فصل 2.